به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، به نقل از ایبنا، الهه شمس در باره کتاب «راه دشوار توسعه» نوشت: بنگلادش از استقلال تا انقلاب» به قلم امیررضا انگجی، با رویکردی تحلیلی به بررسی یکی از پدیدههای منحصربهفرد توسعه در قرن اخیر میپردازد. این کتاب که در سال ۱۴۰۴ توسط نشر سنور منتشر شده، نه صرفاً روایتی تاریخی بلکه تلاشی برای تحلیل روندهای توسعهای، ساختارهای نهادی، و تحولات اقتصادی اجتماعی بنگلادش است؛ کشوری که روزگاری نماد فقر و آشفتگی تلقی میشد اما با گذار از موانع تاریخی و نهادی، امروز جایگاه دومین صادرکننده صنعت پوشاک جهان را بهخود اختصاص داده است.
نویسنده در پیشگفتار، حد و مرز پژوهش خود را با اشاره به وابستگی عمیق کتاب به نظریات داگلاس نورث و مشتاق خان و نیز بهرهگیری از مطالعات اقتصادی بنیادین تبیین میکند. او تأکید میکند که آزمایش تاریخی بنگلادش، برخلاف الگوهای رایج توسعه، واجد پیچیدگیهایی است که از تحلیل صرفاً تکعاملی میگریزد و نیازمند بازخوانی دقیق زمینههای تاریخی، نهادی و حتی شانس بینالمللی این کشور است. آنگچی در فصل مقدمه ضمن شرح خلاصهای از تاریخ سیاسی و اقتصادی بنگلادش، به اهمیت شرایط اولیه (Initial Conditions) و رخدادهای استثنایی، چون مهاجرت فئودالها پس از جدایی از پاکستان و همچنین بهرهمندی از فرصتهای تجاری در دهه ۱۹۸۰ اشاره میکند تا نشان دهد راز توسعه بنگلادش را باید در شبکهای از عوامل بههمپیوسته جستوجو کرد.
بررسی محتوای کتاب و بخشهای کلیدی
بدنه اصلی گزارش را مرور تحلیلی بخشها و گزارههای کلیدی کتاب شکل میدهد، زیرا آنگونه که از متن برمیآید، نویسنده بهجای روایت خطی اتفاقات، پیوسته کوشیده پیچیدگی مفهومی توسعه و پویاییهای درونی جامعه بنگلادش را واکاوی کند.
در ابتدای کتاب، پس از بیان مقدمهای روششناختی، انگچی تاریخچهای موجز اما دقیق از روند استقلال بنگلادش در سال ۱۹۷۱، تأثیر مخرب جنگ، مهاجرت قشر زمیندار و فقر ساختاری اولیه ارائه میدهد. او با ارجاع به شاخصهای آماری و مطالعات تطبیقی، نقش غیبت یک طبقه ارباب زمیندار مسلط پس از استقلال را در تسهیل اصلاحات و راهاندازی فعالیتهای اقتصادی جدید پررنگ میکند. پژوهشگر معتقد است تجربه اصلاحات ارضی در بنگلادش – برخلاف پاکستان و بسیاری از کشورهای منطقه – بسترساز شکلگیری ائتلافهای توسعهگرا و تقویت توان دولت در بسیج منابع اولیه شد.
در ادامه، نویسنده به نقش ائتلافهای مسلط و تحولات ساختاری دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی میپردازد. ورود مستقیم دولت در حمایت از صنعت پوشاک، انتقال دانش از کره جنوبی و همافزایی میان نخبگان سیاسی و اقتصادی، اصلیترین موتور محرک جهش اقتصادی بنگلادش معرفی میشود. تحلیل انگجی از منسوجات نه از زاویه تولید، بلکه بیشتر بر محور یادگیری نهادی و تعاملات پیچیده میان بوروکراسی دولتی، سرمایهگذاران و فشارهای بینالمللی متمرکز است. او همچنین مقایسهای راهگشا میان صنعت پوشاک در بنگلادش و نفت در اقتصاد ایران ارائه میدهد و یادآور میشود که پوشاک چگونه به ابزار ساخت و تقویت ائتلافهای توسعهگرا بدل شد؛ موضوعی که در بخشهای میانی کتاب با شواهد مستند و آمارهای بهروزتر برجسته شده است.
