قتل نوزاد 4 ماهه به دست پدر شیشهای
روزنامه شرق نوشت: مرد معتاد به شیشه به قتل دختر چهار ماههاش اعتراف کرد و گفت به خاطر توهم او را خفه کرده است.
این پرونده صبح روز پنجشنبه 14مهر با پیدا شدن جنازه نوزادی دختر در خیابان دزاشیب به جریان افتاد. جسد کفنپیچ و در گوشهای از خیابان رها شده بود و هیچ مشخصاتی از وی وجود نداشت، به همین دلیل جنازه به پزشکیقانونی انتقال یافت و متخصصان بعد از انجام آزمایشهای دقیق اعلام کردند این نوزاد خفه شده است. چند روز بعد از این ماجرا در حالی که هویت مقتول همچنان در هالهای از ابهام قرار داشت، مردی مسن به دادسرای جنایی تهران رفت و از ناپدید شدن نوه چهارماههاش به نام نگین خبر داد. او گفت: «پسرم به شیشه معتاد است و همسرش نیز در زندان به سر میبرد. چند روزی است از نوهام خبر ندارم و هر وقت از پسرم در اینباره سوال میکنم، پرخاشگری میکند و از جواب دادن طفره میرود.»
از آنجا که احتمال داشت دختر مفقود شده همان نوزاد مجهولالهویه باشد دستور انجام آزمایش دی.ان.ای صادر شد و به اثبات رسید مقتول همان نگین است، به این ترتیب دستور بازداشت پدر وی صادر شد. ماموران وقتی به خانه این مرد رفتند او را در حالی که با پسر 17ساله خودش مشغول مصرف شیشه بود مشاهده و دستگیر کردند. سپس معلوم شد متهم 36ساله به نام فرشید به غیر از پسر 17ساله یک دختر دوساله نیز دارد که برای نوزادش شناسنامه نیز نگرفته بود.
فرشید در بازجوییها اتهام قتل نگین را رد کرد و گفت: «من، همسر و پسرم به شیشه اعتیاد داریم. زنم چند وقت قبل به اتهام سرقت دستگیر شد و به زندان افتاد. از آن زمان چون بچهداری بلد نبودم برای نگهداری نگین مشکل داشتم و بالاخره هم شیر به گلویش پرید و او خفه شد.»
ادعای این مرد قانعکننده به نظر نمیرسید به همین دلیل بازجوییها از وی ادامه یافت تا اینکه فرشید دیروز به کشتن فرزندش اقرار کرد و گفت: «روز حادثه من و پسرم در حال مصرف شیشه بودیم که نگین شروع به گریه کرد، هر کاری کردم آرام نشد، اعصابم به هم ریخته بود در یک لحظه دچار توهم شدم و فکر کردم او فرزند من نیست برای همین با یک بالش خفهاش کردم و بعد جسد را از خانه بیرون بردم.»
فرشید در بازجوییها اتهام قتل نگین را رد کرد و گفت: «من، همسر و پسرم به شیشه اعتیاد داریم. زنم چند وقت قبل به اتهام سرقت دستگیر شد و به زندان افتاد. از آن زمان چون بچهداری بلد نبودم برای نگهداری نگین مشکل داشتم و بالاخره هم شیر به گلویش پرید و او خفه شد.»
ادعای این مرد قانعکننده به نظر نمیرسید به همین دلیل بازجوییها از وی ادامه یافت تا اینکه فرشید دیروز به کشتن فرزندش اقرار کرد و گفت: «روز حادثه من و پسرم در حال مصرف شیشه بودیم که نگین شروع به گریه کرد، هر کاری کردم آرام نشد، اعصابم به هم ریخته بود در یک لحظه دچار توهم شدم و فکر کردم او فرزند من نیست برای همین با یک بالش خفهاش کردم و بعد جسد را از خانه بیرون بردم.»
قتل شاهد 14 ساله برای سرپوش گذاشتن بر جنایت
روزنامه جام جم نوشت: در یکی از روزهای تیرماه والدین نوجوان 14 سالهای با حضور در پاسگاه انتظامی شهرستان سرعین از توابع استان اردبیل، مفقود شدن فرزندشان را به پلیس گزارش کردند. با تشکیل پروندهای در این ارتباط، موضوع با دستور قضایی برای پیگیری و تحقیق به پلیس آگاهی اردبیل ارسال شد.
