یادداشت پیش رو در ستایش یکی از اهالی روستای شیو به رشته‌ی تحریر درآمده است؛ سکونتگاهی بندری در جوار آب‌های نیلگون خلیج فارس و در قلمرو سیاسی استان هرمزگان. آن مرد کاری کرد که شاید برای برخی از مدیران شهری یا کسبه‌ی اطراف چنارهای خیابان ولی‌عصر تهران، زنهاری از شرمساری بیافریند ...

    نامش ناصر احمدیان است. از اهالی روستای بندری شیو واقع در بخش کوشکنار در 25 کیلومتری خاور شهرستان پارسیان (گاوبندی) در استان هرمزگان. روستای شیو به وجود درختان تناور و کهنسالش مشهور است، درختانی موسوم به انجیر بنگال یا انجیر معابد یا انجیر هندی که در گویش محلی به نام‌های متعدد و گوناگونی چون لور، لیر، لول، لیل، مکرزن و ... خوانده می‌شود. در حقیقت، این درخت پهن پیکر و رازآمیز در هر آبادبومی، نامی مخصوص به خود یافته است؛ نامی که جملگی حکایت از اهمیت و منزلت خاصی دارد که در نزد مردم محلی بدست آورده است.

   

 

    چندی پیش که به این روستای زیبا سری زدم، با او و درخت عزیزش آشنا شدم. درختی که اگر ناصر را در همسایگی خود نداشت، شاید به دلیل خاکبرداری و جابجایی ریشه‌هایش در اثر عملیات ساختمانی و اصلاح معابر روستا! در معرض خشکیدگی کامل قرار می‌گرفت.

    اما ناصر احمدیان بدون آن که از اعضای شورای روستا یا شهرداری کوشکنار کمک بخواهد، خود چند صد هزار تومان خرج کرد و آنگونه که در این تصاویر می‌بینید، با اصلاح و ترمیم خاک اطراف درخت و جدول‌بندی اصولی در اطراف آن، سبب شد تا دوباره این انجیر بنگالی به آفتاب داغ شیو و مردمان خونگرم و پاکنهادش سلامی دوباره دهد؛ سلامی که یقین دارم به شکرانه‌ی خدمت ناصر، تا سال‌های سال، چون سایه‌ساری مطمئن برای او، فرزندان، نوه‌ها، نتیجه‌ها، نبیره‌ها و ندیده‌هایش استوار و پایدار باقی خواهد ماند؛ ندیده‌هایی که با افتخار و لبخند استثنایی‌شان چون عارف (همین پسرکی که در تصویر سوم می‌بینید) روزی قصه‌ی جد بزرگ خود را دهان به دهان برای اهالی روستا نقل خواهند کرد که اگر پدر پدر پدربزرگ‌شان نبود، حالا این کهن‌سال‌ترین عضو دوست‌داشتنی و سبز دهکده‌ی زیبای ما هم نبود ...

    درود بر ناصر احمدیان عزیز و با این امید سبز که روزی یک نفر هم پیدا شده و برای این درخت بلوط در کوهرنگ بختیاری هم چنین همتی به خرج داده و او را در آغوش خویش محفوظ دارد.

 

 

    مؤخره:
   کار ناصر احمدیان را مقایسه کنید با کار آن مسئول محترم در شهرداری تهران! آیا لازم است تا توضیحی بیشتر دهم؟ آیا کسبه‌ی خیابان ولی عصر تهران و صاحبان برج‌های دولتی که به شکلی عجیب درختان چنار در برابر عمارت‌های‌شان در حال خشک شدن و پوسیدن هستند، نباید از خواندن قصه ناصر احمدیان شرمنده شوند؟

    در همین باره:
    - قدر قدیمی‌ترین ساکن کیش را بدانیم

منبع: khabaronline