تحریم و بایکوت، یکی از سیاست های متداول تدافعی در برابر مواضعی است که به هر دلیل اعتقادی، اقتصادی، فرهنگی و یا سیاسی مورد رضایت قرار ندارند.

 این سیاست معمولا زمان هایی اتخاذ می شود که راهبرد مذاکره و توافق فرجام مطلوبی پیدا نمی کند و شخص یا گروه تحریم کننده بدین وسیله با اعلام فشار از راه تحریم، ضمن ابراز ناخرسندی خود از وضع پیش آمده ، قصد دارد طرف مقابل را به پذیرش خواسته های خود وادارد. این نشان می دهد که گفتمان تحریم، مبتنی بر قواعدی است و هر جا و زمانی نباید خرج شود. مهم ترین این قواعد، امید به تأثیر داشتن آن در فضای جاری است و قاعدتا این امر، به پشتوانه موضع محکم و از قدرت جریان تحریم کننده است. زمانی که هیچ نتیجه ای از تحریم عملا گرفته نمی شود و یا طرف تحریم کننده، اعلام موضعش هیچ تأثیری در طرف مقابلش نخواهد داشت، موقعیت ابتری شکل می گیرد که در خوش بینانه ترین حالتش، اسباب مضحکه شدن در محیط پیرامون را فراهم می کند.
قضیه تحریم اسکار از طرف ایران به دلیل ماجرای چیزی که از آن به عنوان فیلم موهن یاد می کنند، نمونه ای از خرج کردن نا به جای این سیاست تاکتیکی است. این تحریم، در عین این که فلسفه اش فاقد وجاهت منطقی است، پیامدهای نامطلوبی نیز دارد. در زیر، نمونه هایی از نامستدلی این تصمیم و نتایج منفی اش ذکر می شود:
1- گفته شده است چون فیلم در آمریکا ساخته شده و اسکار هم در آمریکا برگزار می شود، پس اسکار را تحریم می کنیم. اولا این اثر فیلم سینمایی نیست و یک اثر شخصی ویدئویی آماتوری است، پس ربطی به مناسبات سینمایی آمریکا ندارد. ثانیا این دیگر چه جور صغری و کبری چیدن است؟ طبق قواعد حاکم بر گزاره های استدلالی قضایای منطقی، این نحوه دلیل آوردن از اساس غلط است؛ چرا که گستره و تناسب موضوعی جزء اول گزاره با جزء دومش کاملا ناهمخوان است. مثل آن است که بگوییم چون در آذربایجان زلزله آمده است و از آن جا که آذربایجان در ایران است، پس همه جای ایران زلزله آمده است! یا مثلا پسرعموی خواهرزن برادرزاده همسایه باجناق بنده جایی پشت سر من حرفی زده باشد و من به همین خاطر شرکت در مهمانی های باجناقم را تحریم کنم! آیا از نظر استدلال کنندگان فلسفه تحریم، هر چه حالا در آمریکا جریان دارد، به این فیلم مربوط می شود و لاجرم قابل تحریم است؟ آیا این نکته شامل سفر آقای احمدی نژاد به نیویورک هم می شود؟ به عنوان مثال آیا برخی از آقایان که احیانا پژو سوار می شوند، حاضرند به خاطر کاریکاتورهای موهن درج شده در مطبوعات فرانسه، خودرو خود را با مثلا پراید عوض کنند؟ آیا حاضرند به خاطر عدم عذرخواهی غرب، از گوشی تلفن همراه و رایانه و تلویزیون و ساعت مچی و سایر کالاهای خارجی اموال شان بگذرند؟ یا این جور اقدامات انقلابی را فقط از عرصه عمومی هزینه می کنند و نوبت زندگی شخصی شان می شود استدلال های این چنینی فراموش شان می شود؟
2- تحریم اسکار قرار است چه نتیجه کاربردی ای در قضایای این فیلم کذایی و الم شنگه هایش داشته باشد؟ این که فیلمی از ایران ارسال بشود یا نشود، فرقی به حال گردانندگان اسکار و یا مخاطبان جهانی آن خواهد داشت؟ اصلا کسی به این تحریم اهمیت می دهد که حالا تازه منتظر باشیم در رویکردشان به ماجرای این فیلم بی ارزش تغییر اساسی رخ دهد؟ هر سال از اغلب کشورهای دنیا، فیلمی به اسکار فرستاده می شود و مورد داوری قرار می گیرد. حالا این وسط فیلمی از ایران نباشد؛ چقدر قضیه برای گردانندگان اسکار جدی خواهد بود؟
