ویلم فلور برخلاف بسیاری از نویسندگان فارسی‌زبان یا عرب‌زبان، به منابع هلندی، پرتغالی و بریتانیایی ازجمله اسناد کمپانی‌های هند شرقی و بایگانی‌های اروپایی دست یافته و تحلیل‌هایش بر پایه داده‌های آرشیوی است. این رویکرد تحلیل تاریخی دقیق و بی‌طرفانه‌تری از دوره صفویه ارائه می‌دهد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایرنا، «خلیج‌فارس: تاریخچه سیاسی و اقتصادی پنج شهر بندری» نوشته «ویلم فلور» با ترجمه‌ «آرزو حیدری» است که در ۱۴۰۳ در انتشارات دکتر محمود افشار منتشر شد. این کتاب یکی از معدود منابعی است که با روش تاریخی - تحلیلی و بین‌المللی، وضعیت سیاسی و اقتصادی خلیج‌فارس در دوره صفویه را به ‌دقت و با استناد به منابع هلندی، پرتغالی و انگلیسی به تصویر می‌کشد.

ویلم فلور (Willem Floor) یک ایران‌شناس هلندی برجسته است که آثار بسیار زیادی درباره تاریخ اجتماعی، اقتصادی، پزشکی، انرژی، حمل‌ونقل و فرهنگ ایران به ‌ویژه در دوره صفوی، افشاری، زندیه و قاجاریه نوشته است. او یکی از پژوهشگران برجسته غربی در حوزه ایران‌شناسی به ‌شمار می‌آید. فلور دکترای خود را در زمینه زبان‌ها و تمدن‌های اسلامی گرفت. تمرکز عمده‌اش روی تحقیقات تاریخی درباره ایران است.

فلور بیش از ۲۶۰ مقاله و کتاب در زمینه تاریخ اجتماعی ـ اقتصادی ایران نوشته ‌است برخی از کتاب‌های مهم او درباره ایران به شرح زیر است؛ «امنیت غذایی در ایران»، «تاریخ نان در ایران»، «طبقه کارگران و صنعت در ایران»، «دیوان و قشون در عصر صفوی»، «کشاورزی ایران در دوره قاجار»، «صنایع کهن در دوره قاجار»، «تاریخ تئاتر ایران»، ا«وزان و مقیاس‌ها در عصر قاجار» و...

خلیج‌فارس، چهارراه تجارت و رقابت قدرت‌ها

ویلم فلور در مقدمه کتاب «خلیج‌فارس: تاریخچه سیاسی و اقتصادی پنج شهر بندری» تلاش دارد تصویری جامع و دقیق از جایگاه خلیج‌فارس و بنادر آن در شبکه تجارت اقیانوس هند ارائه دهد و به‌ طور خاص ماهیت سیاسی، اقتصادی، جغرافیایی و اجتماعی این منطقه را در بازه زمانی مورد نظر تبیین کند. از نظر جغرافیایی نشان می‌دهد که خلیج‌فارس منطقه‌ای همگن و یکپارچه نیست بلکه از نواحی طبیعی گوناگون با ویژگی‌های متفاوت تشکیل شده که این تنوع جغرافیایی تأثیر مستقیمی بر امکان‌پذیری یا محدودیت‌های تجارت و سکونت در آن داشته است.

نویسنده بر تفاوت چشمگیر بنادر خلیج‌فارس با دیگر مراکز اقتصادی منطقه مانند بنادر هند یا دریای سرخ تأکید می‌کند. درواقع بیشتر این بنادر به ‌جای آن‌که مراکز بزرگ تولید یا مصرف باشند حلقه‌هایی در زنجیره توزیع و ترانزیت کالا میان داخل سرزمین‌ها و بازارهای فرامنطقه‌ای بوده‌اند. نقش راهبردی این بنادر از همین جایگاه ترابری‌شان نشأت می‌گرفته نه از قدرت تولیدی یا تجاری ذاتی.

از نظر تاریخی نیز نویسنده بر نقش قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی مانند صفویه، عثمانی، پرتغالی‌ها، هلندی‌ها و انگلیسی‌ها در هدایت و تنظیم روابط تجاری تأکید دارد. در همین راستا رقابت سیاسی و نظامی میان قدرت‌های محلی و امپراتوری‌ها برای کنترل مسیرهای تجاری و بنادر دیده می‌شود. به ‌طور خاص نویسنده از بندر هرمز به عنوان نمونه‌ای بارز یاد می‌کند که توانست با اتکا بر ناوگان دریایی، ساختارهای گمرکی و کنترل مسیرهای کلیدی خود را به عنوان قطب تجارت منطقه تثبیت کند.

