گروه اندیشه: علیرضا رحمتی در یادداشتی با عنوان «تاوانِ عبور از غریزه» در حمایت از سخنان اخیر محمود سریع القلم، در انصاف نیوز این مطلب را منتشر کرد که در زیر از نظرتان می گذرد:
****
انتشار دیرهنگام و هماهنگِ سخنان دکتر محمود سریعالقلم ـ مبنیبر اینکه حکومت باید متعلق به طبقۀ متوسط باشد و نباید به دست طبقۀ فقیر [و گرسنه] بیفتد ـ موجی از واکنشها را برانگیخته است که بیش از آن که بر نقد علمی و استدلالی استوار باشد، ماهیتی تخریبی دارد. اگرچه این سخنان متعلق به تابستان بوده، انتشار عجیب و سازماندهیشدهٔ آن پساز سه ماه و همزمان با رسوایی سیمکارتهای بدون فیلتر، نشان میدهد که ماجرا فراتر از یک اختلافنظرِ عادی و برای انحراف افکار عمومی است.
شدت و هماهنگی این هجمهها بیانگر آن است که این سخنان، نقطهای حساس در حافظۀ سیاسی برخی جریانها را هدف قرار داده است. اظهارات سریعالقلم دربارۀ خاستگاه اجتماعی بخشی از نخبگان قدرت ـ که آنان را برخاسته از لایههای محروم و تهیدست میداند ـ بهراحتی میتواند در چارچوب جامعهشناسی قدرت نقد یا رد شود؛ اما واکنشهای عصبیِ کنونی ریشه در جای دیگری دارد. این واکنشها عمدتاً ازسوی گروههایی است که در رخدادهای رادیکال ابتدای انقلاب (مانند مصادرههای فلّهای و گسترده، کتکزدن کارآفرینان و صاحبان کارخانه، و اشغال سفارت آمریکا) نقش داشتند و آنانی که بعدها کوشیدند عقدههای ناشی از «خالیبودن یخچال خانههایشان» را با غارت اموال عمومی و برخوردهای خشن با منتقدان جبران کنند.
بهعنوان کسی که در دوران تحصیل بارها و بهطور جدی با برخی از دیدگاههای سریعالقلم چالش داشتهام و دارم، معتقدم اختلافنظر علمی نباید مانع از ارزیابی منصفانه شود. او هرگز نگفت که طبقۀ فرودست نباید زندگی کند یا حق رأی و اظهارنظر از آن سلب شود؛ بلکه تأکید او بر این نکتۀ ظریف بود که «امر سیاسی» و «هنر حکمرانی» باید در دست کسانی باشد که از سطح «غریزه» و نیازهای اولیه عبور کرده باشند و با یک سفر دیپلماتیک، از هتلهای پنجستاره ذوقمرگ نشوند و تحت هر شرایطی از منافع ملی چشمپوشی نکنند.
متأسفانه آنچه اکنون مشاهده میشود، فاقد هرگونه بنیان روششناسی، معرفتشناسی یا هستیشناسی است و بیشتر به یک پروژۀ هدفمند برای ترور شخصیتیِ یک دانشمند شباهت دارد. تبارشناسی این هجمهها ما را به دو طیف میرساند:
نخست، چهرههایی سیاه که از رانت رسانهای و مصونیتِ موسوم به «خط سفید» برخوردارند.
دوم، کاسبانی که منافع اقتصادی و سیاسیشان نه از بازار رقابتی، بلکه از تاراج منابع عمومی حاصل شده است؛ همان گرسنگان دیروز که اکنون گرسنگی را به سفرهٔ میلیونها ایرانی حقنه کردهاند.
نکتۀ قابلتأمل دیگر، سکوت معنادار کسانی است که در سالهای گذشته بهطور مستمر از اعتبار علمی سریعالقلم بهره میبردند، اما امروز توانایی تحلیل یا دفاع منطقی از او را ندارند. این سکوت، بازتابی از سیاستورزیِ مصلحتمحور و جابهجایی مواضع است. بااینحال، تجربهٔ تاریخی و مبانی تحلیل گفتمان نشان میدهد که چنین «پروژههای تخریبیِ کلاسیک» که از اساس به قرن بیستم و سیاستهای شوروی استالینی تعلق دارند، در عصر دیجیتال معمولاً اثر معکوس دارند. فقدان پشتوانۀ استدلالی در این حملات، تنها تمایز میان جایگاه معرفتی سریعالقلم و سطح نازلِ پروژهبگیران را برجستهتر میکند و درنهایت، بهجای تضعیف، به تقویت موقعیت او در افکار عمومی و محافل دانشگاهی منجر خواهد شد.
فرجام سخن آنکه فارغ از موافقت یا مخالفت با نظریات سریعالقلم، شخصیت او همواره نماد گفتوگو، تساهل، تسامح و احترام به منتقد بوده است. شگفتانگیز است که این چهرۀ علمی، هدف حملۀ «فرقۀ تندرو» در داخل و مجریان شبکۀ «منوتو» در خارج قرار گرفته است!
۲۱۶۲۱۶