رسولی‌پور معتقد است، با وجود همه آسیب‌ها، عشق همچنان «تنها راه زیستنِ حقیقی» است. کسی که از عشق گریزان است، در واقع از زندگی می‌گریزد. به باور او، بحران عشق، بحران انسان امروز است؛ انسان‌هایی که از عاشقی استعفا داده‌اند:«جهان مصرف‌گرا و خودشیفته، انسان را در وضعیت بی‌پناهی وجودی رها کرده و عشقی که نیازمند رنج، راز، فاصله و دیگریت است، در چنین جهان ‌مسطحی نمی‌روید. در فرهنگ دیجیتال امروز، عشق از «امر اصیل» به «امر مصرفی» بدل شده است. کالایی‌ شدن فرهنگ، عشق را از عمق به سطح رانده و از تجربه‌ای قدسی به تجربه‌ای نمایشی فروکاسته است، در حالی که عشق تنها امکان واقعی انسان برای زیستن حقیقی است.»

 گروه اندیشه: در نخستین جلسه از سلسله نشست‌های «مدرسه عشق» که به همت انجمن علمی الهیات با همکاری گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد، دکتر رسول رسولی‌پور، استاد فلسفه دانشگاه خوارزمی، «رنجوری عشق» (اروس) در زمانه ما را به بحث گذاشت. اعظم فرودست با تهیه گزارشی از این نشست در صفحه اندیشه روزنامه ایران، دیدگاه های رسولی پور را انعکاس داده است. رسولی پور  با اتکا به نظریات بیونگ ‌چول هان، فیلسوف فرهنگ و نظریه‌پرداز کره‌ای-‌آلمانی، نشان داد بحران عشق در جهان امروز، چیزی فراتر از یک مشکل فردی یا احساسی است. این بحران، ناشی از کالایی شدن روابط انسانی، فردگرایی افراطی و خودشیفتگی انسان مدرن است؛ به‌ گونه‌ای که عشق از تجربه‌ای رادیکال به امری نمایشی و مصرفی تقلیل یافته است. با این حال، او تأکید کرد که عشق در چنین جهانی هنوز تنها راه زیستن حقیقی است. رسولی پور برای تبیین نظریه اش بحران عشق در عصر حاضر، عظمت تاریخی عشق، نقش مدرنیته در سقوط عشق، و عوامل سه گانه رنجوری عشق از دیدگاه چول هان شامل فردگرایی و نارسیسم، کالایی شدن روابط، سلطه اقتصاد بر فرهنگ، ماهیت رادیکال عشق، و اهمیت رنج و راز را مورد بررسی و واکاوی قرار داد. رسولی پور در نهایت اذعان دارد که با وجود تمام آسیب‌ها، عشق یک رخداد غیرارادی (صاعقه) و تنها راه زیستنِ حقیقی است. کسی که از عاشقی می‌گریزد، در واقع از حیات تهی است. این گزارش در زیر از نظرتان می گذرد: 

****

در ستایش عشق

رسول رسولی‌پور سخنانش را با اشاره به کتاب «رنجوری عشق» اثر بیونگ ‌چول هان، آغاز کرد؛ اثری که یکی از مهم‌ترین روایت‌ها از وضع نابسامان عشق در عصر ماست. این کتاب در ایران با سه عنوان مختلف «اندوه اروس»، «تقلای عشق» و «رنجوری عشق» ترجمه شده است. به گفته رسولی‌پور، «حتی اختلاف سه ترجمه درباره عنوان کتاب، نشان می‌دهد که خود مفهوم عشق در این دوره تا چه اندازه چندپاره و بحران‌زده شده است. این کتاب گواهی است بر اینکه عشق امروز نه یک تجربه قدرتمند، بلکه یک تجربه آسیب‌دیده و تحلیل‌رفته است.» به قول رسولی‌پور، اهمیت این کتاب وقتی دوچندان می‌شود که بدانیم آلن بدیو بر آن مقدمه نوشته است؛ فیلسوفی که خود «ستایش عشق» را نوشته و عشق را بنیان رخداد حقیقت در زندگی می‌داند. پرسش کلیدی ‌چول هان در کتاب «رنجوری عشق» این است که چرا عشق، با وجود این تاریخ باشکوه فلسفی و عرفانی، در عصر ما رنجور شده است؟

دکتر رسول رسولی پور

فیلسوفانی که عشق را به اوج رساندند

برای روشن‌ شدن مسأله، رسولی‌پور اول تصویری از جایگاه عشق در سنت‌های بشری ارائه کرد. او به تقسیم‌بندی مشهور یونانیان اشاره کرد:«یونانیان از آگاپه، فیلیا و اروس سخن می‌گویند. اما ما در این گفتار بر معنی سوم، یعنی «اروس» تمرکز داریم؛ یعنی همان کشش وجودی و رادیکالی که انسان را به سوی دیگری می‌کشاند.»