با شروع تحقیقات از سوی کارآگاهان پلیس آگاهی، معلوم شد، نوجوان 14 ساله به نام موسی از اهالی یکی از روستاهای اطراف است که به طرز مرموزی ناپدید شده و تاکنون چندین پیامک از تلفن همراهش ارسال شده که در آن عنوان نموده در تهران یا مشهد مشغول به کار است.
با ظنین شدن کارآگاهان پلیس آگاهی به پیامکهای ارسالی و در تحقیق از اهالی روستا معلوم شد، نوجوان گمشده آخرین بار به همراه یکی از بستگانش به نام عیسی مشاهده شده است. با به دست آمدن این سرنخ و تحقیقات غیرمحسوس، معلوم شد، عیسی جوان 22 سالهای که کارگر نانوایی است از چندی پیش با اعضای خانوادهاش اختلاف داشته و یکی از برادران وی نیز به نام کمال از یک سال پیش مفقود شده و در این مدت تلاشها برای یافتن جوان گمشده بینتیجه مانده است. با جمعبندی این اطلاعات، یکی از افسران پلیس با حضور در محل سکونت جوان مظنون (عیسی) و تحقیق از وی متوجه شد بخشی از حیاط خانه روستایی آنها اخیرا حفر و سپس با خاک نرم پوشانده شده است. ساعتی بعد افسر پلیس که به موضوع ظنین شده بود، موضوع را به قاضی پرونده گزارش داد و با دستور قضایی و ورود پلیس به محل با کنار زدن خاک آنها با جسد 2 نفر از جمله نوجوان 14 ساله که از 4 ماه پیش مفقود شده بود روبهرو شدند.
عیسی بازداشت شد و در تحقیقات گفت: سال گذشته و پس از آن که به دختری از اهالی روستا علاقهمند شدم، قصد خواستگاری داشتم که والدین دختر عنوان کردند، من برادر بزرگتر دارم و باید بعد از او به فکر ازدواج باشم به همین دلیل تصمیم به قتل برادرم گرفتم. عامل جنایت افزود: پس از قتل برادرم او را در گوشهای از حیاط خانه دفن کردم و تصور میکردم هیچگاه راز این جنایت فاش نخواهد شد. چند روز پس از قتل متوجه شدم، پسر دایی 14 سالهام (موسی) شاهد ماجرا بوده است، در این مدت مدام سعی میکردم او را وادار به سکوت کنم تا این که 4 ماه پیش پس از آن که او مرا تهدید کرد راز جنایت را فاش خواهد کرد، او را به قتل رسانده و پس از قرار دادن جسد در گونی، او را نیز در کنار برادرم دفن کرده و سپس با استفاده از تلفن همراهش برای والدین او پیام میفرستادم که در شهرهای مختلف مشغول به کار هستم و...
با شروع تحقیقات از سوی کارآگاهان پلیس آگاهی، معلوم شد، نوجوان 14 ساله به نام موسی از اهالی یکی از روستاهای اطراف است که به طرز مرموزی ناپدید شده و تاکنون چندین پیامک از تلفن همراهش ارسال شده که در آن عنوان نموده در تهران یا مشهد مشغول به کار است.
با ظنین شدن کارآگاهان پلیس آگاهی به پیامکهای ارسالی و در تحقیق از اهالی روستا معلوم شد، نوجوان گمشده آخرین بار به همراه یکی از بستگانش به نام عیسی مشاهده شده است. با به دست آمدن این سرنخ و تحقیقات غیرمحسوس، معلوم شد، عیسی جوان 22 سالهای که کارگر نانوایی است از چندی پیش با اعضای خانوادهاش اختلاف داشته و یکی از برادران وی نیز به نام کمال از یک سال پیش مفقود شده و در این مدت تلاشها برای یافتن جوان گمشده بینتیجه مانده است. با جمعبندی این اطلاعات، یکی از افسران پلیس با حضور در محل سکونت جوان مظنون (عیسی) و تحقیق از وی متوجه شد بخشی از حیاط خانه روستایی آنها اخیرا حفر و سپس با خاک نرم پوشانده شده است. ساعتی بعد افسر پلیس که به موضوع ظنین شده بود، موضوع را به قاضی پرونده گزارش داد و با دستور قضایی و ورود پلیس به محل با کنار زدن خاک آنها با جسد 2 نفر از جمله نوجوان 14 ساله که از 4 ماه پیش مفقود شده بود روبهرو شدند.
