استاد باستانی در نوشته‌های مختلفش درباره کرمان از حضور طوایف مهاجر کرد ولک و لر در شهرهای مختلف استان کرمان یاد کرده است. مطالعه نوشته‌های استاد در این حوزه نشان می‌دهد که او بدون هیچ‌گونه پیش‌داوری و با نگاهی علمی و ایران‌گرایانه نام کرد و لر را در آثارش آورده است و از این زاویه می‌تواند الگویی برای دیگر پژوهشگران در نوع پرداختن به تاریخ و فرهنگ این خطه از ایران و مردمانش باشد.

به گزارش خبرگزاری  خبرآنلاین به نقل از ایبنا - آناهید خزیر و طاهره مهری: همایش بین‌المللی «شهرنامه‌نویسی در تاریخ ایران» به‌ مناسبت بزرگداشت صدمین سالروز تولد استاد محمدابراهیم باستانی‌ پاریزی، با حضور استادان و پژوهشگران برجسته ایرانی و بین‌المللی سه‌شنبه ۲ دی‌ماه در تالار فردوسی دانشکده ادیبات و علوم‌انسانی برگزار شد. این همایش با هدف بررسی جایگاه شهرنامه‌ها در مطالعات تاریخی و پاس‌داشت نقش علمی و فرهنگی زنده‌یاد باستانی‌ پاریزی، میزبان سخنرانی‌ها و ارائه‌های علمی از سوی پژوهشگران داخلی و خارجی بود.

تاریخ را می‌توان جدی نوشت، بی‌آنکه عبوس بود

جواد اصغری، رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی گفت: استاد باستانی پاریزی یک مورخ دانشگاهی بود اما فراتر از آن، «ساکن ساده‌دل کوی امیرآباد» میانجی خردمندی میان تاریخ تخصصی و حافظه فرهنگی جامعه است. ویژگی ممتاز آثار او جذبه و الهام‌بخشی با بهره‌گیری ظریف و هنرمندانه از زبان شاعرانه است. اگر این شاعرانگی نبود باستانی، باستانی نبود چه این زبان بوده که از او نویسنده‌ای منحصربه‌فرد و بی‌نظیر ساخته است. همین زبان است که قابلیت گفت‌وگوی میان فرهنگی را در آثار او پدید آورده است.

یک عمر شدیم محو تاریخ و سیر / وزجمله علل بازگرفتیم خبر

حق بود که علت والعلل بود و دگر / باقی همگی عوارض زود گذر

پاریزی اگر قصه بسیار شنفت / یک قصه نگفت جز که صد قصه نهفت

شب آمد و قصه‌گو به آرامی خفت / وان کس که شنید، گفت: دیدی که چه گفت؟

او تاریخ ایران را نه از منظر روایت‌های خشک و تقلیل‌یافته، سیاست‌زده، یا از منظر تحولات سیاسی صرف، بلکه به‌مثابه زیست تاریخی یک ملت روایت می‌کرد؛ تاریخی که در آن سیاست، اقتصاد، فرهنگ، طنز، شکست و امید درهم تنیده‌اند. برای او پاریز و پاریس و خاتون هفت‌قلعه، نای هفت‌بند، آسیای هفت‌سنگ و اژدها و کوچه و آسمان، مهم‌تر از هر نام دیگری بود که عموم مورخان را به خود جلب کرده و می‌کند. در آثار پرشمار او، ما با شیوه‌ای از تاریخ‌نگاری روبه‌رو هستیم که هم واجد دقت و هم برخوردار از نثری زنده، روایت‌محور و انسانی است؛ شیوه‌ای که می‌تواند برای مخاطبان جهانی نیز تصویری واقعی و چندلایه از ایران ارائه دهد.

استاد باستانی‌ پاریزی با تکیه بر طنزی ظریف و نگاهی نقادانه اما منصفانه، به ما آموخت که تاریخ را می‌توان جدی نوشت، بی‌آن‌که عبوس بود؛ و می‌توان نقاد بود، بی‌آن‌که از دایره انصاف و اخلاق علمی خارج شد. این منش فکری، امروز نیز برای فضای دانشگاهی و پژوهشی ما آموزنده و الهام‌بخش است. برای دانشکده ادبیات و علوم انسانی، استاد باستانی پاریزی بخشی از سرمایه نمادین و علمی ماست؛ نمادی از پیوند موفق میان دانشگاه، جامعه و فرهنگ عمومی.

او در پایان سخنانش گفت: امیدوارم این همایش، افزون بر بزرگداشت یک چهره برجسته از گذشته، یادآور مسئولیتی باشد که امروز بر دوش ماست: تداوم تاریخ‌نگاری علمی، انسانی و گفت‌وگومحور؛ همان راهی که استاد باستانی پاریزی با قلم و منش خود به ما نشان داد.

باستانی پاریزی یکی از ستاره‌های درخشان در آسمان ایران

منصور صفت‌گل، دبیر همایش بین‌المللی «شهرنامه‌نویسی در تاریخ ایران» گفت: ... آسمان ایران آسمان درخشانی است و در این آسمان درخشان با ستاره‌ها و خورشید درخشان درخشانی‌اش درخشنده‌تر است. وی افزود: استاد باستانی پاریزی یکی از ستاره‌های درخشان در آسمان علمی و فرهنگی و تمدنی ایران است. تمرکز تحقیقاتی استاد بر تاریخ کرمان بود اما مطالعه تاریخ کرمان حلقه‌ای از تاریخ ملی ایران به شمار می‌رفت. همان‌طور که ایشان همواره می‌فرمودند دلبستگی ایشان ریشه‌دار بود به کرمان ولی بستری بود برای شناخت تاریخ ایران. ایشان همواره کرمان را بستر تاریخ ایران در نظر می‌گرفت.

