بیست و چهارم آبان سالگرد وفات یکی از بزرگترین نظریه پردازان مسلمان است؛ علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، فیلسوف، مفسر قرآن و حکیمی متاله.

او خود نکته ای از زندگی خویش بازگو کرده است که برای همه ما الهام بخش و درس آموز است؛ خصوصا برای جوانان عزیزی که برای گذر از دشواری های روزگار به دنبال روزنه ای هستند. تجربه علامه از این روزنه دو چیز است؛ یکی قرار گرفتن در معرض نسیم رحمت الهی و دیگری کوشش خستگی ناپذیر فردی. آن بزرگوار نوشته است:

«هر کسی حسب حال خود در زندگی ‏اش خوشی و تلخی و زشت و زیبایی هایی دیده و خاطره‏ هایی دارد. من نیز به نوبه خود و خاصه از این نظر که بیشتر دوره زندگانی خود را با یتیمی یا غربت یا مفارقت دوستان یا انقطاع وسایل و تهیدستی و گرفتاری‏ های دیگر گذرانیده ‏ام، در مسیر زندگی با فراز و نشیب‏ های گوناگون رو به رو شده، در محیطهای رنگارنگ قرار گرفته ‏ام. ولی پیوسته حس می‏ کردم که دست ناپیدایی مرا از هر پرتگاه خطرناک نجات می‏دهد و جاذبه مرموزی از میان هزارها مانع بیرون کشیده، به سوی مقصد هدایت می‏ کند.
من اگر خارم و گر گل چمن ‏آرایی هست
که از آن دست که می‏پ روردم می ‏رویم‏
در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی هر چه می‏ خواندم نمی‏ فهمیدم و چهار سال را به همین نحو گذرانیدم. پس از آن، یک‏ باره عنایت خدایی دامن گیرم شده، عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بی‏تابی نسبت به تحصیل کمال حس نمودم؛ به طوری که از همان روز تا پایان ایام تحصیل که تقریباً هفده سال طول کشید، هرگز از تعلیم و تفکر، احساس‏ خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش نموده و تلخ و شیرین حوادث را برابر می‏ پنداشتم. بساط معاشرت غیر اهل علم را به کلی برچیدم.
در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی به حداقل ضروری قناعت نموده، باقی را به مطالعه می‏پرداختم. بسیار می‏ شد (و به ویژه در بهار و تابستان) که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می‏ گذرانیدم و همیشه درس فردا را شب پیش مطالعه می ‏کردم و اگر اشکالی پیش می‏ آمد با هر خودکشی بود حل می‏ نمودم و وقتی به درس حضور می‏ یافتم از آنچه استاد می‏ گفت قبلًا روشن بودم و هرگز اشکال و اشتباه درس پیش استاد نبردم.»
... روحش شاد

* منتشر شده در صفحه اینستاگرام نویسنده . ۲۴ آبان ۱۳۹۹