عیسی بازداشت شد و در تحقیقات گفت: سال گذشته و پس از آن که به دختری از اهالی روستا علاقهمند شدم، قصد خواستگاری داشتم که والدین دختر عنوان کردند، من برادر بزرگتر دارم و باید بعد از او به فکر ازدواج باشم به همین دلیل تصمیم به قتل برادرم گرفتم. عامل جنایت افزود: پس از قتل برادرم او را در گوشهای از حیاط خانه دفن کردم و تصور میکردم هیچگاه راز این جنایت فاش نخواهد شد. چند روز پس از قتل متوجه شدم، پسر دایی 14 سالهام (موسی) شاهد ماجرا بوده است، در این مدت مدام سعی میکردم او را وادار به سکوت کنم تا این که 4 ماه پیش پس از آن که او مرا تهدید کرد راز جنایت را فاش خواهد کرد، او را به قتل رسانده و پس از قرار دادن جسد در گونی، او را نیز در کنار برادرم دفن کرده و سپس با استفاده از تلفن همراهش برای والدین او پیام میفرستادم که در شهرهای مختلف مشغول به کار هستم و...
مرگ زن معتاد، خودکشی یا جنایت
روزنامه شرق نوشت: زن و مردی که در پروندههایی جداگانه متهم به نقش داشتن در قتل همسرانشان هستند، در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند و خودشان را بیگناه معرفی کردند.
در اولین پرونده که در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران رسیدگی شد، زنی به نام نازنین که متهم بود با همدستی مردی به نام سعید، شوهرش را به قتل رساندهاست، از خودش دفاع کرد.در ابتدای این جلسه محاکمه، روشن، نماینده دادستان تهران در جایگاه حاضر شد و گفت: مطابق آنچه در پرونده آمده است، سعید متهم ردیف اول پرونده با همدستی نازنین به خانه او رفته و شوهر او را به نام هوشنگ کشت. سعید بعد از به قتل رساندن هوشنگ، وسایل خانه را بههم ریخت تا انگیزه قتل را سرقت جلوه بدهد اما در تحقیقاتی که ماموران از همسر مقتول انجام دادند متوجه شدند نازنین با سعید رابطه داشته و به دلیل اختلاف قدیمیای که با شوهرش داشت تصمیم به قتل او گرفت و بعد هم با همدستی سعید- که از دوستان مقتول بود- شوهرش را به قتل رساند.
در ادامه، پدرومادر مقتول در جایگاه حاضر شدند و از طرف خود و نوههایشان که هنوز به سن شرعی نرسیدهاند برای عامل قتل درخواست صدور حکم قصاص کردند.
سپس سعید در جایگاه حاضر شد و گفت: من هوشنگ را نکشتم و اتهامم را قبول ندارم. من و هوشنگ با هم دوست بودیم و رابطه کاری داشتیم و البته به خانه او رفتوآمد هم داشتم. هوشنگ به من بدهکار بود و پولم را نمیداد مدت زمان زیادی بود که با هم کشمکش داشتیم تا اینکه از همسرش شنیدم او کشته شده است.
متهم در پاسخ به این سوال که چرا در بازجوییها به قتل اعتراف کرد، گفت: هرچه گفتم دروغ بود. من در اعترافاتم گفتم دو مرد افغان را اجیر کردم تا به من کمک کنند اما این حرفها دروغ بود چون من اصلا این کار را نکردم. آن دو افغان هم شناسایی نشدند.
در ادامه نازنین از خودش دفاع کرد و گفت: من هم اتهامم را قبول ندارم و در قتل شوهرم هیچ نقشی نداشتم. من و هوشنگ سالها بود که با هم اختلاف داشتیم و چندین بار کارمان به طرح دادخواست طلاق هم کشیدهبود حتی برگه عدم سازش هم داشتیم اما به دلیل اینکه دو بچه داشتیم در یک خانه زندگی میکردیم و هوشنگ گفته بود حاضر نیست بچهها را به من بدهد. من در بیمارستان کار و خودم هزینه زندگیام را تامین میکردم. هوشنگ خلافکار بود و جعل سند میکرد. او سابقه هم داشت و دوستانش هم مثل خودش بودند. سعید را هم بارها در خانهام دیده بودم. او 20میلیون تومان از شوهر من طلب داشت و میگفت پولش را میخواهد و هربار با هوشنگ درگیر میشد. قرار بود شوهرم، ماشینش را به جای طلب به او بدهد. آن روز سعید به من گفت، هوشنگ پیغام داده است ماشین را به او بدهم. من هم سوئیچ را دادم. بعد هم خودم از خانه خارج شدم تا دنبال بچههایم بروم. آنها بعد از ظهر به کلاس زبان میرفتند. دو ساعت بعد با بچهها برگشتم و دیدم جسد شوهرم روی زمین افتاده است. نازنین گفت: شوهرم را با چوب و چاقو زده و خانه را هم به هم ریختهبودند. من نمیدانم سعید این کار را کرده یا شخص دیگری، اما من نقشی در این قتل نداشتم.