منصور صفت‌گل با اشاره به قدمت شهرنامه‌نویسی بیان کرد: تاریخ‌نگاری ایرانی پیوندی ژرف با تاریخ شهرها و همه آن‌چه تاریخ‌نویسی محلی نیز خوانده شده دارد. بنابراین قدمت شهرنامه‌نویسی به قدمت تاریخ‌نویسی در ایران و جهان ایرانی و شاید مبنایی برای آغاز آن بوده است. با توجه به گستره تاریخی سرزمینی ایران و با در نظر داشتن دگرگونی‌های آن در دوره‌های مختلف و نیز با عنایت به تغییرات کانون قدرت سیاسی، شهرنامه‌نویسی نیز در گستره تاریخ ایران و با در نظر داشتن این تغییرات قابل بررسی خواهد بود.

دبیر همایش در ادامه گفت: از نخستین شهرنامه‌ها تا شهرنامه‌های دوره معاصر، رشته‌ای دراز از کانون‌ها و سنت‌های شهرنامه‌نگاری در ایران شکل گرفته و تحول یافته است. چنان‌که پیداست میان شهرنامه‌نویسی و دربار و قدرت سیاسی و نیز کانون‌های محلی قدرت پیوندی وجود داشته است. در هر یک زمینه‌ها و عوامل مهمی همچون نیاز به گردآوری اطلاعات شهری و محلی برای برنامه‌های سیاسی و شاید نظامی و مالی و نیز دلبستگی‌های خاندانی و دینی و مانند آن اهمیت داشته است.

وی با بیان این‌که شهرنامه‌نویسی ایرانی را در چند مرحله مهم می‌توان بررسی کرد، افزود: نخستین دوره آن در آغاز تاریخ‌نگاری ایرانی در دوره اسلامی تا یورش مغولان بود. ویژگی اولیه این دوره انتقال سنت شهرنامه‌نویسی پیشااسلامی به دوره بعد با نمونه‌هایی مانند کتاب شگفتی‌های سیستان بود. همین زمینه اساس آغاز تاریخ‌نویسی دوره اسلامی را با تکاپوهای صفاریان سیستان گذاشت و خود یکی از پایدارترین شهرنامه‌نویسی ایرانی را در سیستان بنا گذاشت. سنتی برای نوشتن تاریخ سیستان که به نظر می‌آید با گسست‌هایی تا دوره قاجار نیز ادامه یافت. در دوره نخستین مهم‌ترین کانون‌ها در شرق و مرکز ایران با نگارش متونی همچون تاریخ سیستان، تاریخ بخارا، تاریخ قم و تاریخ نیشابور بود.

دوره دوم از روزگار ایلخانی تا عهد قاجار را در بر می‌گیرد در این دوره مازندران و گیلان و آذربایجان و فارس نیز به مثابه کانون‌های شهرنامه‌نویسی رونق می‌گیرند. دوره سوم از روزگار صفویان به بعد و به‌ویژه عهد ناصرالدین‌شاه قاجار آغاز می‌شود که برنامه‌ای جامع برای تألیف تاریخ شهرهای ایران با نظارت محمدحسن‌خان اعتمادالسلطنه طراحی و بخش قابل توجهی از آن اجرا شد. در همه این گستره زمانی بزرگ کانون‌هایی از تاریخ‌نویسی شهری پدیدار شدند که سنتی پیوسته را شکل دادند.

منصور صفت‌گل بیان کرد: این همایش به پیشنهاد خانواده استاد باستانی پاریزی به مناسبت صدمین سال تولد استاد شکل گرفت. به دلایل گوناگون فراز و نشیبی پیدا کرد اما خوشبختانه از اسفندماه گذشته پی گرفته شد که امروز محصول پی‌گیری‌ها به نتیجه می‌رسد. امیدواریم برنامه‌ای درخور برگزار شود. این برنامه حامیان دغدغه‌مند داشت، استاندار و شهردار محترم و معاونین محترم کرمان به طور جدی حامی بودند. بخش دوم این همایش در ۴ دی ماه در کرمان و سیرجان و با رفتن به پاریز پی گرفته خواهد شد.

وی افزود: این همایش از زمان اعلام از سوی استادان و علاقه‌مندان داخل و خارج از ایران مورد استقبال واقع شد. ۱۹۵ چکیده به دبیرخانه همایش رسید. ۱۳۲ چکیده پذیرفته شد و از بین چکیده‌های پذیرفته شده ۲۳ عنوان برای سخنرانی پذیرفته شد. از استاندار کرمان که از دبیرخانه همایش به طور جدی حمایت کردند، سپاسگزاریم.

باستانی پاریزی از پس تاریکی‌های تاریخ امید را استخراج کرد

محمدحسین امید، رئیس دانشگاه تهران، نیز در این همایش گفت: بنده سال‌ها با دکتر باستانی پاریزی آشنایی و همکاری داشتم. من رشته‌ام مهندسی است و با ادبیات و تاریخ آشنایی ندارم که در مورد جایگاه ایشان سخن بگویم اما می‌توانم بگویم که ایشان از پس تاریکی‌هایی که تاریخ پرفراز و نشیب این سرزمین دارد، امیدواری‌هایی را نیز استخراج کرده است.

