به تازگی یک توئیت در شبکه‌های اجتماعی پربازدید شده که کاربری نوشته: «شما دچار افسردگی بعد دانشگاه نشدید؟ یعنی درستون که تموم شد با خودتون نگفتید خب الان باید چه غلطی کنم؟».

به گزارش خبرآنلاین روزنامه خراسان نوشت: دانشجو در این دوران نه تنها با حجم انبوهی از اطلاعات، بلکه با پرسش‌های بنیادینی روبه‌روست که پاسخ به آن‌ها سرنوشت آینده‌اش را رقم می‌زند. در این سال‌ها، دانشجو خود را میان انتظارات خانواده، ساختار دانشگاه و فشارهای اجتماعی می‌بیند؛ درحالی‌که دغدغه اصلی‌اش نه صرفاً موفقیت در امتحانات، بلکه یافتن پاسخ به این سؤال است: «پس از این، من چه خواهم شد؟» این مرحله می‌تواند آغاز امید و رشد باشد یا نقطه‌ آغاز بحران‌هایی خاموش و فرساینده. احساس بی‌هویتی، ناتوانی در تصمیم‌گیری، اضطراب از آینده و گاهی افسردگی، پیامدهای رایجی هستند که پس از فارغ‌التحصیلی در کمین دانشجویان قرار دارند.
 این بحران‌ها بیشتر نتیجه غفلت از ساختن خود در دوران دانشجویی‌اند؛ غفلتی که فرصت آمادگی برای ورود به جهان واقعی را از افراد می‌گیرد. اما این چرخه قابل شکستن است. با نگاهی هوشیار و آینده‌نگر می‌توان سال‌های دانشجویی را به میدانی برای تمرین زندگی تبدیل کرد؛ به جای سپری کردن آن در روزمرگی و انفعال، می‌توان بر مهارت‌آموزی و خودشناسی تمرکز کرد تا آینده‌ای معنادار و مستحکم ساخت.

راهکارهای کلیدی برای پیشگیری از افسردگی پس از فارغ‌التحصیلی
۱ کسب مهارت‌های فراتر از کتاب‌های دانشگاهی| آن‌چه آینده شغلی و روانی فرد را پس از فارغ‌التحصیلی تضمین می‌کند، صرفاً معدل بالا یا گذراندن واحدهای درسی نیست. جهان امروز نیازمند انسان‌هایی است که توانایی حل مسئله، تفکر تحلیلی، مدیریت احساسات و استفاده از ابزارهای نوین را داشته باشند. یادگیری مهارت‌هایی چون تسلط بر نرم‌افزارهای تخصصی، زبان انگلیسی، اصول نوشتن حرفه‌ای و حتی مذاکره و کار گروهی، باید هم‌عرض با تحصیلات دانشگاهی دنبال شود. این مهارت‌ها نه‌تنها قابلیت استخدام‌پذیری فرد را افزایش می‌دهند، بلکه احساس ارزشمندی، استقلال و توانمندی درونی او را نیز تقویت می‌کنند؛ مسائلی که نقش چشمگیری در پیشگیری از افسردگی و سردرگمی‌های پس از دانشگاه دارند.

۲ ایجاد و تقویت شبکه‌های ارتباطی هدفمند| موفقیت در دنیای امروز، بیش از آن‎که بر مبنای صرف دانش فردی باشد، به توانایی ایجاد و حفظ ارتباطات مؤثر وابسته است. آشنایی با استادان، فارغ‌التحصیلان موفق، کارفرمایان بالقوه و هم‌دانشگاهی‌های فعال، می‌تواند در آینده به فرصت‌هایی غیرمنتظره منجر شود؛ از معرفی شغلی گرفته تا همکاری پژوهشی یا کارآفرینی. برای ساختن این شبکه، باید فعال بود؛ در رویدادها شرکت کرد، در پروژه‌ها داوطلب شد، گفت‌وگو را آموخت و جسارت درخواست کردن را پیدا کرد. شبکه‌سازی حرفه‌ای، سرمایه‌ای بلندمدت و قابل اتکاست که بسیاری از فارغ‌التحصیلان افسرده یا منزوی از آن بی‌بهره‌اند.

۳ تمرین خودشناسی و مدیریت هوشمندانه‌   زمان| دانشجویی تنها به‌معنای خواندن دروس و گذراندن ترم‌ها نیست، بلکه فرصتی است برای مواجهه‌ تدریجی با خود. دانشجوی آگاه کسی‌ است که می‌آموزد با زمان چگونه رفتار کند، چگونه تصمیم بگیرد، چگونه اشتباه کند و از آن بیاموزد. یادگیری مهارت‌های مدیریت زمان، هدف‌گذاری، مراقبت از سلامت روان و تفکر درونی، زمینه‌ساز شکل‌گیری هویتی منسجم و پایدار است. فردی که خود را بشناسد، با تغییرات اجتناب‌ناپذیر پس از فارغ‌التحصیلی با پایداری بیشتری مواجه می‌شود  و در مواجهه با سردرگمی‌ها، می‌تواند از درون خود پاسخ بگیرد.

۴ تجربه کار عملی و مسئولیت‌پذیری واقعی| تجربه ورود به فضای واقعی کار، هرچند محدود، اثراتی ماندگار بر شکل‌گیری هویت شغلی و اعتمادبه‌نفس فرد دارد. کارآموزی، فعالیت‌های داوطلبانه یا اشتغال پاره‌وقت، دانشجو را از جهان نظری به دنیای عمل پیوند می‌زند. این مواجهه، چه در قالب انجام یک پروژه دانشگاهی در خارج از کلاس باشد، چه مشارکت در امور اجتماعی یا خیریه‌ای، فرد را با مسئولیت‌پذیری، نظم، روابط کاری و چالش‌های واقعی زندگی روبه‌رو می‌کند. چنین تجربه‌هایی، از ذهنیتی انتزاعی و مصرف‌گرا، انسان‌هایی عمل‌گرا، خلاق و تاب‌آور می‌سازد.

۵حضور فعال در محیط‌های آموزشی غیررسمی| آموزش رسمی تنها یکی از مسیرهای رشد است. آنچه انسان را پخته و چندوجهی می‌سازد، حضور در فضاهایی است که در آن یادگیری در دل تجربه و تعامل شکل می‌گیرد. شرکت در کارگاه‌های تخصصی، نشست‌های فرهنگی، اردوهای علمی، یا فعالیت در انجمن‌های دانشجویی، فرصتی فراهم می‌آورد برای کشف علایق، توسعه‌ مهارت‌های نرم و ارتباط با افرادی از رشته‌ها و زمینه‌های گوناگون. این تجربه‌ها ذهن را وسعت می‌بخشند و فرد را به زیست انسانی‌تر، اجتماعی‌تر و آماده‌تر برای واقعیت‌های بیرون از دانشگاه سوق می‌دهند.
23302