در ادامه نویسنده نقش حیاتی گردش اطلاعات در شبکه تجاری خلیج‌فارس را توضیح می‌دهد. اطلاعات درباره قیمت‌ها، زمان ورود کشتی‌ها، نوع کالاها و مسیرهای تجارت همان‌قدر اهمیت داشتند که خود کالاها؛ زیرا می‌توانستند مسیر حرکت تجار و تصمیمات اقتصادی آنان را تعیین کنند. بنادر براساس دسترسی‌شان به اطلاعات و توانایی‌شان در تنظیم عوارض گمرکی و حمایت نظامی رقابت می‌کردند.

نویسنده نشان می‌دهد که تجارت در خلیج‌فارس پدیده‌ای چندلایه، پویا و در عین حال شکننده متاثر از عوامل طبیعی (بادهای موسمی، بارش، جغرافیا)، سیاسی (امپراتوری‌ها، قدرت‌های محلی)، اقتصادی (عرضه و تقاضا، قاچاق، انحصار) و اطلاعاتی (گردش شایعات و اخبار تجاری) بوده است. به همین دلیل درک وضعیت سیاسی و اقتصادی پنج شهر بندری منتخب (بندرعباس، بوشهر، هرمز، بندر لنگه و مسقط) تنها در بستر این شبکه پیچیده قابل‌ فهم است.

ساختار کتاب

کتاب در هشت فصل تنظیم شده است. فصل اول به بررسی ابعاد اجتماعی، مذهبی و اقتصادی پادشاهی هرمز می‌پردازد و چگونگی بهره‌برداری پرتغالی‌ها از این قلمرو را تحلیل می‌کند. فصل دوم به سیر روابط میان پرتغال و هرمز در نیمه اول قرن شانزدهم می‌پردازد و پیامدهای این روابط برای دوطرف را بررسی می‌کند. در فصل سوم تمرکز بر بصره است؛ شهری که هم گذرگاه تجارت هند بود و هم نقطه تنش میان عثمانیان و پرتغالی‌ها. نویسنده شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این بندر را در زمینه‌ رقابت‌های امپراتوری‌ها تحلیل می‌کند.

فصل چهارم به افول تدریجی پادشاهی هرمز می‌پردازد که چگونه به قلمرویی دست‌نشانده بدل شد و چگونه دیپلماسی پرتغالی‌ها برای جلب صفویان علیه عثمانیان سرانجام به زیان خودشان انجامید. فصل پنجم با تمرکز بر بندرعباس، شکل‌گیری نظم سیاسی جدید پس از سقوط هرمز را بررسی می‌کند و به تحلیل نقش مقام‌های محلی و خاندان لاری در اداره بندر و تعامل با تجار خارجی می‌پردازد.

در فصل ششم مسقط بررسی می‌شود؛ بندری که پرتغالی‌ها کوشیدند آن را به مرکز جدید تجارت خود بدل کنند. این فصل تلاش‌ها در بازسازی و توسعه مسقط و روابط منطقه‌ای آن را مورد تحلیل قرار می‌دهد. فصل هفتم به بندر کنگ اختصاص دارد؛ بندری که علی‌رغم تلاش ناکام پرتغالی‌ها برای تبدیلش به یک مرکز رسمی به یکی از سودآورترین بنادر برای آنان تبدیل شد.

فصل هشتم بار دیگر به بصره بازمی‌گردد و ساختار اجرایی و اقتصادی آن را در دوره حاکمان افراسیابی و پس از بازگشت عثمانیان بررسی می‌کند. نویسنده در این فصل نشان می‌دهد چگونه بصره به یک ایالت خودگردان تبدیل شد که نقش کلیدی در تعاملات منطقه‌ای ایفا می‌کرد.

پرتغالی‌ها هیچ‌گاه کنترل کامل خلیج فارس را نداشتند

ویلم فلور معتقد است که برخلاف باور عموم پرتغالی‌ها هیچ‌گاه کنترل کامل خلیج فارس را نداشتند. آن‌ها نه مهاجرنشین‌هایی تأسیس کردند نه استحکامات گسترده‌ای ساختند. دلیل اصلی این امر عدم جذابیت اقتصادی و استراتژیک سواحل خلیج فارس برای آن‌ها بود: بازارهای کوچک، تولید محدود، آب‌وهوای نامناسب، فاصله از مراکز بزرگ و مخالفت با تبلیغ مسیحیت. از معدود قلعه‌های شناخته ‌شده پرتغالی می‌توان به قلعه‌های هرمز، قشم و بندرعباس اشاره کرد که تنها در دوره‌های خاصی ساخته یا تقویت شدند.