امید با بیان این‌که تلاش ایشان این بود تا تاریخ‌خوانی؛ جذاب، همگانی و مردم‌پسند شود، افزود: استاد باستانی پاریزی آدم طنزگویی نیز بود. او تاریخ را با ادبیات و طنز تلطیف می‌کرد. درواقع پاریز را نه‌تنها تا پاریس بلکه تا عمق آثارش برد. توصیه می‌کنم که دانشجویان آثار او را بیشتر مطالعه کنند. امیدواریم در آینده نه چندان دور باستانی‌های بیشتری در این دانشگاه تربیت کنیم.

رئیس دانشگاه تهران بیان کرد: چند نکته بیان می‌کنم که می‌تواند برای نسل جوان مفید باشد، تاریخ ما تلخی‌های زیادی دارد، اما استاد باستانی پاریزی از لابه‌لای این تلخی‌ها نگاهی طنزآمیز و عمیق داشت. او بر وحدت ملی کشور تاکید داشت. او با فرهنگ ملی و فرهنگ بومی آشنایی داشت. او به این اعتقاد داشت که فرهنگ‌ها مثل رنگین کمان در کنار هم ایران را ساخته‌اند. ساده‌نویسی ایشان نکته بعدی است که خواننده را جذب می‌کند، دانش تخصصی و نکات عمیق را به زبان ساده بیان می‌کرد.

امید در ادامه گفت: استاد باستانی پاریزی عاشق میراث فرهنگی کشور هم بود که در نوشته‌هایش دیده می‌شود. عشق به دانشگاه تهران داشت و عاشق دانشگاه تهران بود. زیاد از ایشان درخواست می‌کردم که در کوی دانشگاه برای دانشجویان سخنرانی کنند و همیشه استقبال می‌کردند. این ویژگی شخصیتی ایشان را برجسته کرده بود.

استاد باستانی پاریزی مورخی از جنس مردم بود

محمدعلی طالبی، استاندار کرمان در این همایش گفت: خیلی خوشحالم از حضور در این جمع و حضور در دانشگاه تهران. این حضور تجدید خاطره دوران دانشجویی بود. از دست‌اندرکاران و از دکتر محمدحسین امید تشکر می‌کنم. از برگزاری مراسم صدمین سال تولد استاد باستانی پاریزی خیلی خوشحالم. ایشان مورخی از جنس مردم بود. تاریخ را به متن زندگی مردم آورد. استاد نقش زیادی در تقویت هویت استان کرمان، هویت محلی و ملی داشت. امروز کرمان مدیون تلاش‌های ایشان است.

طالبی افزود: کرمان و زیست‌بوم کرمان نقش زیادی در شکل‌گیری شخصیت باستانی پاریزی داشت. کرمان را به سطح ملی تبدیل کرد. او تاریخ کرمان را روایت کرد. امروز هم بخش مهمی از آن چیزی که تحت عنوان سیاسی اجتماعی کرمان می‌دانیم مدیون روایت‌های استان است. از رجال کرمان تا فرهنگ عامه‌ای که پژوهش کردند. استاد هیچگاه تعلق خویش به کرمان را پنهان نکرد. این هویت را به عنوان یک مسئولیت فرهنگی دنبال کردند. ایشان الگوسازی برای نخبگان فرهنگی داشتند.

استاندار کرمان بیان کرد: استاد از نقطه‌ای بلند شد و بدون این‌که پیوند خود را جدا کند به قله رفیع رسید، آثار ایشان بازگوکننده این نکته است، ویژگی‌های برجسته‌ای دارند. تمام ویژگی‌های ایشان باعث افتخار برای کرمانی‌ها است. زبان فارسی و تاریخ ایران مدیون او است. امیدواریم علاوه بر سطح ملی در سطح استان بتوانیم برای ارج نهادن به این شخصیت کارهایی را انجام بدهیم.

انعکاس کنش‌گری اجتماعی باستانی‌پاریزی در روایت‌گری شخصی‌اش

عبدالرسول خیراندیش، عضو هیات علمی دانشگاه شیراز درباره «انعکاس کنش‌گری اجتماعی باستانی‌پاریزی در روایت‌گری شخصی ایشان» گفت: من در این‌جا صحبت متفاوتی دارم، بسیاری از افراد نوشته‌ها و کتاب‌های دکتر باستانی پاریزی را می‌پسندند. اما بسیاری از افراد نیز سبک نوشتن ایشان را نمی‌پذیرفتند و انتقاداتی به کار ایشان وارد بود. اما دلیل این گیج‌کنندگی آثار ایشان از چه بود؟

وی افزود: محمدابراهیم باستانی پاریزی طی دوره طولانی فعالیت نویسندگی خود نوشته‌های کوتاه و بلند بسیاری را در مطبوعات و کتاب‌های متعدد عرضه کرده است، چنان‌که در شمارش عنوان‌ها شاید قریب به هزار باشد. هرچند ایشان بسیار ساده، آسان، روان و قابل فهم همگان می‌نوشت با این حال ارزیابی کارنامه تاریخ‌نگاری ایشان برای بسیاری دشوار بوده است. شاید از این رو که نوشتن به مانند او آن چنان که مطالب تاریخی را به نحو خاص خود کنار هم می‌نشاند برای دیگران امکان پذیر نبوده است. این دشواری از آن روست که با توجه به دانشگاهی بودن وی خواسته‌اند نوشته‌های وی را در سبک و سیاق رایج تاریخ‌نگاری‌های شناخته شده و متداول قرار دهند که چنین نیست زیرا او راه و روشی خاص خود را داشت که برآمده از کنشگری اجتماعی وی بوده است نه به کارگیری سبک‌های متداول تاریخ‌نگاری.

