آنگاه که انسان به دنیا آمد، چشم و گوش و دل به او دادند که ببیند، بشنود و بیندیشد تا زیباییها را بیابد و پرده از رخ آنها بردارد(۱) زیباییهای آفریدگار و آفریدههای زیبا. این زیبابینی، زیبایابی و زیبانمایی که قدردانی نامند، گوهر گرانسنگ انسانی است که نشان از وجودی سالم و رشدیافته دارد و از سوی دیگر با نگاهی اجتماعی، موجب ترویج و گسترش زیبایی و خوبی میشود. اما گاه دیدن زیبایی های دیگران، بسان کهنفرهنگی شده که غبارگرفته بر تاقچه زندگی ما نشسته است؛ به جای زیبابینی، زشتبین، و به جای زیبانمایی و عیبپوشی، عیبنما و زیباپوش شدهایم! در این فضای غبارآلود، نکوداشت بزرگان و پاسداشت اندیشمندان، کور سویی است که امید رواج خوبی و زیبایی را دل زنده نگه میدارد. این نکوداشتها را باید نکو داشت.
دکتر محمود گلزاری، مردی از دیار سیرجان است که در موطن خود جوانه رشد را دریافت کرد و سپس در تهران به رشد خود رسید و آن را انتشار داد؛ دورانی که من از نزدیک ندیدهام. اما آنگاه که وی در پی کنکاش از فضایل انسانی به بوستان خوش رنگ و پر گل حدیث(دارالحدیث) قدم نهاد، دست تقدیر مرا با ایشان آشنا کرد و پژوهشی در فرهنگ حیا ما را به یکدیگر پیوند زد؛ پیوندی مبارک و میمون که به لطف خدا تا کنون ادامه یافته و دستِکم برای من نعمتی بس بزرگ است.
دانشجویی که هیچگاه فارغ التحصیل نشد!
دکتر محمود گلزاری را مردی امروزی یافتم که دانش روز را در بهترین مراکز علمی کشور دریافت کرده است. وی از «گشودگی» به دانش جدید نهراسیده و علم را از آنِ هر کس باشد، دریافت میکند. همچنین آن زمان که برخی، دانش رشدیافته در مغربزمین را کفریات میدانستند! وی به آموختن آن همت گماشت و از انگ و برچسب آنان نیز نهراسید. دکتر محمود گلزاری هیچگاه فارغ التحصیل نشد! او را کسی دیدم که سعی دارد هر روز بهتر و بیشتر از دیروز بر دانش و مهارت خود بیفزاید. او پیوسته در جستجوی دانش جدید است و بر جدیدترین نظریهها، دستِکم در حوزه کاری خود آگاه است؛ چیزی که گاه کمتر در همنوعان دانشگاهی وی دیده میشود.
دکتر محمود گلزاری را مردی ریشهدار و سنتی یافتم که سودای کشف ناشناختههای دنیای جدید، وی را از ریشههای فرهنگی و باوری خویش جدا نکرده است. وی آن گاه که به جستجوی دانش میپردازد، فرهنگ ملی را منبعی غنی میداند که میتواند دانش روانشناسی را پربارتر گرداند و لذا از تحقیق و پژوهش در بوستان و گلستان و مثنوی و دیگر آثار ادبی غافل نمیشود. افزون بر این و مهمتر از آن، از فرهنگ دینی خود نیز غافل نبوده و آن را یکی از ذخایر کشفناشدهای میداند که تحقیق و پژوهش در آن میتواند دریچههای جدیدی از دانش و معرفت را بر روی انسان بگشاید.
هر چند برخی افراد بازگشت به اصالت فرهنگی را امّلبازی میدانسته و میدانند، اما وی از این اتهام نیز نهراسید و مطالعه بر روی آیات و کلمات حکیمانه خدا و معصومان را فراموش نکرد.
فراموش نمیکنم روزگاری را که گاه ایشان با طعنه و ریشخند همکاران خود مواجه میشد، اما خار مغیلان وی را از ادامه مسیر باز نداشت. همین اصالت فرهنگی و دینی را در خانواده وی نیز دیدهام، اما از ورود به آن خودداری میکنم و به همین بسنده میکنم که زندگی خانوادگی او، نه تنها در برابر دین وفرهنگ قرار نداشته، بلکه به شدت از آن تأثیر گرفته است. افزون بر این، خود و خانواده محترمش، تا آنجا که برایشان مقدور بود، سالها جمعههای اول هر ماه، دعای ندبه و مجلس وعظ و علم برگزار میکردند. به شهادت کسانی که در آن مجالس شرکت میکردند، هم حال خوبی را تجربه میکرند و هم به پاسخ پرسشهای خود میرسیدند.
دکتر محمود گلزاری را مردی یافتم که باورمندی به فرهنگ و دین، در حوزه زندگی فردی او محصور نشده، بلکه توانسته بین دانش، فرهنگ و دین ائتلافی مبارک پدید آورد. کم نداریم اندیشمندانی که ایرانیِ مسلماناند، ولی ایرانی و اسلامی بودن آنها به حوزه دانش آنان رسوخ نکرده؛ اما وی کسی است که دانشخانه خود را به قدر وسع خویش، به زیور فرهنگ ملی آراسته و به نور فرهنگ اسلامی روشن ساخته است. تبدیل آموزههای دینی و اسلامی به ایدههایی برای نظریهپردازی و به تکنیکهایی برای ساخت یک زندگی خوب، از هنرهای وی است که در بین همنوعان، نمونههای زیادی برای آن نمیتوان نشان داد.
دکتر محمود گلزاری را کسی یافتم که در عین رعایت اصول حرفهای، از نیازمندان غافل نیست. او نمیتواند مسلمان باشد، اما در اندیشه غم دیگران نباشد و انسان باشد و درد دیگران وی را بیقرار نگرداند. آنگاه که کسی توان مالی ندارد و یا بیش از یک مشاور متخصص به یک همدم مطمئن نیاز دارد، وی را همانند نیکوکاری کریم و سنجیده، و پدری بزرگوار و دنیادیده و برادری مهربان و فهمیده در کنار خود مییابد.
به همین میزان بسنده میکنم. نه تمایلی به تملق دارم و نه قصد تقدیس و بزرگنمایی. قطعا من نه به همه زندگی دکتر محمود گلزاری اشراف دارم و نه همه آنچه را دیدهام در این نوشتار کوتاه آوردهام. آنچه مهم است عادت به دیدن زیباییهای خُلقی و رفتاری دیگران است که موجب ترویج خصلتها، کردارها و عواطف نیک و ارج نهادن به انسانهایی است که از خصلتها و رفتارها و عواطف، طرفی بستهاند.
در برابر این استاد محترم و (اگر اجازه دهد بگویم) دوست گرانقدرم دکتر محمود گلزاری، سر تکریم فرود میآورم و به خاطر همه لطفهایی که نسبت به من داشته است سپاسگزارم و از همه کوتاهیها و خطاهای ناخودآگاه عذر خواهم.
۱: (وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون . نحل: ۷۸