به اوپرای بوداپست رفتیم، بسیار خوب تماشاخانه‌ایست... الحق از تئاترهای اعلای فرنگستان است.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مظفرالدین‌شاه قاجار سفر نخست خود به فرنگ را در ماه آخر سال ۱۳۱۷ ه ق. آغاز کرد. او شرح همه روزهای این سفر را به صورت روزنوشت به نگارش درآورده است. در ادامه روزنوشت روز سه‌شنبه بیست‌ونهم جمادی‌الاول ۱۳۱۸ (سوم مهر ۱۲۷۹) او را می‌خوانیم، (این متن از سفرنامه نخست مظفرالدین‌شاه به فرنگ است):

امروز در بوداپست توقف است. صبح که از خواب برخاستیم دندانم قدری درد می‌کرد؛ یعنی جای دندان عاریه درد می‌کند قدری نشاسته در دهن گرفته بعد رفتیم به حمامی که در همین هوتل منزل خودمان است. حمام این هوتل از حمام سایر جاها که می‌رفتیم خیلی بهتر است؛ هم گرم و هم آبش خوب بود.

از حمام که بیرون آمده به اطاق آمدیم. دکتر ادکاک [پزشک مخصوص مظفرالدین‌شاه] آمد، دندان ما را دید و یک دوایی زد که بی‌حس کرد. بعد جناب اشرف صدراعظم آمدند. قدری صحبت کردیم، رفتیم سر ناهار. در آن بین مسیو «وامبری» سیاح مشهور که کتاب «فودرویش» را نوشته است، آمده خواست به حضور بیاید چون سر ناهار بودیم به وقتی دیگر موکول شد.

بعد از ناهار قدری خوابیده، سه چهار ساعت بعدازظهر سوار شده به گردش و تماشای شهر رفتیم. حقیقتا عجب شهر قشنگ باصفایی است. در این سفرِ فرنگستان غیر از شهرهای پایتخت اروپا که خیلی عالی و مزین است از سه شهر «ورشو» و «بوداپست» و «کلون» باشد خیلی خوش‌مان آمده است. رودخانه دانوب از میان شهر بوداپست می‌گذرد و با چندین پل این دو نیمه شهر به هم متصل است از پل بزرگی که روی رودخانه است عبور کردیم از قراری که عرض کردند ششصد ذرع طول این پل است که تمام از آهن ساخته شده. راه کالسکه در وسط و دو راه پیاده‌رو در دو طرف است که به کمال سهولت و راحت مردم عبور و مرور می‌نمایند.

رفتیم تا خانه پرنس فرمانفرمای مجارستان، کارت ویزیت گذاردیم. بعد آمدیم از بلوارهای خیلی بزرگ که ساخته‌اند گذشتیم. جمعیت زیادی در اطراف راه‌ها و خیابان‌ها برای تماشا و دیدن ما جمع بودند و هورا می‌کشیدند. همین‌طور رفتیم تا از پارک‌ و جاهای باصفای شهر گذشته به عمارت اسب‌دوانی رسیدیم، از پله‌ها بالا رفته در بالاخانه قدری نشستیم. اسب‌دوانی تمام شده بود مردم در پایین عمارت ایستاده بودند. شربتی در آن‌جا صرف کرده نیم ساعت نشسته مراجعت به منزل نمودیم.

مسیو وامبری سیاح معروف آمد او را ملاقات کردیم. بسیار خوب فارسی حرف می‌زدند. شاه شهید [ناصرالدین‌شاه قاجار] را هم در همین جا ملاقات کرده است. از مسافرتی که به ایران و ترکستان و سایر نقاط نموده است از او تحقیقات می‌کردیم و عرض می‌کرد. بسیار مرد خوب فهمیده عالمی است و شیرین صحبت می‌دارد. در زمانی که عزیزخان سردارکل در تبریز پیشکار ما بود به تبریز آمده و ما را در آن‌جا دیده است و آن وقت ما دوازده سال داشتیم. خیلی با او صحبت کردیم و از اطلاعات او لذت بردیم.

چون امشب شام را در همین هوتل هنگاری که منزل ماست مهمان شاهزاده فرمانفرمای مجارستان هستیم، وقت غروب شاهزاده آمدند نشان تمثال ما را که به ایشان داده بودیم زده بودند ما هم نشان اول دولت اتریش را زده بودیم به اتفاق ایشان به سر شام رفتیم. وزرای ما و رجال بزرگ دولت اطریش و مجارستان هم بودند شام صرف شد. در بین شام موزیک مجار را می‌زدند بسیار خوب بود و به گوش ما لذت می‌داد. شبیه موزیک ایران است.

بعد از شام در ساعت هفت و نیم با شاهزاده و جناب اشرف صدراعظم و وزیردربار و سردارکل و ناصرالملک و موثق‌الدوله و وزیرهمایون به اوپرای بوداپست رفتیم، بسیار خوب تماشاخانه‌ایست، بازی گل بود دخترها که دسته‌های گل داشتند از میانه همدیگر که رد می‌شدند و دسته گل را تکان می‌دادند به هر طرف که می‌رفت رنگ مخصوصی می‌شد قریب دویست نفر دختر تماما دسته‌های گل در دست و یک دختری را که بهتر از همه می‌رقصید در میان گرفته تماما با هم می‌رقصیدند بعد پرده افتاد و دوباره که بالا رفت از میان سن حوضی بزرگ و چندین فواره بلند نمایان شد که هرکدام پنج شش ذرع می‌جست و به واسطه تابش الوان مختلف الکتریسیته طوری تعبیه کرده بودند که فواره‌ها آن به آن متلون به الوان مختلف از سبز و زرد و قرمز و غیره می‌شد، هر قدر بخواهیم تعریف بساط رقص و وصف تماشای آن‌جا را بنویسیم از حیز نگارش و توصیف خارج است. الحق از تئاترهای اعلای فرنگستان است.

در ساعت نه و نیم به منزل آمده استراحت کردیم.

منبع: مظفرالدین‌شاه قاجار، «سفرنامه فرنگستان، سفر اول»، تهران: شرق، چاپ دوم، ۱۳۶۳، صص ۲۱۰-۲۰۹.

۲۵۹

منبع: خبرآنلاین