این تاریخ‌شناس و تاریخ‌نگار گفت: این‌که او فعالیت اجتماعی داشته است می‌توانست ربطی به فعالیت علمی حرفه‌ای او نداشته باشد اما چنین نیست ایشان برای این منظور منقولات تاریخی را در طرح روایی خاص مورد نظر خود بر قاعده تاریخ طبیعی به کار نمی‌گرفت. این منقولات که مستنداتی با ارائه آدرس کتاب شناسی بود، گویای فعالیت حرفه‌ای ایشان به شمار میآمد اما بستری که برای آن در نظر می‌گرفت صورت تاریخی متداول را نداشت. رویکرد آن هم ناظر به آن مقصود اجتماعی بود که پی‌جویی می‌کرد. این رویکرد به نقد عقلی امر بیرونی می‌پرداخت که سرانجام نسبتی از سلب و ایجاب با معقول بودن پیدا می‌کرد.

باستانی‌ پاریزی به چندین هنر آراسته

حسن باستانی‌ راد، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی، نماینده ایران در برنامه جاده ابریشم یونسکو درباره «باستانی‌ پاریزی به چندین هنر آراسته» سخن گفت. او افزود: باستانی‌ پاریزی نه به یک بلکه به ده‌ها هنر آراسته و پیراسته بود. او خود مقاله‌ای دارد با عنوان «حافظ چندین هنر» و در آن‌جا حافظ را موسیقی‌دان بزرگ و شاعر بی‌همتا دانسته و حتی «حافظ» را از القاب خنیاگران و موسیقی‌دانان سده‌های میانه تاریخ ایران برشمرده است. پرسش این است که آیا باستانی‌ پاریزی هم گوهری بود که به «چندین هنر» آراسته بود و اگر بود آیا از آن چندین هنر بهره می‌برد و آن همه را در تاریخ و نویسندگی به کار می‌بست؟

«چندین هنر» از صفات برجسته و مهم در توصیف‌هایی است که ادیبان و نامداران شعر و فرهنگ ایرانی به شماری از مشاهیر، مفاخر و پهلوانان نسبت داده‌اند. اما این‌که یک استاد تاریخ به چندین هنر می‌توانسته آراسته باشد، و در این پیراستگی او را تعمدی بوده است یا نه، پرسشی است که پاسخ آن می‌تواند فراروی نسل امروز باشد تا بدانند هنوز هم داشتن شخصیت چند بعدی کلان‌نگر، جامع‌الاطراف و فرامکانی برای این مرز و بوم، واجب و بایسته است.

باستانی‌پاریزی، نویسنده، تاریخ‌دان و مورخ، روزنامه‌نگار، مترجم، معلم مدرسه و استاد دانشگاه، ادیب، شاعر و طنزپرداز، نوازنده ویلن و موسیقی‌پژوه، دارای خط زیبا و ربط کم‌نظیر با مخاطبان، اندیشمندان و دانشمندان علوم گوناگون بود. برخوردار شدن همه این هنرها و مهارت‌ها که بسیاری از آن‌ها در عالی‌ترین سطح در او بروز کرد البته که در یک شخص نه آسان که گاه ناممکن می‌نماید. می‌توان مورخ نامدار بود، اما مورخ موسیقی‌دان شاعر که بیان و بنانش به طنز آراسته باشد را نمی‌توان یافت.

باستانی‌ پاریزی و مکان‌یابی گدروسیای باستانی

روزبه زرین‌کوب، عضو هیات‌علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران، درباره «باستانی‌ پاریزی و مکان‌یابی گدروسیای باستانی» سخن گفت. او افزود: نام گدروسیا تنها در متون کلاسیک آمده و در منابع دیگر نشانی از آن وجود ندارد. از این رو، موقعیت دقیق گدروسیا به‌درستی شناخته‌شده نیست. اسکندر مقدونی در بازگشت از هند از راه بلوچستان و کرمان به سوی شوش و بابل راند. در این مسیر و در جریان گذر از بلوچستان که مدت ۶۰ روز به طول انجامید، بخش بزرگی از سپاه مقدونی از میان رفت. سرانجام اسکندر و سپاهش وارد گدروسیا شدند که سرزمینی آباد و پرنعمت بود.

وی افزود: تاکنون درباره موقعیت جغرافیایی گدروسیا اظهار نظرهای گوناگون شده است. چنان که برخی از محققان آن را بخشی از آراخوسیا دانسته اند و بعضی دیگر، آن را با مک تطبیق داده‌اند. استاد محمدابراهیم باستانی‌ پاریزی در این باره پیشنهادی ارائه کرده بود که کمتر مورد توجه قرار گرفته است به عقیده او گدروسیا با ناحیه جیرفت و رودبار در کرمان که از سرچشمه هلیل‌رود مشروب می‌شود قابل انطباق است. پیشنهاد استاد باستانی در باب مکان‌یابی گدروسیا به‌ویژه به سبب ذکر شاهدی از یاقوت حموی از سوی ایشان فرضیه‌ای قابل اعتنا و جالب توجه به نظر می‌رسد.

