انتشار مکرر لیست اَبَروام گیرندگان ایران، مصداق همان وضعیت تلخی است که به قول شیخ بهایی بزرگ «رواست گر من از این غصه خون بگریم، خون».
به راستی در این کشور چه خبر است؟
مبالغی در لیست وام گیرندگان ذکر شده که هر یک از آنها به تنهایی، معادل بودجهی سالانهی چند استان کشور است.
روی خطاب دردمندانهی من، با رییس جمهور نیست. چرا که ایشان، نقشی غیر از یک ریش سفید مصلح برای خودش قائل نیست و کرامت و نفوذ کلامش تا جایی کار میکند که تمام مسائل کشور را با عبارت «دعوا نکنیم» گره بزند و در مورد معضل بزرگی همچون نبود برق، از همه بخواهد کتشان را دربیاورند و بادبزن به دست گیرند!
روی خطاب دردمندانهی من، با رییس مجلس نیست. چرا که اولا جناب دکتر خلبان، مکررا اثبات کرده که هیچ نسبتی با پست وکیل المله بودن ندارد و نمیتوان او را مجلسی آدم نامید. دوم این که خود او و تمام نمایندگان آن ساختمان بزرگ، با حداقل آرای مردم صاحب کرسیهای سبز شدهاند و مدتهاست که این نهاد، نه در راس امور، بلکه در وسط امور هم نیست.
سخنان من، خطاب به قاضی القضات کشور است.
آقای محسنی اژهای!
کار، تمامی ندارد.
اندکی به خودتان استراحت بدهید.
لطفا کنترل کولر گازی اتاق را کنار بگذارید و دو سه دقیقه وقت صرف کنید، برای خواندن این دردنامهی تلخ.
حتما لیست ابربدهکاران بانکی، توی همان زونکن زرشکی رنگ سمت چپ میز شماست.
بچههای دفتر، محض احتیاط، آن سیاههی وحشتناک را در اتوماسیون برایتان نفرستادهاند که مبادا پشت هفت کوه سیاه، هک شود و مایهی دردسر.
خوش به حالتان که مانند ما رعایا، فقط یک لیست تک صفحهای ندارید و نام و مشخصات کامل تمام اشخاص حقیقی و حقوقی وام گیرنده و پس ندهنده، در اختیار شماست.
خب...
روی همین قسمتی صحبت کنیم که هم در اختیار ماست و هم پیش چشمان شما.
بگذارید تنها هفت نمونه را با هم مرور کنیم:
۱.بانکِ محترم آینده، به «ایران مال» داده ۹۹ هزار و ۸۰۰ میلیارد تومان. (یا خالق نظم انار، یا آفریدگار پوست نازک سنجد).
۲.بانکِ متین و مودب پاسارگاد، به «شرکت نفت و گاز صبای کنگان» داده ۸۶ هزار میلیارد تومان. همین شرکت، از بانکِ با تربیتِ صنعت و معدن هم گرفته ۱۶ هزار میلیارد تومان! (یا خدایی که از نیست، هست آفرید).
۳.بانکِ موقرِ مسکن به «گروه صنعتی عظام» ۹ هزار و ۴۸۵ میلیارد تومان. (یا خدایی که در طراحی گل ارکیده شکوه خود را به نمایش گذاشته است.)
۴.بانکِ برومند سرمایه، جمعا به آقایان حسین هدایتی، امیررضا فرزان راد، سامان مدلل و خام سحر زال پور، جمعا عطا فرموده ۱۱ هزار میلیارد تومان. (یا خدایی که برخی از زردآلوها را هسته شیرین و برخی دگر را تلخ هسته آفرید)
۵.بانکِ قشنگ شهر به «عبدالحسین چراغی» داده ۷۵۸ میلیارد تومان. (یا مدبر الیل و النهار).
۶.بانکِ خوش چشم و ابروی سپه، به «گروه سپه» داده ۶ هزار و ۵۸۵ میلیارد تومان و به «شرکت پشتیبانی امور دام کشور» نیز داده مبلغی نزدیک به ۹ هزار میلیارد تومان. (یا خدایی که یکی از نمایشگاههای دائمی شکوه خود را بر بال پروانهها راه اندازی کرده است.)
۷.بانکِ خوش قد و بالای توسعه صادرات به آقای عبدالله عبدی داده ۳ هزار و ۲۹۱ میلیارد تومان. (یا خدایی که خوب میداند یخچال کدام خانهها فضای برهوت وار بیشتری دارند.)
نمی دانم شما هم مانند من اندکی کنجکاو و سپس بدبین شده و بغض کردهاید، یا احیانا با توجه به پست بالایی که در اختیار دارید، تصور میکنید که این مبالغ، برای صنعت و تجارت یک کشور بزرگ ۸۵ میلیون نفری، اساسا بال پشه هم نیست و نباید نگران بود.
ولی راستش را بخواهید، من نه تنها بغض کرده و نگرانم، بلکه معتقدم برای انتشار همین لیست نصفه نیمه صد دعوا و تنش درگرفته و حتما بخشی از وام گیرندگان، شانه از زیر بار تعهدات خود خالی کردهاند که نامشان سر از دنیای اینترنت و رسانه درآورده است. البته کیست که نداند برخی «سوپر دانه درشت ها» هم هستند که قطعا اجازه نمیدهند نامشان علنی شود.
