در سالهای اخیر اینستاگرام بیش از پیش در جامعه ایرانی رونق یافته است و با توجه به اقبال گستردۀ مخاطبان ایرانی از آن، هر روز شاهد شکلگیری و ورود کسب و کارهای جدید و خلقالساعه به آن هستیم. آنچه در عنوان این نوشتار آنرا «شاخیاب» نامیدم یکی از مشاغلی است که به تدریج در حال شکلگیری و شکوفایی است. فعلا با مسامحه آنرا شغل مینامم ولی ممکن است درباره شغل دانستن آن شک و تردیدهای جدی وجود داشته باشد. و اما شاخیاب دقیقا به چه کاری مشغول است؟
شاخیاب میداند که این روزها برای آدمهای بسیار معمولی هم میتوان شهرت کسب کرد. به تعبیر بهتر با سازوکارهای سادهای میتوان یک آدم معمولی را در معرض دید همگان قرار داد و مشهورش کرد. او آگاه است که تنها کمی جذابیت، تنها کمی شیرینکاری، تنها کمی بامزه بودن، تنها کمی مضحک بودن، تنها کمی لوسبودن، تنها کمی عجیب و غریب بودن، تنها کمی مهیج بودن، تنها کمی جلف بودن، تنها کمی خوشصحبت بودن، تنها کمی لاقید بودن، تنها کمی فحاش و هرزهدهان بودن، تنها کمی مستهجن بودن میتواند سکوی پرتاب یک فرد معمولی به سمت قلههای شهرت باشد. البته نکته مهم آن است که شاخیاب، نگاهی سراسر اقتصادی به موضوع دارد. وقتی شاخیاب فردی با ویژگیهای یادشده در بالا را میبیند ابتدا با تمرکز بیشتر و با نگاه یک مشتری به سوژه خیره میشود، سپس با خاراندن چانه خودش امکان درآمدزایی از سوژه را در ذهن ارزیابی و مجسّم میکند. اگر او به این نتیجه دست یافت که سوژه مورد نظر برای درآمدزایی قابلیتهای مناسبی دارد فعالیتهایش را کلید میزند.
مهمترین وسایل شغلی شاخیابها یک تلفن همراه مجهز به دوربینی مناسب، و توصیههایی بسیار ساده به سوژههاست. مثلا به سوژهای توصیه میشود در مقابل دوربین به شکلی بسیار ولنگارانه و خاص برقصد، به پیرمرد بیچارهای توصیه میشود که به این و آن فحشهای رکیک بدهد، به جوانی که معلولیت ذهنی دارد گفته میشود که رو به دوربین آنجایش را به همه نشان دهد، از پیرمرد خواروبار فروش درخواست میشود که درباره ترامپ تحلیل بدهد، به کودک خردسال گفته میشود که مانند بزرگسالان حرف بزند، به فردی که بر حسب تصادف در مصاحبهای گفته است «معتادا کرونا نمی گیرن» گفته میشود که در موقعیتهای مختلف چیزهایی بیربط بگوید. هدف اصلی همه این فعالیتها کسب آگهی تجاری، یا فروش صفحه پس از جذب فالوورهای انبوه است. شاخیاب معمولا با سوژههایش قرار و مداری میگذارد در این خصوص که از هر آگهی چند درصد نصیب آنها شود.
شاخیابها به سرعت در حال تکثیرند. آنها اینجا، آنجا، همهجا حضور دارند. شاخ یابها زندگی روزمره ما را تبدیل به موضوعی اقتصادی میکنند. شاخیابها سراسر زندگی روزمره را کالایی برای فروش و چانهزنی میکنند. از نظر آنها همه آدمهای معمولی به شکل بالقوه میتوانند مشهور و پولساز شوند فقط باید این، یا آن کاری را که شاخیاب می گوید انجام دهند. شاخیابها «تهیهکنندگان» معمولی آدمهای معمولی در فضای مجازی امروز ما هستند. آنان بر اساس آزمایش و خطا پیش میروند و فاقد حداقل سواد رسانهایاند.
سوژههای شاخیابها موقعیتی بسیار گذرا و شکننده دارند. بسیاری از سوژههای آنان خیلی زود از دور خارج میشوند و ستاره بخت بسیاری از آنها خیلی سریع کم نور میگردد. به همین دلیل شاخیابها بسیار دلال و دلال مسلکاند چون نیک میدانند که شهرت بادآورده به بادی بسته است. برخی از سوژهها به توصیههای شاخ یابها عمل میکنند و هر روز رفتارهایی مضحک و مضحکتر مرتکب میشوند تا شاید چند روزی بیشتر در این عرصه باقی بمانند. شهرت شیرین است و خداحافظی از آن تلخ. آنچه عیان است آنکه همیشه بخشی از رفتارهای جنونآمیز یا مضحک شاخهای اینستاگرام نتیجه توصیههای احمقانه شاخیابهاست. شاخیابها در حال تکثیرند، اینجا، آنجا، همه جا. سخن پایانی آنکه، باید نگران شاخهایی بود که با هر ساز شاخیابها میرقصند و سرانجام در راه کسب شهرتی گذرا قربانی میشوند.
* عضو گروه جامعه شناسی دانشگاه گیلان