به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مظفرالدینشاه قاجار سفر نخست خود به فرنگ را در ماه آخر سال ۱۳۱۷ ه ق. آغاز کرد. او شرح همه روزهای این سفر را به صورت روزنوشت به نگارش درآورده است. در ادامه روزنوشت روز شنبه بیستوششم جمادیالاول ۱۳۱۸ (سیویکم شهریور ۱۲۷۹) او را میخوانیم، (این متن از سفرنامه نخست مظفرالدینشاه به فرنگ است):
صبح که از خواب برخاستیم آمدیم در بالکن عمارت که به میدان بزرگ جلوی عمارت نگاه میکند قدری تماشا کردیم. متصل کالسکه و درشکه است که از این میدان عبور میکند و جمعی از اهالی شهر [وین/ اتریش] آمده از پایین مقابل عمارت ما ایستادهاند که ما را ببینند و هر وقت ما را میدیدند کلاه برداشته هورا میکشیدند و اظهار خوشوقتی مینمودند. چون خبر کرده بودیم که امروز به تماشای قورخانه برویم، قوامالسلطنه آمده عرض کرد کالسکه و لوازم حرکت حاضر است.
جناب اشرف صدراعظم را خواستیم آمدند به اتفاق ایشان و جنرال مهماندار سوار کالسکه شده رفتیم به طرف قورخانه، صاحبمنصبان نظامی دولت اطریش در آنجا حاضر بودند. گردش کاملی کرده توپهای جدیدالاختراع اطریش را دیدیم که خیلی شبیه به توپهای فرانسه است ولی هنوز اتاماژورهای [صاحبمنصبان] دولت به طور درستی آنها را قبول نکردهاند و مشغول امتحانات هستند که اگر باز نواقصی داشته باشد رفع شود. چون در این سفر میخواستیم بعضی اسلحه و لوازم حربیه خریداری نماییم و همیشه در سوابق، این قبیل چیزها را از دولت اطریش برای دولت ایران ابتیاع کردهاند و از همه جا برای ما مناسبتر است؛ لهذا به جناب اشرف صدراعظم فرمودیم با میرزا کریمخان سردار مکرم وزیر قورخانه که همراه است قرار بدهند دو عراده توپ یازده سانتیمتری برای بنادر ایران و هفت عراده توپ هشت سانتیمتری و هشت عراده هفت سانتیمتری و چهار هزار قبضه تفنگ ورندل و یک دستگاه نورد که آهن و برنز را صفحه میکند و یک دستگاه چرخ شرنپلسازی [شرنپل: نوعی گلوله] که خیلی به کار دولت میخورد ابتیاع نمایند و همینجا عمل ابتیاعات را تمام کردند.
آمدیم بیرون و چون ناهار را در سفارت خودمان مهمان قوامالسلطنه هستیم به آنجا رفتیم. سفارت ایران خوب محلی واقع شده و مبل عمارت را قوامالسلطنه اغلب از پارچههای ایرانی کرده است و خیلی خوب ترتیب داده. حقِ سفارتخانه دولت این است که همینطورها مزین باشد و الحق قوامالسلطنه خوب خدمت میکند، ناهار فرنگی و ایرانی مخلوط به هم تهیه کرده بود.
بعد از ناهار به منزل آمده قدری استراحت کردیم و چون شام را در منزل نواب ولیعهد دولت اطریش دعوت داریم، در ساعت شش بعدازظهر به آنجا رفتیم. عمارت منزل ولیعهد موسوم به عمارت «بلور» است و بسیار عمارت مزینی است. اعلیحضرت امپراطور و تمام خانواده سلطنتی بودند، خیلی مجلس عالی باشکوهی ترتیب داده بودند و شام مجللی صرف شد. نواب ولیعهد بسیار مودب و مهربان و [یک واژه ناخوانا] بلندقامت و خوشترکیب و خوشرو هستند.
در ساعت هفت و نیم که از شام فراقت حاصل شد، به اتفاق اعلیحضرت امپراطور رفتیم به اپرای وین، اپرای عالی مزینی است. بازی عقل و جهل بود و مینمود که چه قسم این دول عالیه اروپ خودشان را از تاریکی جهل و نادانی به هدایت علم و قوت دانش به روشنایی کمال و جلال و اوج نیکبختی و اقبال رسانیدهاند. مثلا آن وقتی که به عوض چراغهای برق و گاز، شمعهای پیه یا روغن کنجد وغیره داشتهاند و به جای راهآهنهای امروزه محمولات خود را با چهارپایان حمل مینموده، تمام اینها را نشان میدادند و ازجمله تونل ایطالیا را که باز کردهاند در تئاتر نمودند که به قوت علم و هندسه چه کوه عظیمی را سوراخ کردهاند که انسان مات و متحیر میماند. این پرده افتاد و پرده دیگر بالا رفت بازی رقص شروع شد و خیلی خوب رقصیدند. واقعا اپرای وین را نمیتوان گفت از جاهای دیگر پستتر است بلکه به پاهای جهان مزیت دارد در پرده آخر اعلیحضرت امپراطور وداع کرده رفتند و ما تا آخر ماندیم. بعد از اتمام به منزل آمده استراحت کردیم.
منبع: مظفرالدینشاه قاجار، «سفرنامه فرنگستان، سفر اول»، تهران: شرق، چاپ دوم، ۱۳۶۳، صص ۲۰۷-۲۰۵.
۲۵۹
نظر شما