شصت سال از کودتای 28 مرداد میگذرد اما شوربختانه نه در رسانههای مکتوب مستقل و نه در صدا و سیما به این پدیده شوم تاریخ معاصر ایران آنچنان که شایسته و بایسته است پرداخته نمیشود. هرساله یک روز قبل یا بعد از28 مرداد مطبوعات و رسانه ملی یادی از آن ایام میکنند،تا این حد مختصرهم غنیمت است اما کار آنها با 2 ایراد اساسی همراه است: یک ایراد به مطبوعات باز میگردد که چاره دارد و دومی به رسانه ملی که متاسفانه چاره ندارد. ایراد مطبوعات برمیگردد به طرح مباحث به صورت کاملاً تخصصی و فهم نخبگانی، در حالی که موضوع کودتای 28 مرداد و تحولات قبل ازآن یعنی چهارسال 1328 تا 1332، در اذهان عمومی نیاز به فهم و درک عامیانه دارد، به نحوی که نسل جدید که بی بهره از مطالعه و عمقنگری پدیدههای تاریخی است بتواند با رجوع و مطالعه مطالب مطبوعاتی غیر تخصصی و عمومی به ابعاد آنچه که در مهمترین عصر حیات سیاسی نوین ایران رخ داده آگاه شده و به ابعاد آن وقوف یابد.
همین بحثهای تخصصی مطبوعاتی که خود غنیمتی گذراست، متاسفانه در عبورایام به فراموشی سپرده میشوند . در مقابل وظیفه رسانههای رسمی دیداری و شنیداری مطرح است که علیرغم داشتن رسالتی سنگین در آگاهی رسانی بی تبعیض، نه تنها به موضوع از زاویهای مستقل و روشنگرانه نمینگرند بلکه و آشکارا به یک سونگری، وارونه نگاری و یکجانبه نگری در معرفی پدیدهاو وقایع مهمی چون کودتای 28 مرداد میپردازند.
نتیجه درد آور آن میشود که در حافظه ، اندیشه و نگاه نسل جدید دوره های درخشان مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی دهه30 به فراموشی سپرده میشوند. اگر نگوییم تا حدودی این اتفاق شوم افتاده است.
تازه این تنزل یافتگی تاریخی به همین جا ختم نمیشود. چه تلاشهای گستردهای خصوصاً از سوی پارهای نهادهای تاریخ نگار!!! صورت نمیگیرد آنهم برای سند سازیهای جعلی و روایات مجهول جهت وارونه جلوه دادن نه فقط مؤلفههای شناختی این دوره ، بلکه برای لکهدار نمودن چهرهای مبارزی چون دکتر مصدق.
به قول دکتر باستانی پاریزی هشلهف غریبی است، نمیدانم آنانی که به تحریف آشکار وقایع مهمی چون اتفاقات سالهای دهه 30، ملی شدن صنعت نفت، مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی و افشای نقش دولت بریتانیا در کودتا و از همه بدتر ملکوک کردن چهره دکتر مصدق میپردازند، به دنبال پنهان کردن کدام بخش و آشکار نمودن قلابی چه نقطه تاریکی از تاریخ نوین ایران برای نسل معاصر هستند؟
قطعاً اصطلاح نعل وارونه یا پوستین وارونه را شنیدهاید. هیچکس به اندازه دانشمند گرامی دکتر حسین رزمجو استاد برجسته دانشگاه فردوسی مشهد درباره این واژه به واکاوی نپرداخته است. هنگامی که ایشان با همین عنوان کتابی درباره مرحوم دکتر شریعتی نوشت و ثابت کرد که تاریخ نویسان جعلی، مهرسازان قلابی و کپی سازان حرفهای با در دست داشتن صفحات سفید یا مهرهای جعلی و انتشار دستکاری شده اسناد، چه برسر مرحوم دکتر شریعتی آورده و میآورند.
حال همین جریانات فعال ،از قدیم تا به امروز همان اقدامات را برسر مرحوم دکتر مصدق میآورند وعجیب چشم در چشم نسل جستجوگر ایرانی هم دوختهاند!!!
مایه تأسف است که شاهد روزگاری هستیم که در بخشهایی از نام دکتر مصدق با کمال پوزش، یک ناسزای سیاسی ساختهاند، از آوردن نام او به عنوان الهام دهنده انقلابها و جنبش های دهه پنجاه (نمونه آن جمال عبدالناصر در مصر) ابا دارند؟ و در نهایت او را با ناشایستترین القاب یا دمیکنند. آیا با لکهدار کردن این چهره خدمتی به نسل جستجوگرو آرمانگرا کردهایم؟ به این نسل کدامین پیشینه پر افتخار را میخواهیم نشان دهیم ؟ ایا آنها در آینده حق ندارند با ما آن کنند و همان بیمهری را روا دارند که امروز ما با گذشته و پدرانمان میکنیم؟ وقتی برخورد دستکاری شده و گزینشی با تاریخ مشروع و مقدس شد، این تقدس و مشروعیت خود ساخته دیری نخواهد پایید که گریبان خودمان را بدتر و بیرحمانهتر خواهد گرفت.
در حیرتم؛ اخیر مطالبی منتشر یا پخش میشود که بانی و بنیانگذار مبارزات ضد استعماری و ملی شدن صنعت نفت را افراد دیگری معرفی میکنند. آیا نفی نقش دکتر مصدق و پردهکشی بر چهره و نماد استقلال خواهی او، الزاما مساوی است با پررنگ یا مطرح شدن دیگر چهرهها؟ اخلاف همین چهرهها با همه احترامی که میتوان برای آنها قائل شد، هنوز شرم و ابا دارند که واقعه 28 مرداد مرداد راکودتا بنامند. هنوز در صدد وارونه نشان دادن تاریخ معاصرند تا ثابت کنند مصدق خائن و خود عامل کودتا بوده است!!!. هنوز درصدد جعل خط و امضاء هستند تا ثابت کنند پدیده ملی شدن صنعت نفت اولاً آنچنان کار مهمی نبوده ثانیاً اگر هم بوده مدیون آن شخص و فلان جریان سیاسی است!!! میگویند موضوع ملی شدن صنعت نفت در مقابل آشکار شدن چهره استعماری و مزدور و دورو دکتر مصدق موضوع چندان با اهمیتی نیست. به راستی کی ، کجا و چه کسانی با تاریخ آن میکنند که این عده با ما و تاریخ ایران میکنند؟ تاریخ نگاران آینده همان کرده و همان را خواهند نوشت که ما با تاریخ گذشتگانمان کرده و در صدد نوشتن آن هستیم.
منصف باشیم،درهای بسته تاریخ را به روی فرزندان این مرز و بوم سخاوتمندانه باز کنیم. تاریخ را از نگاه تاریخ و اسناد مستند ایرانی ببینیم تا از نگاه و اسناد سازمانهای تاریخ نگار خارجی.
(این مطلب با اندکی تصرفات در شماره امروز روزنامه بهار شماره 200 مورخ 28/5/1392 چاپ شده است)