انگار در همهمه‌ی روزگار ناگوار دریاچه ارومیه، تالاب انزلی، تالاب پریشان، تالاب گاوخونی و رودخانه زاینده رود، بسیاری از ما مصیبت‌های فرود آمده بر تالاب‌هایی چون هامون، مهارلو، کافنر، جازموریان، بختگان، طشک و کم‌جان را از یاد برده‌ایم. در حالی که به دلیل استقرار این تالاب‌ها و چالاب‌ها در بوم‌سازگانی (اکوسیستم) به مراتب شکننده‌تر و آسیب‌پذیرتر، تبعات نابودی آنها بر توان زیستی منطقه، اگر بیشتر از فاجعه‌ی شمال باختری وطن نباشد، کمتر نیست. نوشتار پیش‌رو، به همین بهانه و در ادامه دو یادداشت پیشینم در باره سفر اخیرم به منطقه استهبان، به دو دلیل اصلی تداوم مرگ بختگان می‌پردازد ...

    بختگان، یکی از بزرگ‌ترین پهنه‌های آبی ایران مرکزی است (بخوان: بود!). بختگان، از جمله مهم‌ترین مؤلفه‌های ثبات بوم‌شناختی (اکولوژیکی) و تعدیل اقلیمی در شرق فارس و غرب کرمان به شمار می‌رود. بختگان اگر از دست برود، یعنی وسعت زیست‌اقلیم‌های خشک کشور از جازموریان تا طشک گسترش یافته است. بختگان اگر احیاء نشود، یعنی: بر شمار کانون‌های بحرانی فرسایش بادی و چشمه‌های تولید گرد و خاک؛ بر شمار شناسه‌های کاهنده‌ی کیفیت سلامتی مردم و بر شمار روستاها و آبادبوم‌هایی که برای همیشه از انسان تهی خواهند شد، افزوده می‌گردد.

    و بختگان اگر از دست برود، یعنی: باید خود را برای بدرود ابدی با بزرگترین انجیرستان دیم جهان در استهبان آماده کرد و این یعنی: کاهش دست کم 60 میلیارد تومانی درآمد سالانه‌ی کشاورزان منطقه؛ کشاورزانی که هم‌اکنون هم روزگار چندان مساعدی ندارند.

    اما چرا بختگان به این روز درآمده است؟

    لطفاً به 9 تصاویر موجود در این یادداشت که نگارنده طی بازدید هفته‌ی گذشته‌اش از منطقه به ثبت رسانده است، دقت کنید تا دریابید که بخت ِ بختگان چرا اینگونه سیاه شده است ...

    در حقیقت دو عامل تغییر کاربری اراضی و تجاوز به عرصه‌های منابع طبیعی برای گسترش باغ‌های انجیر و نیز آبیاری انجیرستان‌های دیم منطقه، در شمار مهم‌ترین عوامل انسانی محسوب می‌شوند که اجازه احیاء بختگان را نمی‌دهند. وجود تعداد فراوانی چاه و موتورپمپ غیر مجاز - که به گزارش بهادر دربندانی، محیط بان منطقه، تعداد آنها فقط در اطراف روستای خانه کت از 1600 حلقه هم گذر کرده است - خود یکی از مهم‌ترین عواملی است که سبب شده تا سفره‌های آب شیرین در حاشیه جنوبی بختگان کاملاً تخلیه شده و آب شور جای آن را بگیرد، چرا که حدود 40 متر سطح آب زیرزمینی در طول چند سال اخیر کاهش یافته است. بنابراین، آشکار است که حتی اگر آب دوباره به سطح بستر بختگان برسد، به سرعت برای جبران تراز منفی دشت، ناپدید خواهد شد، موازنه‌ای که پیوسته به ضرر حیات بختگان در حال شتاب گرفتن است.

    بعدازظهر دیروز - 6 شهریور 1392 - در نشستی که در محل اداره کل سازمان بازرسی کل کشور - استان تهران - برگزار شد، به همین موضوع و خلاف آشکار اشاره کردم و پرسیدم: چرا سازمان بازرسی کل کشور چشم بر روی این بی‌قانونی مرگبار بسته است؟!

    یادمان باشد که روند سدسازی در بالادست رودخانه‌های کر و سیوند (سدهای درودزن، ملاصدرا و سیوند) هم البته نقشی انکارناپذیر در تشدید مرگ بختگان داشته‌اند، همچنین، کاهش ریزش‌های آسمانی را هم نباید بی‌تأثیر دانست، اما بی‌شک مهم‌ترین دلیل مرگ بختگان، همانا تأکید بر کشاورزی ناپایدار و گسترش اراضی زیر کشت در اطراف این دریاچه از دشت کربال و آباده طشک و کم جان گرفته تا نیریز و استهبان بوده است؛ مؤلفه‌های انسان‌سازی که درایت انسانی هم می‌تواند آنها را مهار کند اگر این اراده و دانایی در بین مدیران منطقه پدید آید.

چاه ها و موتورپمپ های غیر مجاز در ساحل جنوبی بختگان - 30 مرداد 1392

تراکم چاه ها در یک منطقه کوچک، حقیقتاً شگفت آور است!

 

    برای آگاهی بیشتر:

    - لطفاً از ساخت سد تنگ سرخ منصرف شوید

    - سدسازی در ایران؛ یکی علیه همه، همه علیه یکی!

    - جاده که به باغ جوزا برسد، نفس‌های استهبان به شماره می‌افتد

منبع: خبرآنلاین