بیشتر قلعه‌های منسوب به پرتغالی‌ها در ایران و سواحل عربی یا بازسازی‌های بعدی بودند یا اصولاً ساخت پرتغالی‌ها نبودند. حضور دریایی پرتغالی‌ها نیز به ندرت به درون خلیج فارس کشیده می‌شد و اغلب در خلیج عمان متمرکز بود. موارد معدودی چون حملات به بحرین هم بیشتر به فشار متحدان محلی یا دفاع از منافع تجاری محدود می‌شد. پرتغالی‌ها در واقع ترجیح می‌دادند از طریق دیپلماسی، تبعیت از قدرت‌های محلی و تمرکز بر درآمدزایی (نه اشغال نظامی) جایگاه خود را حفظ کنند. ضعف مدیریتی، فساد داخلی و منافع شخصی مقامات بیش از حملات خارجی موجب تضعیف موقعیت‌شان در خلیج فارس شد.

اروپاییان در خلیج‌فارس: از استعمارگری به سازگاری

فلور معتقد است که پس از پرتغالی‌ها، قدرت‌های اروپایی مانند هلندی‌ها و انگلیسی‌ها حضور پررنگ‌تری در خلیج‌فارس یافتند اما برخلاف تجربه‌شان در دیگر مناطق آسیا در این‌جا نتوانستند شرایط خود را تحمیل کنند. دلیل این امر وجود دولت‌های قدرتمند مستقر در خشکی (مانند صفویان و عثمانیان) در ۲ سوی خلیج‌فارس بود که استیلای خود را بر بنادر تحمیل کرده بودند.

اروپاییان برای ادامه فعالیت تجاری ناگزیر بودند با مقامات محلی وارد تعامل و سازش شوند. آن‌ها دیگر نمی‌توانستند با زور و قلعه‌سازی پیش بروند بلکه باید خود را با نظم سیاسی منطقه وفق می‌دادند و به ثبات دیپلماسی و همکاری اهمیت می‌دادند. سیستم مجوزدهی اروپایی‌ها نیز برخلاف پرتغالی‌ها بیشتر جنبه حفاظتی داشت تا سلطه‌گرانه. در نتیجه بازرگانان اروپایی در خلیج فارس بیشتر به شکل نمایندگانی با امتیازات ویژه اما مطیع و تطبیق‌پذیر با شرایط محلی فعالیت می‌کردند.

دلایل اهمیت کتاب

- اکثر آثار پیشین درباره خلیج‌فارس یا نگاهی عمومی به تاریخ این منطقه داشته‌اند یا از دوره صفویه عبور سطحی کرده‌اند. این کتاب به ‌صورت متمرکز به سه قرن اول دوران صفوی می‌پردازد؛ یعنی زمانی که روابط بین اروپا و خلیج فارس به شکلی ساختارمند و پایدار آغاز شد.

- تمرکز بر پنج بندر مهم؛ مطالعه تاریخی بر پایه‌ پنج شهر بندری ساختار کتاب را از یک روایت کلی تاریخی جدا کرده و به آن ریشه‌های محلی، اقتصادی و سیاسی مشخص داده است.

- ویلم فلور برخلاف بسیاری از نویسندگان فارسی‌زبان یا عرب‌زبان، به منابع هلندی، پرتغالی و بریتانیایی ازجمله اسناد کمپانی‌های هند شرقی و بایگانی‌های اروپایی دست یافته و تحلیل‌هایش بر پایه داده‌های آرشیوی است. این رویکرد تحلیل تاریخی دقیق و بی‌طرفانه‌تری از دوره صفویه ارائه می‌دهد.

- نویسنده تأکید می‌کند که خلیج‌فارس را نمی‌توان جدا از اقیانوس هند، اروپا یا آسیا درک کرد. این نگاه «جهانی» به یک منطقه «محلی» نوآورانه است و درک ما را از موقعیت استراتژیک، فرهنگی و اقتصادی خلیج فارس ارتقا می‌دهد.

- در مجموع کتاب فلور نه‌تنها خلأ موجود در پژوهش‌های دوره صفویه درباره خلیج فارس را پر می‌کند بلکه با روش‌شناسی دقیق و استفاده از منابع کمتر دیده‌شده افق تازه‌ای را در مطالعات تاریخ خلیج فارس می‌گشاید. نگاه منطقه‌ای و بین‌المللی او به تاریخ بنادر خلیج فارس این کتاب را به منبعی ارزشمند تبدیل کرده است.

- فلور با تحلیل توسعه بنادر مهمی چون بندرعباس، بوشهر، بندر لنگه و مسقط سعی دارد نگاه دقیق‌تری به تاریخ خلیج فارس بیندازد و پژوهشگران را به ادامه تحقیق در این زمینه ترغیب کند.

- او نتیجه می‌گیرد که اگرچه امروزه شعار «خلیج همیشه فارس» بیانگر حس ملی‌گرایانه ایرانیان است اما در عمل ایران در طول قرون گذشته توجه کافی به این شاهرگ حیاتی تجاری نداشته و آن را به قدرت‌های محلی یا خارجی واگذار کرده است.

۲۵۹

منبع: ایرنا