آنچه ابنخلدون را از مورخان پیشین خود ممتاز کرد، صرف روایت احوال گذشتگان نبود؛ راهی که قبل از او بسیاری از تاریخنگاران پیموده بودند، بلکه او اعتماد به اقوال منابع را در پس اندیشه خود قرار داد و پذیرش آنها را از صافی پرسشهای گوناگون گذراند. او تلاش کرد تاریخ را بر قوانینی که از دل آن برمیآید عرضه کند و درستی را از نادرستی بازشناسد. ریشة اندیشهورزی او در نگارش تاریخ کجاست؟ نوشتهاند که قرآن را در نوجوانی از بر شد. در جوانی ادیبی توانا بود. از منطق و فلسفه بهره داشت و غیر از معقول، در منقول هم دانش آموخته بود. دنیای خود را به خوبی میشناخت. سفرهای بسیاری رفت. به کتابخانههای معتبر زمان خود دسترسی داشت. با اقوام متمدن و وحشی نشست و برخاست. اما جز اینها – که همگی اسباب ضروری تاریخنگاری آن زمان، بلکه همه زمانها هستند – او مرد سیاست هم بود و در شمار ملازمان و مشاوران تنی چند از حاکمان شمال آفریقا؛ تا جایی که نقش او را در دوستیها و دشمنیهای امرای آن ناحیه دخیل دانستهاند. اقامت او در میدان سیاست نزدیک 30 سال به درازا کشید و زمانی که قلم به نگارش تاریخ برد، در آبدادگی او در این حوزه تردیدی نبود. ابنخلدون با اندوختهای از تجربیات سیاسی و فهم مناسباتی که در نهاد قدرت وجود دارد، احوال امم و دول گذشته را بنگاشت و در این کار از بازنمایی علل و اسباب رخدادها غفلت نورزید.
باید گفت که سیاست چشمنوازترین رنگ از طیف تاریخ نیست، اما پررنگترین آن است. تاریخ اجتماعی، تاریخ اقتصادی یا فرهنگی و نظامی، گاه بر پیشانی کتابها جای میگیرد و عنوانی را از آن خود میکند، اما در مطالعه روشن میشود که زیرساخت همگی آنها روابط و کنشهای سیاسی است. تاریخ سیاسی را باید بنمایة پیشینهشناسی دانست و نگاه اصلی را در بازکاوی علتها و معلولها – که مهمترین و چه بسا سختترین بخش از کار تاریخنگاری است – به این حوزه دوخت.
همان طور که روابط و مناسبات انسانی همراه با دستاوردهای گوناگون آن در مسیر خود از گذشته به حال از سادگی به درآمده و دوره بسیط بودن را پشت سر گذاشته، سیاست نیز، هم به این دلیل و هم به جهت بافت پر پیچ و خم خود، دچار پیچیدگیهای فراوان گشته است. اگر بتوانیم این تغییر و تبدّل را دورهبندی کنیم، باید بگوییم که در دوره ظهور استعمار که مناسبات سیاسی سرانگشتان تازه واردی را تجربه کرد، سرعت در هم تنیدگی امور سیاسی بیش از پیش نمایان گردید، تا جایی که در عصر اطلاعات و وفور دانستنیها، شمار لایههای ابهام – کشیده شده روی چهرهها و جریانها – بیش از دورههای پیشین رخ نمود. دانش سیاسی، به ویژه در چنین دورهای، مورخ را در بازشناسی بهتر چهرهها و جریانها یاری میدهد. البته برخوداری از فهم سیاسی با سیاست پیشگی فاصلة بلندی دارد. با این که مختصات فردی یک مورخ او را از درآمیختن به آنچه که روزمرگی سیاسی یا سیاستزدگی گفته میشود باز میدارد، اما رسیدن به آن مختصات نیازمند مشق و تمرین و تن دادن به ریاضتهای شناخته شده در این علم است. چه بسا علت وفور گزارشگران تاریخ و کمبود مورخ، در این نکته نهفته باشد. در کنار آفت سیاستزدگی که نخستین رهآورد آن در حیطه تاریخ یک سویهنگری ساده پندارانه است، ادعای استقلال سیاسی نیز موضوعی است که با لعاب خوشآیند و ظاهری پسندیده طرح میگردد.
برخورداری از استقلال سیاسی و روی نگرداندن هر از گاه به گرایشها و سلیقهها برای مورخ امتیاز کوچکی نیست، اما این خصیصه هم با دانش سیاسی فاصله بسیاری دارد و هم احراز آن کمکی به دریافت مناسبات و کشاکشهای موجود در رخدادهای تاریخی نمیکند. این حقیقتی است که در زمان ما بر صعوبت کار مورخ افزوده شده است.
با اینکه امروز مجهز بودن مورخ به دانش سیاسی، امری اجتناب ناپذیر است، اما میدانیم که او در دورهای به سر میبرد که مصادف است با پایان تاریخنگاری فردی. گستردگی حوزههای تحقیق، وفور منابع و مدارک و به ویژه قرار گرفتن قانون علیّت در مساحتهای نیمه روشن و گاه تاریک جهان امروز، تاریخنگاری فردی را با دشواریهای فراوانی روبرو کرده است. نگارش تاریخ به سبک سنتی – عموماً مبتنی بر سرگذشت انبیا و پادشاهان – مدتهاست که ناسخ تازهای پیدا کرده و آن بخشپذیری رویدادهای تاریخی به عناصر پرشمار و گوناگون است. همین امر، جزئینگری به موضوعات تاریخی را اجتنابناپذیر کرده. توجه به این جزئیات و پرداخت دقیق آنها، طبیعتاً از عهده فرد مورخ، خارج است. در زمان ما موفقترین تاریخنگاران، کسانی هستند که در شناخت یک ناحیه، یک دوره، یک جریان و حتی یک گروه یا فرد، تخصص یافتهاند و همه استعداد خود را صرف شناخت و بازنمایی آن کردهاند.
نگاه تخصصی به جزئیات همانا ناسخ نگرش عمومی به کلیات تاریخ است. امروز گرد آمدن توانهای فردی زیر یک سقف و کوششهای جمعی در امر تاریخنگاری از جمله پاسخهایی است که به این مشکل داده میشود.
اگر تاریخ تولد ابنخلدون از قرن هفتم هجری به قرن پانزدهم تغییر مییافت، حتماً بر وجود سختی بیش از پیش کار مورخ صحّه میگذاشت و بر تحول امر تاریخنگاری تأکید میکرد.
5757