سوال این است آقای محسنی اژهای: به عنوان عالیترین مقام قضایی این کشور، تا چه اندازه میتوانید با اطمینان در برابر افکار عمومی کشور، از پاکدستی و حساب و کتاب دقیق نظام بانکی کشور دفاع کنید و با صراحت تمام بگویید: در دادن تمام این تسهیلات بانکی، تمام قوانین مالی، حقوقی، تضامین بانکی، نرخ سود، اصل عدالت اقتصادی و اجتماعی و نظارت دقیق بر وثایق صورت گرفته و مو لای درز نمیرود؟ ... میتوانید چنین تضمینی بدهید؟
لذا من به شما پیشنهاد میکنم که به منظور حصول اطمینان و اعتماد کامل از سلامت نظام بانکی کشور و فقدان فساد و بیعدالتی در نظام سپرده دهی بانکی، یک عملیات حسابرسی و بازرسی دقیق و سختگیرانه راه بیاندازید. تردیدی ندارم در این مسیر، توان، اختیارات، ابزارها، مجوزها و منابع انسانی و کارشناسی قوهی تحت امر شما با تمام شاخههای اقماری سازمان بازرسی و دیوان عدالت اداری و غیره و ذالک کفایت نمیکند و لازم است از این مجموعهها نیز یاری بگیرید:
دفتر بازرسی بیت رهبری،
واجا، ساس و حراست بانک مرکزی،
سازمان امور مالیاتی کشور.
پیشنهاد میکنم فقط نود روز وقت صرف کنید و تلاش کنید به این هفت سوال پاسخ روشن بدهید:
الف) بخش اعظم منابع مالی و تسهیلات بانکی کشور، با چه رویه و و توجبهاتی به کدام گروه از اشخاص حقوقی و حقیقی داده شده است؟
ب) در تخصیص ارز دولتی به افراد، نهادها و شرکتها، اصول عدالت، حق و فسادستیزی تا کجا مراعات شده و میزان سود افراد و شرکتها از محل اخذ مبالغ کلان ارز دولتی چقدر بوده و آیا مصرف ارز با دلیل توجیهی اخذ آن،انطباق کامل دارد یا نه؟
ج) چند درصد از مبالغ کلان تسهیلات بانکی کشور، در بخشهای صنعت، تولید، کشاورزی و خدمات به کار گرفته شده و چند درصد، از بازار سفته بازی، انبوهسازی، دلاراندوزی، سکه اندوزی، خودرواندوزی و طلااندوزی سر درآورده است.
د) تشریفات قانونی، تعیین نرخ واقعی وثایق و اعتبار تضامین بانکی، با توجه به قوانین جاری کشور، تا چه اندازه قابل قبول است؟
ه) اگر به طور راندومی، دو هزار نفر از مدیران عالی، میانی و عمومی بانکهای کشور را انتخاب کنیم و میزان رشد ثروت، املاک و مستغلات، حسابهای نقدی ریالی و ارزی آنها و نزدیکانشان تحلیل و ارزیابی شود، تا چه اندازه با اصل حقوق دریافتی آنها انطباق دارد و تا چه اندازه، خدایی ناخواسته، ناشی از رانت، ارتشا، شراکت و اختصاص تسهیلات غیرقانونی منوط به کسب کمیسیون است.
ز) بر اساس یک برآورد دقیق کارشناسی و مالی، سود عاید از منابع مالی و تسهیلاتی که احیانا صرف سرمایه گذاری شده، بر اساس تقسیمات دهک ها و طبقات اجتماعی، به چه شیوه ای سرشکن شده و میانگین امکان دسترسی طبقات مختلف جامعه به وام بانکی، چه عدد و رقمی دارد.
آقای قاضی القضات!
نمی دانم اصولا وقت مطالعه دارید یا نه.
نمیدانم در این سن و سال، مهره گردن و چشمان شما تا چه اندازه راه به مطالعهی کتاب کاغذی میدهد. ولی پیشنهاد میکنم؛ گاهی خاطرات اسدالله علم را تورق کنید.
همین چند پیش، قطعهای از خاطرات او را میخواندم.
دیدم با آب و تاب تعریف کرده که در یکی از هتلهای بلوار الیزابت سابق و بلوار کشاورز کنونی، به عنوان وزیر دربار، یک ضیافت شبانه برگزار کرده و شخص شاه هم یکی از مهمانان بوده است.
علم، با یک نوع تجمل گرایی وسواسی و نمایشی خاص، از یک رستوران مشهور پاریس سفارش غذا داده و اطعمه و اشربه با یک هواپیمای مخصوص از پاریس به مهرآبادِ تهران و بلوار الیزابت حمل شده و وزیر دربار به این مینازد که خوشبختانه، تمام غذاها، گرمِ گرم بودند. چند صفحه آن سوتر، از شدت کار و گرفتاری و زحمات روزانه گلایه میکند و به این اشاره میکند که خوشبختانه، با هماهنگیهای صورت گرفته، معشوقه نازنین آمریکاییاش را از نیویورک به تهران آوردهاند تا شبی نزد اسدالله خان بماند و خستگی زایل شود.
در مقایسه با برخی مبالغ کلان فساد مالی در ایران و تداعی پرونده منحوس چای دبش و موضوعات دگر؛ میتوان به این نتیجهگیری تلخ رسید که این پروندهها، حتی در مقایسه با آن کامجویی پلید اسدالله علم، واقعا مبالغ بسیار بسیار بالاتری دارند.
۳۱۱۳۱۱
نظر شما