رافعی قزوینی و تاریخ‌نگاری محلی دینی

امیرحسین حاتمی، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه بین‌المللی امام خمینی قزوین، درباره «رافعی قزوینی و تاریخ‌نگاری محلی دینی» سخن می‌گفت: تاریخ‌نگاری محلی دینی یکی از انواع تاریخ‌نگاری محلی است که محور آثار مرتبط با آن زندگی‌نامه محدثان، فقها و بزرگان دین یک شهر یا منطقه باشد. اهداف اصلی از نگارش تواریخ محلی دینی متفاوت بود. از علایق شخصی و محلی گرفته تا انگیزه‌های مذهبی نظیر لزوم حفاظت بیشتر در برابر بدعت‌ها و احادیث ساختگی و حفظ دقیق موطن راویان احادیث این انگیزه اخیر نوعی رقابت سیاسی در بین مراکز و مدارس دینی شهرهای متعدد اسلامی پدید می‌آورد که راویان احادیث در آنها مستقر شده بودند. از این منظر در جهان اسلامی مورخان بزرگی آثاری مهم در این زمینه نگاشتند

در این میان عبدالکریم بن محمد رافعی قزوینی، فقیه، اصولی، مفسر، محدث و مورخ شافعی قرن ششم و هفتم هجری چهره‌ای شاخص است. اثر مهم او در این حوزه یعنی «التدوین فی اخبار قزوین»، از مهم‌ترین منابع تاریخ محلی دینی است. التدوین از آثار مشهور درباره تاریخ محلی دینی قزوین و اخبار آن است که در منابع علم رجال و معجم‌های حدیثی و آثار بسیاری از علما از آن نقل قول شده است.

رافعی البته صرفاً به تاریخ دینی قزوین بسنده نکرده است. او به وجه تسمیه قزوین، کیفیت بنای آن ذکر قصبه‌ها روستاها قنات‌ها مساجد، مقابر و مزارهای آن پرداخته و اطلاعات تاریخی مفیدی از حوادث و وقایع شهر داده است.

شهرشناسی اجتماعی عصر قاجار در آثار باستانی پاریزی

سیمین فصیحی، دانشیار گروه تاریخ دانشکده ادبیات دانشگاه الزهرا درباره «کالبد قاجار روح پاریز؛ شهرشناسی اجتماعی عصر قاجار در آثار باستانی پاریزی» سخن گفت. او گفت: محمد ابراهیم باستانی پاریزی به عنوان یکی از مورخان اثرگذار دوره معاصر ایران، نقش ویژه‌ای در ترویج تاریخ‌خوانی عمومی داشته و سبک متمایز او، به‌ویژه در تحلیل شهرهای دوره قاجار، از تاریخ‌نگاری‌های سنتی و حتی روش‌های آکادمیک رایج فاصله می‌گیرد. او نه با شیوه خشک آکادمیک که با زبان طنز و روایت های صمیمی و مردمی به کالبد سرد شهرهای عصر قاجار جان می‌بخشد.

او افزود: شهر از منظر باستانی‌پاریزی فقط خشت و گل و بوروکراسی نیست بلکه مجموعه‌ای از قصه‌های پرغصه و پرنشاط مردمانی است که میان جغرافیای سخت و اراده اجتماعی‌شان پیوند زده‌اند. عنوان «کالبد قاجار، روح پاریز» استعاره‌ای است از تقابل میان ساختار مادی و بوروکراتیک شهر قاجار (کالبد) و نگاه روایت‌گر، هویت‌بخش و مردم‌محور مورخ (روح پاریز). تبیین ویژگی‌های شهرشناسی اجتماعی باستانی‌پاریزی و تعیین سهم وی در مطالعات شهری با جست‌وجو در لابه‌لای آثار باستانی صورت گرفته تا نشان دهد چگونه کالبد سرد شهر قاجار با روح روایتگر او پیوند خورده است. باستانی‌ پاریزی با عبور از تاریخ‌نگاری سنتی نخبگان و ریخت‌شناسی کالبدی صرف «شهر» را نه یک واحد جغرافیایی، بلکه ظرفی برای تجربه تاریخی توده‌ها و حافظه جمعی ملت می‌بیند.

از دانش و منش باستانی‌ پاریزی آموختم

منصوره اتحادیه، استاد پیشکسوت تاریخ در این همایش گفت: با تشکر از دعوت به جلسه یادبود استاد واقعی و دوست‌داشتنی دکتر باستانی پاریزی. سال‌های کار در کنار استاد برای من تازه‌وارد مثل مکتبی بود که نه‌تنها از دانش ایشان که از منش ایشان هم آموختم. اولین چیزی که متوجه شدم این بود که دکتر باستانی به هر کس که کاری داشت یا سوالی داشت، بخصوص دانشجویان با چه دقتی گوش می‌داد و راهنمایی می‌کرد و حتماً با لبخند مخصوصش از زیر میزش یکی از کتاب‌هایش را درمی‌آورد، یادگاری می‌نوشت و آن را اهدا می‌کرد.

وی افزود: گاه اگر نکته‌ای می‌شنید که به نظرش جالب توجه بود، آن را در تکه کاغذی یادداشت می‌کرد و در جیبش می‌انداخت. شنیدم یکی از دانشجویان می‌گفت؛ خیلی دلم می‌خواهد بدانم دکتر در آن جیب چه چیزهایی دارد. هرکس دکتر را می‌شناخت یا آثارش را خوانده با طنز خاص او که همه‌گونه مطلب را دربرمی‌گرفت آشنا است. نظری تیزبین و موشکافانه داشت که در عین حال با طنز خاص خود بیان می‌کرد. دکتر باستانی مورخ یک دوره خاص نبود. او اشراف وسیع و عمیق به تاریخ و ادبیات ایران داشت. نه فقط ایران بلکه می‌توان گفت جهان داشت. علاوه بر این اطلاعات وسیع او به روز بود و از وقایع معاصر آگاهی کامل داشت و می‌توانست در عین حال که از ریگ بیابان‌های کویری کرمان و بلوچستان بنویسد، توضیح می‌دهد چگونه لشکریان خشایارشا را در صحرای آفریقا همان ریگ از حرکت بازدارد و ناپلئون نیز بعد از آن‌که توپخانه‌اش از حرکت در بیابان‌های اطراف عزه بازماند ناچار به بازگشت شد و رمان روباه صحرا نیز خرش در بیابان‌های ریگزار شمال آفریقا در گل مانده به روزگار خودمان برمی‌گردد و می‌نویسد مشتی ریگ عامل بود که در چشم یک گروه عظیم هلی‌کوپترهای آمریکایی آن‌ها را کور و ناتوان کرد. بعد به کرمان برمی‌گردد و نحوه‌ای که مردم با کندن قنات در بیابان‌ها توانستند زندگی کنند و با کاشتن بوته، جلوی آمدن ریگ بیابان را در بلوچستان گرفتند.