3- تحریم اسکار، فرصت سوزی آشکاری برای خود ما است. فارغ از این که یه حبه قند یا هر فیلم ایرانی دیگری را مناسب اسکار بدانیم یا نه و احتمال موفقیتش را بدهیم یا ندهیم؛ به هر حال این دریچه مناسبی بود برای گشوده تر شدن فضای عرصه عمومی جهانی جهت توجه به یک اثر فرهنگی ایرانی با همه مختصات اعتقادی و بومی و اخلاقی اش. ما به جای این که از این فرصت ها نهایت استفاده را ببریم و مترصد باشیم تا ظرفیت های دیگری را هم از دست ندهیم، خودمان با دست خودمان نگاه جهانیان را به روی خود می بندیم. این جور سیاست ها، چه تناسبی با گسترش دایره فرهنگ ایرانی دارد؟
4- تکریم وجهه مبارک نبی اکرم (ص)، به ویژه بعد از اقدام مشمئزکننده کارگردان قبطی مصری، فرایندی است که هرگز با حرکات سلبی شکل نمی گیرد. یک فرهنگ پویا زمانی در سپهر عمومی متجلی می شود که مدیریتی قوی و سرزنده، ابعاد غنی آن را با سیاست های ایجابی متبلور سازد. سیاست تحریم، نتیجه اش اتفاقا همپوشانی دارد با ایده ای که در این فیلم ویدئویی بی ارزش جاری است و متولیان با این تصمیم، ناخواسته آب به آسیاب سازنده آن و هر کس دیگری که مسلمانان را دارای چهره ای غیرمنطقی و منزوی و از دنیا به دور می داند ریخته اند. جواب قاطع به اراجیف این قبطی، نه در خزیدن در کنج پستو، بلکه در حضور فعال و پرنشاط در محافل عمومی فرهنگی شکل می گیرد تا با ارائه نمودهایی از فرهنگ دینی و بومی خویش، لاطائلات مزبور به خودی خود نقش بر آب شوند. ابراز ارادت به حضرت رسول (ص) و اظهار ناخرسندی از توهین به ایشان، این چنین حاصل خواهد شد؛ و نه با قهرهای ساده انگارانه ای که کسی هم تره برایش خرد نخواهد کرد.
5- کمیته ای متشکل از چندین صاحب نظر سینمایی بعد از بحث های طولانی و جدی و کارشناسانه، انتخابی دشوار را از سر می گذرانند و فیلمی را با رعایت مناسبات رسمی و قانونی به اسکار معرفی می کنند. هنوز جوهر قلم امضای اعضای این کمیته خشک نشده است، که یک دفعه پیشنهادی مبنی بر تحریم اسکار مطرح می شود و در فاصله ای چند ساعته، تبدیل به تصمیمی قاطع می شود. آیا نمی شد این تصمیم قاطع، قبل از معرفی فیلم و حتی قبل از تشکیل گروه فارابی اتخاذ شود تا لااقل خستگی بر تن اعضای این گروه نماسد؟ این که خودمان بستر تشکیل گروهی کارشناسانه را فراهم کنیم و بعد که نتیجه کارشناسانه اعلام شد، باز خودمان از عملی شدنش جلوگیری کنیم، درست است؟ این سیاست دوگانه، آیا به کاهش روحیه و انگیزه هر آدم مربوطی، از فیلمسازی که فیلمش برگزیده شده است گرفته تا هر کارشناسی که در این اتخاب دخیل بوده است، نخواهد انجامید؟ سال (های) آینده قرار است با چه ضمانتی گروه های کارشناسانه انگیزه جدی از انتخاب اسکاری شان داشته باشند؟
روزگار غریبی است. حوزه هنری در حال انزواسازی فیلم های ایرانی در داخل کشور است و متولیان رسمی سینمایی، به ایزوله کردن فیلمی ایرانی در خارج از کشور پرداخته اند. دیگر کار از پیدا کردن پرتقال فروش هم گذشته است.
 

منبع: خبرآنلاین