در اولین پرونده که در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران رسیدگی شد، زنی به نام نازنین که متهم بود با همدستی مردی به نام سعید، شوهرش را به قتل رساندهاست، از خودش دفاع کرد.در ابتدای این جلسه محاکمه، روشن، نماینده دادستان تهران در جایگاه حاضر شد و گفت: مطابق آنچه در پرونده آمده است، سعید متهم ردیف اول پرونده با همدستی نازنین به خانه او رفته و شوهر او را به نام هوشنگ کشت. سعید بعد از به قتل رساندن هوشنگ، وسایل خانه را بههم ریخت تا انگیزه قتل را سرقت جلوه بدهد اما در تحقیقاتی که ماموران از همسر مقتول انجام دادند متوجه شدند نازنین با سعید رابطه داشته و به دلیل اختلاف قدیمیای که با شوهرش داشت تصمیم به قتل او گرفت و بعد هم با همدستی سعید- که از دوستان مقتول بود- شوهرش را به قتل رساند.
در ادامه، پدرومادر مقتول در جایگاه حاضر شدند و از طرف خود و نوههایشان که هنوز به سن شرعی نرسیدهاند برای عامل قتل درخواست صدور حکم قصاص کردند.
سپس سعید در جایگاه حاضر شد و گفت: من هوشنگ را نکشتم و اتهامم را قبول ندارم. من و هوشنگ با هم دوست بودیم و رابطه کاری داشتیم و البته به خانه او رفتوآمد هم داشتم. هوشنگ به من بدهکار بود و پولم را نمیداد مدت زمان زیادی بود که با هم کشمکش داشتیم تا اینکه از همسرش شنیدم او کشته شده است.
متهم در پاسخ به این سوال که چرا در بازجوییها به قتل اعتراف کرد، گفت: هرچه گفتم دروغ بود. من در اعترافاتم گفتم دو مرد افغان را اجیر کردم تا به من کمک کنند اما این حرفها دروغ بود چون من اصلا این کار را نکردم. آن دو افغان هم شناسایی نشدند.
در ادامه نازنین از خودش دفاع کرد و گفت: من هم اتهامم را قبول ندارم و در قتل شوهرم هیچ نقشی نداشتم. من و هوشنگ سالها بود که با هم اختلاف داشتیم و چندین بار کارمان به طرح دادخواست طلاق هم کشیدهبود حتی برگه عدم سازش هم داشتیم اما به دلیل اینکه دو بچه داشتیم در یک خانه زندگی میکردیم و هوشنگ گفته بود حاضر نیست بچهها را به من بدهد. من در بیمارستان کار و خودم هزینه زندگیام را تامین میکردم. هوشنگ خلافکار بود و جعل سند میکرد. او سابقه هم داشت و دوستانش هم مثل خودش بودند. سعید را هم بارها در خانهام دیده بودم. او 20میلیون تومان از شوهر من طلب داشت و میگفت پولش را میخواهد و هربار با هوشنگ درگیر میشد. قرار بود شوهرم، ماشینش را به جای طلب به او بدهد. آن روز سعید به من گفت، هوشنگ پیغام داده است ماشین را به او بدهم. من هم سوئیچ را دادم. بعد هم خودم از خانه خارج شدم تا دنبال بچههایم بروم. آنها بعد از ظهر به کلاس زبان میرفتند. دو ساعت بعد با بچهها برگشتم و دیدم جسد شوهرم روی زمین افتاده است. نازنین گفت: شوهرم را با چوب و چاقو زده و خانه را هم به هم ریختهبودند. من نمیدانم سعید این کار را کرده یا شخص دیگری، اما من نقشی در این قتل نداشتم.