وی در ادامه گفت: دکتر باستانی هر آن‌چه می‌نوشت مربوط به کرمان بود و موضوعی نبود که به نحوی به کرمان مرتبط نکند و با شعر و حکایات قدیم که اینجا و آنجا نقل می‌کرد آنچه را که می‌نوشت لذت‌بخش و آموزنده می‌گرداند و اگر او این حکایات را یاد نکرده بود، بدون شک از اذهان پاک شده به بوته فراموشی سپرده می‌شد. دکتر باستانی با یک دید فلسفی به تاریخ می‌اندیشید، در آن باره در کتاب «فرمانفرمای عالم» می‌نویسد؛ در تاریخ جای پای خداوندی را جستجو می‌کند و بالعکس.

منصوره اتحادیه در ادامه افزود: هدفش را از تاریخ‌نگاری چنین توضیح داده که می‌خواهد تاریخ را از دربار پادشاهان به آغل گوسفندان ببرد، برج عاج کاخ پادشاهی به خانه‌های گلی و چپرها و سیاه‌چادرهای عشایر این مملکت نقل مکان دهد. شاید در آن صورت تاریخ‌نگاری ما را دهی به دهی ببرد و شاید بشود تحرکات اجتماعی قرن ما و هزاره‌های این سرزمین عشیره‌نشین را یک صورتی تحت قوانین علوم اجتماعی درآورد. نظر او این بود که تاریخ را باید توی دست و پاها و آغل گوسفندان و اغنام بپنداریم. آن وقت طبعاً باید منتظر عامل انفکاک‌ناپذیری حیات گوسفندی، یعنی گرگ هم باشیم که این دو همراه همدیگرند.

این پیشکسوت تاریخ بیان کرد: باستانی پاریزی کتاب «فرمانفرمای عالم» را با اشاره‌ای به مکتب تاریخ قدیم که به مسائل معیشت مردم توجهی نکرده به شرح جنگ‌ها و فتوحات پرداخته‌اند، آغاز می‌کند. سپس به توصیف شاعرانه از ریگ بیابان و نفس انسان در مهار کردن طبیعت و یافتن آب و ادامه زندگی پرداخته. آنگاه به شعری از شاهنامه و داستان زال و رودابه اشاره دارد. رودابه که در کاخ بلندی می‌زیست. شَعرِ گلنار را از سرش برمی‌دارد و گیسوی بلندش را می‌اندازد تا زال بالا رود.

وی گفت: دکتر باستانی می‌نویسد هر کس این داستان را تفسیری کرده و او نیز به تفصیل درباره شَعر که از ابریشم بافته می‌شد و از گلنار که رنگ سرخ مانند انار بود و تجارت ابریشم و راه ابریشم بافتن شال معروف کرمان که همان شَعر بود، می‌پردازد. سپس به اهمیت اقتصادی این مطاع باارزش پرداخته که مانند قالی کرمان معروف بود و از صادرات مهم کشور به شمار می‌رفت توضیحات مفصل داده. همه این اطلاعات همراه است با شعر و ارجاع به منابع تاریخی و اسناد و حکایاتی که جمع‌آوری کرده بود.

منصوره اتحادیه بیان کرد: استاد باستانی پاریزی استعداد نویسندگی را با شم تاریخ در یک جا جمع کرده است. تاریخ برای او فی نفسه چندان اهمیتی ندارد، اهمیتش آنگاه است که نمایانگر وضع حاضر و آبستن حوادث معاصر است. به همین جهت تاریخ در نظر او امری طولانی و زمانی نیست که حوادث در آن به دنبال هم و در توالی یکدیگر قرار گرفته باشد. در اندیشه او زمان تبدیل به مکان و طول مبدل به عرض شده است. حوادث زمانی مانند اشیاء مکانی در جنب هم قرار دارند.

از کرمان تا کرمانشاه؛ بررسی کردیات و لریات در آثار باستانی پاریزی

اسماعیل شمس، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی درباره «از کرمان تا کرمانشاه؛ بررسی کردیات و لریات در آثار محمدابراهیم باستانی پاریزی» سخن می‌گفت. او افزود: استاد باستانی‌پاریزی یکی از پرکارترین و پرنوشتارترین تاریخ‌دانان معاصر ایران است و با وجود محوریت تاریخ و فرهنگ کرمان در آثار او ازدیگر مناطق ایران هم غافل نبوده است. عنوان گفتارم برگرفته از شعر «کردیات و لریات» در دیوان ابوحلاج اسحاق شیرازی مشهور به بُسحاق اطعمه متوفای ٨۴۰ ق است. او در این شعر غذاها را به زبان کردی و لری وصف کرده و بخشی از اطعمه کردی و لری را هم در ضمن آن آورده است. کردیات و لریات استاد به چند بخش تقسیم می‌شود:

نخست؛ مروری برخاطرات نگارنده با استاد که در دوره کارشناسی ارشد دانشگاه تهران در دهه ۷۰ افتخار شاگردی او را داشته و پس ازآن هم از محضر او در جلسات شورای عالی علمی مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی بهره برده است. بارها گفته‌ام که نخستین کسی که مرا به پژوهش درباره زادگاهم تشویق کرد؛ جناب استاد باستانی بوده و همواره کارهای پژوهشی او درحوزه کرمان الگویم بوده‌اند.

