پاک‌تراشی گل‌های وحشی در طبیعت ایران، نماد ناآگاهی، آزمندی، بی‌تفاوتی یا نابخردی است؟ به نظر شما چگونه باید به مقابله‌ای مؤثر با این بداخلاقی طبیعت‌ستیزانه پرداخت؟

    روزگاری نه چندان دور، در بیش از 70 درصد از رخساره‌های کوهستانی زاگرس و برخی دیگر از نواحی بلندمرتبه‌ی فلات ایران، می‌شد به راحتی با چشم‌نوازترین هدیه‌ی سرخ‌فام طبیعت، رویشگاه لاله‌های واژگون و دیگر گل‌های الوان و وحشی و معطر مواجه شده و از این رویارویی رؤیاگونه دل و جان را شناور ساخت ...
    امروز امّا به دشواری امکان تماشای چنین منظرگاه‌های روحبخشی همچنان میسور است! چرا؟

    چرا مردم نمی‌دانند که در گل‌های ناممکن هوا سرد است؟ و در سرزمینی که در آن گلی نمی‌روید، زندگی باکیفیتی هم تداوم نخواهد داشت؟
    آیا جز آموزش، آموزش و آموزش راه پایدار دیگری وجود دارد تا از تماشای چنین صحنه‌های منزجرکننده‌ای برای همیشه محروم شویم؟
    به نظر می‌رسد استفاده از منطق سرنیزه و چکمه یا اتکای صرف به تشدید قوانین سختگیرانه در برخورد با چنین مخربینی، راه به جایی نخواهد برد! خواهد برد؟

    در عوض ساخت مجموعه‌های مستند و هنرمندانه‌ای چون «حیات خانه ما» اثر سید مانی میرصادقی یا مستند «علت‌ها؛ زمین خانه ما» اثر فتح‌الله حداد که در ایام نوروز 1393 از شبکه‌های دو و آموزش پخش می‌شود و یا پیامک‌هایی که هر از گاه، صاحبان 42 میلیون مشترک تلفن همراه را به مراقبت از طبیعت دعوت می‌کند، گاه می‌تواند اثری ماندگارتر و مثبت‌تر بیافریند.
    سمن‌های محیط زیستی خردمند و دانامحور هم در چنین بزنگاه‌هایی است که می‌توانند کیفیت بی‌رقیب خود را بروز داده و با اتکا به عنصر اعتماد و فنون مذاکره، مرتکبین به این تخلف آشکار را مجاب سازند تا برای بهره‌مندی از زندگی‌ای با کیفیت‌تر، اجازه دهند سرزمین ایران با زیور گل‌های ناهمتا و سحرانگیزش، زیباتر شود.

    برای مطالعه بیشتر:

    - اگر طبیعت حفظ نشود، مگر چه می‌شود؟

منبع: خبرآنلاین