در فصلهای میانی و پایانی، انگچی به مسائل بنیادینتری چون اصلاحات آموزشی، تحولات جمعیتی و نقش زنان در بازار کار ورود میکند. نویسنده این تغییرات را نه صرفاً عوارض رشد اقتصادی، بلکه شرط لازم برای تثبیت توسعه و عبور از تله فقر مزمن کشور میداند. او ضمن استناد به پژوهشهای میدانی در بنگلادش، از رشد مشارکت نیروی کار زنانه بهعنوان محرکی تعیینکننده در صنعت پوشاک و تغییر ساختار خانوادههای بنگالی یاد میکند. این نگاه واقعگرایانه موجب شده است که کتاب از دام تحلیلهای تکبعدی بگریزد و بر همزمانی و همپیوندی مؤلفههای مختلف در پیشبرد توسعه تأکید کند.
جایگاه کتاب در ادبیات توسعه
کتاب «راه دشوار توسعه» خود را صرفاً محدود به رویدادنگاری نکرده و نویسنده موفق شده با تکیه بر منابع معتبر تاریخی و تحلیل نهادی، پرسشهای بنیادینی درباره ماهیت و امکانپذیری توسعه در کشورهای کمبرخوردار جهان مطرح کند. انتشار این کتاب توسط نشر سنور در سال ۱۴۰۴، درست در زمانی صورت گرفته که بنگلادش به الگویی موردبحث در محافل اقتصادی و دانشگاهی بدل شده؛ الگویی که مسیر پیچیده و چندلایه عبور از نهادهای سنتی به نظامهای جدید اقتصادی را نشان میدهد.
امتیاز کتاب در تأکید بر «نظم دسترسی محدود» است، مفهومی برگرفته از نظریات نورث و همکارانش، که نویسنده بهدرستی آن را شالوده تبیین خود از تحولات سیاسی و اقتصادی بنگلادش قرار داده است. این بحث در جایجای کتاب، از اصلاحات ارضی و مهاجرت فئودالها گرفته تا حمایت دولت از صنعت پوشاک و تعامل با بازارهای جهانی، به عنوان فصل مشترک تبیینکننده رونق یا رکود اقتصادی در جوامع توسعهنیافته ظاهر میشود. همین نقطه قوت تحلیلی باعث شده که «راه دشوار توسعه» صرفاً روایتگر یک تجربه خاص نباشد، بلکه بتواند به پرسشهای کلانتری همچون «امکان تکرار این تجربه در سایر کشورها» یا «شرایط لازم برای تکوین دولت توسعهگرا» نیز پاسخ دهد.
اهمیت کتاب برای فهم جدید توسعه اقتصادی
در پایان، باید تأکید کرد که اهمیت «راه دشوار توسعه» فراتر از مطالعه موردی تاریخ اقتصادی یک کشور است. انگجی با وسواس و دقتی مثالزدنی، همواره کوشیده دغدغههای نظری ادبیات توسعه را با مصادیق تاریخی و نهادی بنگلادش پیوند بزند. بیان صریح و استوار نویسنده، اجتناب از شعارزدگی و داوریهای یکسویه، و استناد مکرر به منابع معتبر و آمارهای تحلیلی از کتاب اثری شاخص ساخته است؛ اثری که میتواند درسهای مهمی برای سیاستگذاران، دانشجویان اقتصاد و پژوهشگران عرصه توسعه داشته باشد. بهویژه آنکه، با عبور از کلیشههای رایج درباره معجزههای توسعه، کتاب یادآور میشود که پیروزی بر تله فقر مستلزم مجموعهای از شانس تاریخی، اصلاحات نهادی و سیاستهای سازگار با شرایط بومی است – مجموعهای که نویسنده در سراسر کتاب، با تکیه بر جزییات واقعی و تحلیلهای مستند به خواننده عرضه میکند.
شایان ذکر است که کتابنامه و منابع پژوهشی کتاب در صفحات ۸۹ تا ۹۱ آن آورده شده و فراهم بودن این منابع، به خوانندگان امکان بررسی صحت و عمق استدلالهای نویسنده را میدهد؛ امری که نشانه جدیت انگجی در رعایت اصول علمی و پژوهشی است. مجموعه این گزارش نشان میدهد که «راه دشوار توسعه» نهتنها برای آشنایی با تحولات بنگلادش، بلکه برای فهم چرایی و چگونگی گذار از فقر و توسعهنیافتگی، منبعی غنی، جامع و قابل اتکاست.
۲۱۶۲۱۶