دوم؛ بازتاب نام کردستان و کرمانشاه و البته لر و لک و کرد در تالیفات استاد اعم از کتاب، مقاله، خاطرات و …؛ از آنجا که استاد ورود به رشته تاریخ و تمرکز بر تاریخ کرمان را نتیجه مطالعه کتاب ایران در عصر ساسانیان، نوشته کریستن سن با ترجمه رشید یاسمی دانسته و رشید یاسمی کرمانشاهی را که استاد درس تاریخ او در دانشگاه تهران بوده الگوی خود خوانده علاقه ویژه‌ای به کرمانشاه و مردمان کرد داشته است. ذکر خاطرات او با استادش رشید یاسمی و به ویژه خاطر لحظه سکته استاد در کتاب کلاه گوشه نوشین روان از جمله مباحث او در این حوزه است.

سوم؛ بررسی جایگاه کردو لک و لر در کتاب‌های تصحیح استاد باستانی و مقدمه‌هایی که او بر این کتاب‌ها و کتاب‌های برخی نویسندگان دیگر نوشته است. به عنوان مثال او در مقدمه‌ای که برای سفرنامه بلوچستان از نویسنده‌ای ناشناس با تصحیح محمدرسول دریا گشت نوشته از «کوچ کُردون» و کوچ کردهای منطقه مکری به مکران بلوچستان یاد کرده است.

چهارم؛ استاد باستانی در نوشته‌های مختلفش درباره کرمان از حضور طوایف مهاجر کرد ولک و لر در شهرهای مختلف استان کرمان یاد کرده است. مطالعه نوشته‌های استاد در این حوزه نشان می‌دهد که او بدون هیچ‌گونه پیش‌داوری و با نگاهی علمی و ایران‌گرایانه نام کرد و لر را در آثارش آورده است و از این زاویه می‌تواند الگویی برای دیگر پژوهشگران در نوع پرداختن به تاریخ و فرهنگ این خطه از ایران و مردمانش باشد.

طنز تاریخ، مورخ طناز و تاریخ‌نویسی طنازانه

سپس داریوش رحمانیان، عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران درباره «طنز تاریخ، مورخ طناز و تاریخ‌نویسی طنازانه» سخن گفت. وی افزود: آثار باستانی‌پاریزی مشتمل است بر شعر، داستان، حکایت، امثال و حکم، لطیفه، شوخی و طنز؛ و این تنوع بینامتنی یکی از مؤلفه‌های شاخص تاریخ‌نویسی او به شمار می‌آید. با این حال اهمیت طنز در کار او صرفاً به سطح بیان و صناعات ادبی محدود نمی‌شود، بلکه به منزله رویکردی تفسیری در فهم «هستی تاریخی» و سازوکارهای رخدادها قابل تحلیل است. در نگاه او طنز در خود تاریخ و در منطق تکوین و تحول رویدادهای تاریخی نهفته است.

به بیان دقیق‌تر، برخی ابعاد تجربه تاریخی واجد کیفیتی طنزآمیز و پارادوکسیکال‌اند؛ بدین معنا که میان اهداف کنشگران، صورت‌بندی‌های گفتمانی و پیامدهای واقعی کنش، شکاف‌هایی پدید می‌آید که امکان خوانش انتقادی را فراهم می‌سازد. گویی تاریخ از طریق آشکارسازی این ناهماهنگی‌ها نوعی فاصله‌گذاری معرفتی ایجاد می‌کند و امکان بازاندیشی را بر می‌انگیزد.

اگر به پیام مستتر در این گونه رخدادها توجه شود و در روایت تاریخی بازتاب یابد، نتیجه می‌تواند روایتی گزنده و بیدارگر باشد که کارکردی معرفت‌شناختی و انتقادی در تولید آگاهی تاریخی ایفا کند. از این منظر تاریخ‌نویسی طنازانه و حضور مورخی طناز ضرورت می‌یابد؛ زیرا چنین رویکردی می‌تواند با تحلیل مناسبات قدرت و نقد ایدئولوژی، سازوکارهای «زر و زور و تزویر» را از حیث تاریخی عیان سازد و اعتبار نمادین آن‌ها را تضعیف کند. مورخ در مقام پژوهشگر می‌بایست به وجه طنازانه تاریخ التفات داشته باشد و آن را با اتکا بر روش‌شناسی علمی، تحلیل متن و زمینه و تفسیر تاریخی سامان دهد. اشارات تنبیهات و ملاحظات پراکنده در آثار باستانی‌ پاریزی می‌تواند راه‌گشای صورت‌بندی گونه‌ای خاص از تاریخ‌نگاری، یعنی تاریخ‌نویسی طنازانه باشد.