دومین محاکمه
در دومین پرونده که بازهم در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران رسیدگی شد، مردی که متهم است زن معتادش را کشته، پای میز محاکمه رفت. در این پرونده نیز روشن نماینده دادستان تهران کیفرخواست را برای قضات خواند و گفت: محتویات پرونده، نشان میدهد مریم زن 25 ساله توسط شوهرش جواد کشته شده است. ضربه کشنده یا چاقو، وارد بدن مقتول شد و مریم بعد از دو روز خونریزی به کما رفت و بعد هم جانش را از دست داد. بنابراین به عنوان نماینده دادستان تهران درخواست صدور حکم قانونی را دارم. سپس اولیایدم مریم برای دامادشان درخواست صدور حکم قصاص کردند. همچنین یاورزاده وکیل اولیایدم به قضات گفت: مریم و جواد هر دو معتاد بودند و این موضوع بر کسی پوشیده نیست، اما روز حادثه آنها با هم درگیر شدند و مریم که از سوی شوهرش تحت فشار بود از مردم کمک خواست و همسایهها فریاد او را شنیدند. جواد مدعی است مریم خودزنی کرده اما کسی که خودزنی کند، فریاد کمک سر نمیدهد. ضمن اینکه ضربه چاقو آنقدر عمیق وارد شده که نهتنها عضلات سفت شکمی را پاره بلکه معده را از جلو و پشت سوراخ کرده است در حالیکه اگر فردی خودزنی کند فرد، ضربه را به صورت اریب وارد میکند و زخم ایجاد شده سطحی خواهد بود.
در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد وگفت: اتهام قتل را قبول ندارم. من و مریم چندسال بود که با هم ازدواج کرده بودیم. مریم قبل از ازدواج با من هم معتاد بود البته من خودم هم همین مشکل را داشتم اما اعتیاد همسرم شدیدتر بود. من، زنم و پدرزنم با هم مینشستیم و کراک میکشیدیم. این اواخر مصرف مواد من و مریم بالا رفته بود و زندگی نکبتباری داشتیم. مریم به حرفم گوش نمیکرد. تصمیم گرفتیم کراک را ترک و سالم زندگی کنیم. برای ترک اعتیاد دارو خریدیم. هر دو در خانه بودیم و حال بدی داشتیم، روز دوم ترک مریم خمار و بدحال شد. با اینکه داروهای زیادی خورده بود اما خماریاش شدید بود، وسایل استعمال مواد را به خانه خواهر مریم برده بودیم تا در دسترس نباشد و بتوانیم ترک کنیم. روز دوم وقتی مریم نتوانست تحمل کند. بلند شد تا به خانه خواهرش برود. لباس خانه تنش بود و با همان میخواست بیرون برود. من مانعش شدم. فریاد میزد و میگفت میخواهد برود. اجازه ندادم. مادرم هم به کمکم آمد، اما نتوانستیم جلو مریم را بگیریم. او عادت داشت هر وقت که خلاف میلش عمل میکردم فریاد میزد و با جیغ و داد حرفش را به کرسی مینشاند.
متهم ادامه داد: هر طور بود جلو مریم را گرفتم بعد خواهرش رسید و همسرم را که جلو در ایستاده بود دوباره به خانه برگرداندیم. مریم سابقه خودزنی داشت. او در آن لحظه ناگهان از دست مادرم و خواهرش فرار کرد. من فهمیدم میخواهد کاری دست خودش بدهد. چاقو را برداشت و جلو شکمش گرفت گفت اگر نگذاری بروم خودم را میزنم. چند خط روی بدن خودش کشید اما خونی نیامد. بالاخره او را آرام کردیم و یکی از همسایهها به او سرم زد و مریم بعد از خوردن دارو خوابید. من خودم هم روز دوم ترکم بود خیلی بدحال بودم، بعد از این ماجرا خوابیدم. فردای آن روز مادرم صبحانه درست کرد. مریم هم بیدار شد و صبحانه خوردیم و دوباره خوابیدیم. جواد ادامهداد: صبح روز بعد، دوباره مادرم برای سرکشی آمد. این بار هرچه مریم را صدا کردیم بیدار نشد. من اصلا متوجه نشدم او زخم عمیقی برداشته است و حتی خودش هم متوجه نشده بود. او بیهوش بود. باجناقم مریم را به بیمارستان برد و پزشکان گفتند او فوت شده است.
