اخبار البته به جنگ‌ها، موشک‌ها و کشته‌ها اهمیت بیشتری می‌دهند. البته که جان آدمیان نیز عزیزتر از هرچیزی باید باشد، اما مبادا گمان کنیم نبود جنگ به‌معنای استقرار صلح است. خیر. جهان عاری از خشونت نیازمند چیزی فراتر از اینهاست، اما بعید هم می‌دانم بدون وجود حکومت‌هایی صلح‌طلب و جوامعی دموکراتیک، بتوان به چنین جهانی امید داشت.

گروه اندیشه:  یادداشت فرزاد نعمتی در روزنامه هم میهن که به مناسبت گرامیداشت زادروز مهاتما گاندی (دوم اکتبر) که  به عنوان روز جهانی بدون خشونت از سوی سازمان ملل اعلام شده آغاز می‌شود و بر تفکر منحصر به فرد خشونت‌پرهیز گاندی در جنبش استقلال هند تأکید می‌کند که الهام‌بخش رهبرانی چون ماندلا و مارتین لوتر کینگ شد.نعمتی سپس  با لحنی انتقادی، به جهان کنونی آکنده از جنگ و خشونت (مانند درگیری‌های اوکراین و غزه) اشاره می‌کند و از انفعال و ضعف مفرط سیاستمداران در ایجاد آتش‌بس و صلح انتقاد و آرزو می‌کند کاش در این زمانه انسانی چون گاندی یا ماندلا حضور داشت. نعمتی در ادامه به نکته مهمی در نام‌گذاری روز جهانی بدون خشونت می‌پردازد و میان "صلح منفی" (فقدان جنگ) و "صلح مثبت" (نبود انواع خشونت از جمله خشونت ساختاری و ستم‌های سیستماتیک) تمایز قائل می‌شود. نویسنده متأسف است که جهان امروز درگیر خشونت‌های مزمن است و نبود جنگ را به معنای صلح نمی‌داند.در آخر نعمتی با ارجاع به ایده امانوئل کانت، صلح پایدار را در گرو سه اصل می‌داند: جمهوری‌بودن ساختار مدنی کشورها، فدرالیسم کشورهای آزاد، و حق شهروندی جهان. بر اساس نظر کانت، دموکراسی در داخل کشورها منجر به صلح در خارج می‌شود، زیرا مردم اجازه جنگ‌طلبی را نمی‌دهند. او متن، سازمان ملل را نمونه‌ای از تلاش برای تحقق ایده کانت می‌داند که متأسفانه در دوران کنونی ضعیف شده است. این یادداشت را در ادامه می خوانید:

 ****

دوم اکتبر، زادروز مهاتما گاندی، رهبر استقلال هند است و به‌همین‌دلیل سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۷ این روز را روز جهانی بدون خشونت معرفی کرد. در قرن بیستم در کشورهای فراوانی، جنبش‌های استقلال‌طلبانه علیه استعمارگران صورت گرفت اما آنچه تجربه گاندی و جنبش هند را به تجربه‌ای منحصربه‌فرد بدل کرد، ایده‌های خشونت‌پرهیز گاندی بود که بعدتر الهام‌بخش کنشگرانی مدنی و سیاسی همچون مارتین لوترکینگ، نلسون ماندلا، دزموند توتو، مادر ترزا، استیو بیکو، تنزین جیاتسو (دالایی لامای چهاردهم)، واتسلاو هاول و... شد. بااین‌همه خود گاندی نیز تحت‌تاثیر سنت‌های دینی و اخلاقی شبه‌قاره هند و ادیان بزرگ شرقی از یک‌سو و نگرش‌های برخی متفکران غربی از سویی دیگر بود.

امروزه البته در جهانی نفس می‌کشیم که با جنگ، ترور و خشونت گره خورده است. چندین‌سال است روسیه و اوکراین درهم‌پیچیده‌اند و حاصل این نزاع چیزی نبوده است جز کشته‌شدن نیم‌میلیون انسان. در غزه و اسرائیل نیز تاکنون بیش از ۸۰ هزارنفر کشته شده‌اند. تأسف‌بارتر اینکه هیچ دورنمایی از آتش‌بس و پایان جنگ نیز به‌چشم نمی‌خورد و همه وعده‌های شیرین سیاستمدارانی چون ترامپ نیز تاکنون به‌بارننشسته است. در کنار این، نوعی ضعف و انفعال مفرط نیز در میان دولتمردان جهان در قبال این حوادث دیده می‌شود و کمتر سیاستمدار و رهبری در جهان کنونی از این وجاهت برخوردار است که دشمنان را دور یک‌میز جمع کند، دست آنها را در دست یکدیگر بگذارد و اندکی آرامش به مردم نوید بخشد یا هدیه کند. 

