تاریخ انتشار: ۴ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۱:۰۵

تحفظ و سکوت عباس آقای عراقچی و تردید نامبرده در مورد حرف زدن یا سکوت درباره‌ی تازه‌ترین تصمیمات حوزه‌ی سیاست خارجی، اوضاع را پیچیده می‌کند.

جهان ما در شرایط عجیب و غریبی به سر می‌برد. گویی فیلم تحولات سیاسی را گذاشته‌اند روی دور تند یا فست موشن. امان از وقتی که شکم فربهی داری و زانوانی سست و لبانی تشنه و دویدن به دنبال سوژه، سخت و سخت‌تر می‌شود. بگذریم ... به داخل برگردیم.

سخنان اخیر جناب اژه‌ای قاضی القضات درباره‌ی جبهه‌ی اصلاحات، شایان توجه و تامل است. خلاصه‌ی کلام او چنین است:

الف) «یک جمع به اصطلاح سیاسی»، بیانیه‌ای را در راستای «خواست دشمن» صادر کرد. ب) سیاست قطعی نظام و کشور، دفاع از مظلومین عالم به خصوص مردم مظلوم غزه و همچنین حمایت از جریان مقاومت است. ج) باید هوشیار باشیم تا سرمان کلاه نرود. د) دادستان تهران در این راستا، به تکلیف قانونی خود عمل خواهد کرد.

پس از خواندن جملات جناب اژه‌ای، از خودم پرسیدم: بهتر نیست جای او و رییس جمهور عوض شود و با حفظ سمت ریاست مجریه، واخ را هم مدیریت کند؟ ناگاه پیرِ درونم، کودک درونم را پس زد و گفت: اژه‌ای چندین دهه با کار دشوار حقوق و قضاوت سر و کار داشته. حالا کوله باری از دانش و تجربه را رها کند برود بشود رییس قوه‌ای که اصلا کار خاصی ندارد و بسیار راحت است؟

کودک درونم پرسید: واقعا راحت است؟

پیرِ درونم گفت: بله که راحت است. کاری ندارد. یک بودجه‌ی سالانه داری. مثلا پنج کیسه اسکناس. چهار کیسه را که از قبل مشخص کرده‌اند باید چه جوری خرج کنی. آنها را باید درست و حسابی پرداخت کنی. ولی در مورد کیسه‌ی پنجم، اختیارات کامل داری. تازه از این گذشته، هر وقت عشقت کشید یا به عبارتی هر وقت برقت نکشید، یک دکمه را می‌زنی کشور را تعطیل می‌کنی. ولی قضائیه پیچیده است. اینجوری نیست.

کودک درونم خواست بگوید: حالا که تعویض پست‌های این بزرگواران میسر نیست، دست کم زنگ بزنید به هادی ساعی و سفارش کنید هم به آنان و هم به عباس آقای عراقچی، دان یک تکواندو اهدا شود تا نیرو و انگیزه‌ی بیشتری داشته باشند. ترسیدم پیر درونم حسابی برآشفته شود.

حقیقتا چگونه باید توضیح داد؟ چگونه می‌توان به شکلی روشن درباره‌ی اصل ۱۵۴ قانون اساسی بحث کرد؟ این ماده را یک بار دوباره با هم بخوانیم: «جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می‌داند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می‌شناسد. بنابراین در عین خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملت‌های دیگر، از مبارزه حق‌طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می‌کند». یحتمل کسی مخالف این موضوع نیست که اساسا خود مردم ایران هم، بخشی از کل جامعه‌ی بشری هستند و قاعدتا سعادت آنها هم باید بخشی از همان آرمان باشد! از این گذشته، باید روی این موضوع به ظاهر ساده هم بحث کرد که این اصل از قانون اساسی، نمی‌تواند همچون شمشیر داموکلس بر سر دولت و ملت ایران باشد و الزام و التزام عملی به همراه بیاورد و ما پیمانکار مادام العمر حمایت باشیم. چرا که ماشالله، مستضعفین جهان، خیلی خیلی زیاد هستند و آدم بخواهد به تعبیر قانون اساسی «در هر نقطه از جهان» از آنان حمایت کند، با فروش روزانه صد میلیون بشکه نفت هم نمی‌تواند پاسخگوی آن همه نیاز باشد!

از این گذشته، دانشِ حکمرانی، دانش وقوف و شناخت به دنیای اولویت‌ها و اهم و مهم‌های زیست جامعه، مدیریت منابع و حفظ بقای کشور است. اول سر و وضع زیرساخت‌های کشور و دخل و خرج دولت را بنگریم، بعد نگاهی به دنیای پیراموان بیاندازیم. آیا اولویت‌های امروزِ ایران، با اولویت‌های سه سال پیش یکیست؟ در شرایطی که از کشورهای خاورمیانه و اغلب کشورهای جهان اسلام گرفته تا اتحادیه‌ی اروپا و قدرت‌های آسیایی، همراه و شریک و رفیقی نداریم و شرایط سخت و دشواری را سپری کرده‌ایم، حتی طرح پیشنهاد فعالان سیاسی کشور و اشاره‌ی مکرر و دلسوزانه‌ی آنان به ضرورت تغییر و بازنگری، چرا باید دادستان تهران و همکاران او را به زحمت بیاندازد؟