در دومین پرونده که بازهم در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران رسیدگی شد، مردی که متهم است زن معتادش را کشته، پای میز محاکمه رفت. در این پرونده نیز روشن نماینده دادستان تهران کیفرخواست را برای قضات خواند و گفت: محتویات پرونده، نشان میدهد مریم زن 25 ساله توسط شوهرش جواد کشته شده است. ضربه کشنده یا چاقو، وارد بدن مقتول شد و مریم بعد از دو روز خونریزی به کما رفت و بعد هم جانش را از دست داد. بنابراین به عنوان نماینده دادستان تهران درخواست صدور حکم قانونی را دارم. سپس اولیایدم مریم برای دامادشان درخواست صدور حکم قصاص کردند. همچنین یاورزاده وکیل اولیایدم به قضات گفت: مریم و جواد هر دو معتاد بودند و این موضوع بر کسی پوشیده نیست، اما روز حادثه آنها با هم درگیر شدند و مریم که از سوی شوهرش تحت فشار بود از مردم کمک خواست و همسایهها فریاد او را شنیدند. جواد مدعی است مریم خودزنی کرده اما کسی که خودزنی کند، فریاد کمک سر نمیدهد. ضمن اینکه ضربه چاقو آنقدر عمیق وارد شده که نهتنها عضلات سفت شکمی را پاره بلکه معده را از جلو و پشت سوراخ کرده است در حالیکه اگر فردی خودزنی کند فرد، ضربه را به صورت اریب وارد میکند و زخم ایجاد شده سطحی خواهد بود.
در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد وگفت: اتهام قتل را قبول ندارم. من و مریم چندسال بود که با هم ازدواج کرده بودیم. مریم قبل از ازدواج با من هم معتاد بود البته من خودم هم همین مشکل را داشتم اما اعتیاد همسرم شدیدتر بود. من، زنم و پدرزنم با هم مینشستیم و کراک میکشیدیم. این اواخر مصرف مواد من و مریم بالا رفته بود و زندگی نکبتباری داشتیم. مریم به حرفم گوش نمیکرد. تصمیم گرفتیم کراک را ترک و سالم زندگی کنیم. برای ترک اعتیاد دارو خریدیم. هر دو در خانه بودیم و حال بدی داشتیم، روز دوم ترک مریم خمار و بدحال شد. با اینکه داروهای زیادی خورده بود اما خماریاش شدید بود، وسایل استعمال مواد را به خانه خواهر مریم برده بودیم تا در دسترس نباشد و بتوانیم ترک کنیم. روز دوم وقتی مریم نتوانست تحمل کند. بلند شد تا به خانه خواهرش برود. لباس خانه تنش بود و با همان میخواست بیرون برود. من مانعش شدم. فریاد میزد و میگفت میخواهد برود. اجازه ندادم. مادرم هم به کمکم آمد، اما نتوانستیم جلو مریم را بگیریم. او عادت داشت هر وقت که خلاف میلش عمل میکردم فریاد میزد و با جیغ و داد حرفش را به کرسی مینشاند.
متهم ادامه داد: هر طور بود جلو مریم را گرفتم بعد خواهرش رسید و همسرم را که جلو در ایستاده بود دوباره به خانه برگرداندیم. مریم سابقه خودزنی داشت. او در آن لحظه ناگهان از دست مادرم و خواهرش فرار کرد. من فهمیدم میخواهد کاری دست خودش بدهد. چاقو را برداشت و جلو شکمش گرفت گفت اگر نگذاری بروم خودم را میزنم. چند خط روی بدن خودش کشید اما خونی نیامد. بالاخره او را آرام کردیم و یکی از همسایهها به او سرم زد و مریم بعد از خوردن دارو خوابید. من خودم هم روز دوم ترکم بود خیلی بدحال بودم، بعد از این ماجرا خوابیدم. فردای آن روز مادرم صبحانه درست کرد. مریم هم بیدار شد و صبحانه خوردیم و دوباره خوابیدیم. جواد ادامهداد: صبح روز بعد، دوباره مادرم برای سرکشی آمد. این بار هرچه مریم را صدا کردیم بیدار نشد. من اصلا متوجه نشدم او زخم عمیقی برداشته است و حتی خودش هم متوجه نشده بود. او بیهوش بود. باجناقم مریم را به بیمارستان برد و پزشکان گفتند او فوت شده است.
47 282