او سپس به افلاطون و سنت مسیحی و اسلامی ارجاع داد:«در رساله ضیافت، افلاطون عشق را حرکتی از عشق زمینی به سوی زیبایی مطلق می‌داند. در مسیحیت، کتاب مقدس با جمله درخشان «خدا محبت است» آغاز می‌شود. در قرآن نیز داستان یوسف و زلیخا به عنوان «احسن القصص» آمده که یادآور شأن بلند تجربه عشق است و اگر از مولانا بشنویم، عشق، اسطرلاب اسرار خداست.» اما چگونه ممکن است چنین مفهومی امروز به امری کم‌مایه و مصرفی تقلیل یابد؟ پرسشی که این استاد فلسفه سعی کرد با ارجاع به نظر تحلیلگران مختلف، پاسخی برای آن بیابد:«اگر سنت انسان، عشق را نورانی دیده، چرا انسان امروز آن را امری مسأله‌دار، ترسناک یا حتی بیهوده می‌بیند؟»

فیلسوفانی که به «سقوط عشق» کمک کردند

استاد دانشگاه خوارزمی، در بخش دیگری از سخنان خود به روایت مهمی از تاریخ اندیشه اشاره کرد؛ روایتی که طبق آن، عشق توسط برخی فیلسوفان مدرن در عمل از مقام بلند خود سقوط کرده است:«اگر از نیچه و شوپنهاور آغاز کنیم، آنها عشق را فریب طبیعت برای تولید مثل می‌دانستند. فروید عشق را جلوه‌ای از سائق خودشیفتگی می‌دید. «لکان»، عشق را «بخشیدن چیزی که نداری به کسی که وجود ندارد» تعبیر می‌کرد و آلن دو باتن، عشق را پدیده‌ای مادون ‌مدنی و صرفاً غریزی می‌فهمد.»

رسولی‌پور به نویسندگان و هنرمندانی هم اشاره کرد که از تجربه‌های شخصی‌شان به نتیجه‌های بدبینانه‌ای رسیدند:«چارلز بوکوفسکی، عشق را چیزی می‌بیند که مثل آب می‌لغزد و می‌رود. کیارستمی عشق را توهم می‌دانست.» او معتقد است بخشی از رواج دیدگاه‌های بدبینانه در زمانه ما ناشی از گرایش نچرالیستی است که همه ‌چیز به هورمون و واکنش شیمیایی فروکاسته می‌شود، در حالی که این تبیین فروکاهنده، با کل سنت تاریخی ما در تعارض است.

عشق‌های بحران‌زده

رسولی‌پور سه عامل بنیادین بحران عشق در جهان امروز از نگاه بیونگ ‌چول هان را چنین برشمرد:
۱. فردگرایی و نارسیسم جهان مدرن: به تعبیر چول هان، فردگرایی سرمایه‌داری نوعی خودشیفتگی پدید آورده که در آن دیگری نه یک حضور انسانی، بلکه «ابزاری» برای تکمیل منِ نارسیست است. در نظام شخصیتی امروز، سوژه مدام می‌پرسد:«چه سود یا دستاوردی برای من دارد؟» عشق در منطق سودمحورآوری نمی‌تواند ریشه بدواند.

۲.کالایی ‌شدن روابط انسانی: وقتی همه چیز در بازار ارزش‌گذاری می‌شود، عشق نیز ناگزیر تابع منطق مصرف، عرضه و تقاضا می‌شود. انسان‌ها در این وضعیت، دیگری را بر اساس جذابیت بازاری، سرمایه نمادین و ارزش مصرفی می‌سنجند.

۳. سلطه اقتصاد بر فرهنگ: نهادهای اقتصادی، فرهنگ را بلعیده‌اند. عشق از امر مقدس و رمزآلود، تبدیل به صنعت شده است. صنعت سرگرمی و رسانه، عشق را به یک کالای نمایشی بدل کرده است. بیونگ ‌چول هان سه عامل فوق را در کنار هم قرار می‌دهد و به این اجماع نظری می‌رسد:«امروزه عشق محیط مناسب برای شکفتن ندارد.»

 عشق؛ یک تجربه رادیکال

فرازهای مهم سخنرانی رسولی‌پور آنجا بود که به تعریف عشق از دیدگاه چول هان پرداخت:«چول هان عشق را تجربه‌ای رادیکال می‌داند که تا دورترین نقطه وجود دیگری می‌رود؛ آنجایی که تجربه مطلق دیگریت اتفاق می‌افتد.» او عدم سازگاری عشق با جهان سرمایه‌داری را از دیدگاه این فیلسوف کره‌ای-آلمانی چنین توصیف کرد:«عشق عبور از خود و رسیدن به دیگری است؛ نوعی توانِ ناتوانی. در حالی که جهان سرمایه‌داری بر توانایی و تصاحب تکیه دارد، اما عشق بر ناتوانی و نیاز استوار می‌شود.»