شاید البته بگویید چه انتظاراتی داری از سیاستمدارجماعت. آنها خود بیشتر مسبب همین جنگ‌ها و نزاع‌ها هستند و بهتر است در قبال چنین صنفی بگویی؛ ما را به ‌خیرِ شما امید نیست، شَر مرسان. متاسفانه کارنامه مردان سیاست دراین‌زمینه چندان قابل دفاع نیست و باید بیشتر حق را به همین منتقدان داد. درعین‌حال نباید فراموش کرد خاطره سیاستمدارانی را که در آغاز این یادداشت از آنها نام بردم. به‌راستی کاش جهان امروز ما نیز انسانی چون گاندی داشت. کاش ماندلایی در میان‌مان بود. 

در کنار این، نباید نکته‌ای را نیز فراموش کرد. نام دوم اکتبر را به‌درستی گذاشته‌اند روز جهانی بدون خشونت. نکته مهمی در همین نام‌گذاری نهفته است. کوتاه بخواهم توضیح بدهم، اینکه ما یک صلح منفی داریم و یک صلح مثبت. صلح منفی به‌معنای فقدان مخاصمه است، اما صلح مثبت زمانی ایجاد می‌شود که علاوه بر نبود جنگ و مخاصمه، انواع خشونت در جامعه نیز وجود نداشته باشد.

در چنین جامعه‌ای موازین حقوق بشر و دموکراسی مراعات شده و بساط خشونت ساختاری و رویه‌ها و قوانین خشونت‌زا برچیده می‌شود. ازاین‌منظر که به ماجرا بنگریم، با کمال تأسف باید بنویسیم، جهان ما جانی ندارد و درگیر انواع و اقسام خشونت‌های مزمن، دیرینه و ستم‌های سیستماتیک است. کافی‌است اخبار را از صبح تا شب مرور کنیم تا متوجه عمق این فاجعه شویم.

اخبار البته به جنگ‌ها، موشک‌ها و کشته‌ها اهمیت بیشتری می‌دهند. البته که جان آدمیان نیز عزیزتر از هرچیزی باید باشد، اما مبادا گمان کنیم نبود جنگ به‌معنای استقرار صلح است. خیر. جهان عاری از خشونت نیازمند چیزی فراتر از اینهاست، اما بعید هم می‌دانم بدون وجود حکومت‌هایی صلح‌طلب و جوامعی دموکراتیک، بتوان به چنین جهانی امید داشت.

امانوئل کانت نیز بر همین عقیده بود و فرمولی نیز برای صلح پایدار، لااقل میان دولت‌ها نوشته بود که هنوز و همچنان جا دارد، ولو در مقام یک آرمان، بدان توجه داشت. از نظر کانت اصول قطعی صلح پایدار شامل سه اصل می‌شود؛ یکم، ساختار مدنی همه کشورها می‌باید جمهوری باشد، دوم، قانون ملل باید بر فدرالیسم کشورهای آزاد بنا شود و سوم، حق شهروندی جهان ‌باید پذیرش بیگانگان تلقی شود.

از نظر کانت، دموکراسی و جمهوری در درون کشورها، جهان را به صلح خواهد رساند. به بیانی ساده‌تر، نتیجه دموکراسی در داخل می‌شود صلح در خارج. کانت می‌گفت، دموکراسی‌ها با یکدیگر نمی‌جنگند زیرا مردمانی که بر امور داخلی کشورهای‌شان مسلط باشند، اجازه نخواهند داد کشورهای‌شان دست بزنند به جهانگشایی با پول مالیات مردم. جهانی که کانت مدنظر داشت، آرمانی است؛ اما نمی‌شود گفت که اصلاً به آن سمت حرکت نکرده‌ایم. سازمان ملل، نمونه‌ای می‌توانست باشد از فدرالیسم کشورهای آزاد. متاسفانه و البته این روزها بیش‌ازپیش به ضعف گراییده و دستخوش منافع دولت‌های قدرتمندی شده که معتقدند صلح را نیز باید با زور محقق کرد.

۲۱۶۲۱۶

منبع: هم میهن