یادی از بزرگان و بنیان‌گذاران علمی دانشگاه تهران

حمید باستانی‌ پاریزی هم در سخنانی گفت: اول از همه باید یاد گروهی را گرامی بداریم که همت و کوشش آنان پایه اصلی تشکیل این همایش و جلسات مشابه آن هست. شادروانان: عیسی صدیق اعلم و علی‌اصغر حکمت بنیان‌گذاران عملی دانشگاه تهران، عباس اقبال آشتیانی، نصرالله فلسفی، عبدالحسین خان شیبانی، مسعود خان کیهان، سعید نفیسی، رشید یاسمی، علی‌اکبر سیاسی، محمدحسن گنجی، محمدباقر هوشیار، غلامحسین صدیقی و کسانی که امثال عباس زریاب خویی، عبدالحسین زرین‌کوب، سیدجعفر شهیدی، احمد تفضلی، احسان اشراقی و… را پروراندند یا محیطی آماده کردند که چنین بزرگانی در آن‌جا به تحقیق و تدریس بپردازند و ان‌شاء‌الله عمر طولانی داشته باشند استادان بزرگوار منصوره اتحادیه، ژاله آموزگار، شیرین بیانی، محمدرضا شفیعی کدکنی و نسل‌های بعدی استادان و معلمان دانشگاه تهران که حفظ و تداوم زنجیره انتقال علم و ادب و اخلاق و کوشش به جوانان را بر دوش دارند.

او افزود: برگزاری چنین همایش‌هایی اگر چه همواره به یاد و نام یکی از بزرگان دانشگاه است، اما در حقیقت پاسداری از محیط دانشگاه است و به جهت یادآوری تداوم جریان علم و اخلاق و ارزش نهادن بر چنین محیطی. متاسفانه گاهی اوقات برخی انتظار دارند دانشگاه هم مثل دبیرستان و مدرسه ابتدایی محیطی برای انتقال دانشی معدود و محدود باشد و نه جایی برای شکوفایی داشته‌های پنهان جوانان و فراهم کردن محیطی برای توانایی‌های آنان آن چنانکه استادان دوره‌های اول دانشگاه تهران همین محیط را برای نسل بعدی و افرادی که نام بردم. امثال پدر من که از کوهستان پاریز برخاست و با کوشش خود و محیط مساعد دانشگاه و همیاری استادانش توانست به مراحل بالایی برسد که حتماً در کتاب‌های ایشان شرح تحصیلات او را از دبستان تا دانشگاه ملاحظه کرده‌اید.

حمید باستانی‌پاریزی ادامه داد: پدر همواره در میان نوشته‌های خود مقالاتی در بزرگداشت و یادبود استادان خود نوشته‌اند و برخی در کتاب‌های ایشان چاپ شده بود. در سال‌های آخر عمر مجموعه این نوشته‌ها و چند مقاله که در بزرگداشت یا رثای دوستان و همکاران نوشته شده‌اند را جمع کرده و نظرشان بر آن بود که با نام معلمان من به چاپ برسد. متاسفانه عمر ایشان کفاف انجام این کار را نداد.

او افزود: این مجموعه در کنار بخش بزرگی از یادداشت‌ها، فیش‌ها، عکس‌ها و دیگر نوشته‌های ایشان نادیده مانده بود. دو سال پیش با پیدا شدن این نوشته‌ها تصمیم گرفتیم آرزوی ایشان را برآورده کنیم. بخشی از این مقالات مربوط به دوستان ایشان مثل مرحوم دکتر ستوده و ایرج افشار است. همین‌طور یادی از معلمان دوران دبیرستان مروی و همچنین معلم رانندگی ایشان. البته یکی دو مقاله هم که جزو آخرین نوشته‌هایشان بوده بر حسب تمایل ایشان در این کتاب گنجانده شده است.

همچنین دکتر زاهد منیر از دانشگاه پنجاب لاهور (پاکستان) با مقاله «تاریخ‌نگاری محلی و مفهوم تاریخ از دیدگاه اقبال لاهوری»، دکتر حاجی مصطفی ارواجی (برخط) از دانشگاه یلدریم بایزید ترکیه با مقاله «عناصر ائتلاف در رقابت عثمانی – صفوی در قفقاز جنوبی در سده‌های شانزدهم تا هجدهم میلادی»، دکتر کلایقراداغ چینار (برخط) دانشگاه آفیون قراحصار- ترکیه با مقاله «پیشگامان نظام ایالتی در دولت قاجار تا دهه ۱۸۵۰ میلادی»، دکتر جورجیو روتا (برخط) - انستیتو ایران‌شناسی- اتریش با مقاله «منازعات محلی در جنوب شرقی ایران بر اساس «صحیفه‌الارشاد» و «تذکره صفویه کرمان»»، دکتر کینگا مارکوس (برخط) - از موسسه مطالعات فولکلور استونی با مقاله «اسطوره هفتواد در شاهنامه» و دکتر شارل گانیه (برخط) - دانشگاه سیته پاریس (فرانسه) با مقاله «اشغال ارومیه و ساوجبلاغ توسط نیروهای عثمانی (۱۹۰۵ تا ۱۹۱۲ میلادی)، بخشی کم‌شناخته از پایان دوره قاجار در آذربایجان» در این همایش حضور داشتند.

همایش با مراسم اختتامیه به مدیریت سیدعباس دعائی و برنامه‌های نماهنگ هنرنمایی با شن (یادبود استاد باستانی پاریزی توسط خانم عبادی)، نماهنگ بی‌انتهاتر از عشق (اجرای ارکستر ملی با خوانندگی استاد شهرام ناظری- شعر زنده‌یاد افشین یداللهی) و رونمایی از کتاب اطلس اصطنبولی (اثر تازه منتشر شده از استاد باستانی پاریزی) پایان پذیرفت.

۲۵۹

منبع: ایبنا