این استاد فلسفه به این نکته هم اشاره کرد که چنین دیدگاه‌هایی، چول هان را در کنار فیلسوفانی چون بوبر و لویناس می‌نشاند: «در فلسفه بوبر، رابطه من-تو تنها شکل زیستن حقیقی است. عشق وقتی رخ می‌دهد که دیگری را نه ابژه، بلکه تو ببینیم.» او در این بخش از بحث خود تصریح کرد که بحران عشق در جهان امروز ما در واقع «بحران رابطه با دیگری» است.

جنبه تراژیک عشق

استاد دانشگاه خوارزمی، سپس با استناد به عرفان اسلامی و آرای سهروردی، بر جنبه تراژیک عشق تأکید گذاشت:«سهروردی در مونس‌العشاق از سه مفهوم وابسته سخن می‌گوید:«عشق، زیبایی و حزن. در سنت ما، عشق همیشه دردناک است؛ همیشه با فراق، با فاصله و با رنج همراه است. اما جهان امروز، جهانی است که رنج را برنمی‌تابد؛ جهانی که عاشق شدن را بدون درد، بدون خطر و بدون فراق می‌خواهد. اما عشقِ بدون حزن، اصلاً عشق نیست.»

رسولی‌پور در ادامه با استفاده از تحلیل چول هان، به نقد «سوژه دستاوردی» پرداخت:«سوژه‌ای که همه‌ چیز را به‌دست‌آمدنی می‌بیند، قادر نیست درکی از عشق داشته باشد. عشق فراسوی دستاورد است. عشق تصاحب نیست؛ تسلیم است؛ ضعف است؛ نیاز است.» او سلطه «منطق قدرت» را مقصر دیگررنجوری عشق در دنیای امروز معرفی کرد:«میشل فوکو نشان داد روابط انسانی چگونه به سلطه و ابژه‌سازی تقلیل یافته‌اند. عشق بدون تواضع، ممکن نیست.»

وقتی راز می‌میرد، عشق به مصرف و نمایش فروکاسته می‌شود

این استاد فلسفه در بخش دیگری از سخنان خود به تأثیر رسانه‌ها و فرهنگ دیجیتال بر فهم عشق اشاره کرد:«ما در جهانی زندگی می‌کنیم که افراد در ازدحام گم می‌شوند؛ همه‌چیز بی‌مرز شده؛ راز و حریم از میان رفته است. انسان‌ها تبدیل به کد، آیدی، پروفایل و تصویر شده‌اند. وقتی راز می‌میرد، عشق یا از میان برمی‌خیزد یا به نمایش و مصرف فروکاسته می‌شود.» او دلیل نگاه متفاوت نسل جدید به پدیده عشق را ناشی از رواج فرهنگ دیجیتال در این نسل دانست.

رسولی‌پور معتقد است، عشق یک «رخداد غیرارادی» است؛ صاعقه‌ای که فرود می‌آید:«عشق رخ می‌دهد. ما تصمیم نمی‌گیریم عاشق شویم. می‌توان مقدمات را کنترل کرد، اما اگر صاعقه عشق فرود آمد، وظیفه ما تدبیر درست آن است.» او بعد از ذکر فراز و فرودهای عشق در تاریخ بشر، با لحنی امیدوارانه تصریح کرد:«عشق تجربه‌ای گرانسنگ است. نمی‌توان به ‌بهانه‌های مختلف از آن گریخت. کسانی که از عشق محروم‌اند، در واقع از حیات تهی‌اند. زندگی عاشقانه همان معنای زیستن حقیقی است. نگاه عاشقانه، نگاه من-تو است؛ نگاهی که جهان را سراسر فرصت شکرگزاری می‌کند. اگر از عشق زمینی و تجربه «دیگری» بگریزیم، چگونه می‌توانیم از عشق الهی سخن بگوییم.»

کالایی شدن عشق در فرهنگ دیجیتال

رسولی‌پور معتقد است، با وجود همه آسیب‌ها، عشق همچنان «تنها راه زیستنِ حقیقی» است. کسی که از عشق گریزان است، در واقع از زندگی می‌گریزد. به باور او، بحران عشق، بحران انسان امروز است؛ انسان‌هایی که از عاشقی استعفا داده‌اند:«جهان مصرف‌گرا و خودشیفته، انسان را در وضعیت بی‌پناهی وجودی رها کرده و عشقی که نیازمند رنج، راز، فاصله و دیگریت است، در چنین جهان ‌مسطحی نمی‌روید. در فرهنگ دیجیتال امروز، عشق از «امر اصیل» به «امر مصرفی» بدل شده است. کالایی‌ شدن فرهنگ، عشق را از عمق به سطح رانده و از تجربه‌ای قدسی به تجربه‌ای نمایشی فروکاسته است، در حالی که عشق تنها امکان واقعی انسان برای زیستن حقیقی است.»

۲۱۶۲۱۶

منبع: ایران

برچسب‌ها