بعضی ها در همه ی مسایل و مشکلاتی که به هر تقدیر، با آن روبرو می شوند، انتظار دارند تا رییس جمهور بیاید و شخصاً مشکل شان را حل نماید.

این قاعده ی کار اداری کشور و جزو حقوق شهروندی است که هر جا یک منبع مالی متمکن و سهل الوصولی به نام "بیت المال" وجود دارد، هر اتفاق ناگوار و ناخوشایندی بیفتد و مقصری داشته باشد یا حتی گاهی مقصر، نامشخص باشد، چیزی به عنوان دیه، مستمری، هزینه ی کفن و دفن، هزینه ی درمان و مانند آن به خسارت دیده یا اولیای دم کارگرجماعت پرداخت می شود و شاید هم به هر دلیل، برگزاری مراسم ختم و شرکت در آن، بشود جزو وظایف مسؤولِ ختمِ غائله!

به یقین، غائله ای نیست که ختم نشود. اگر کمتر دقت و توجهی به اطرافیان خود بیندازیم، درخواهیم یافت که چگونه غائله هایی اینچنینی، به طرز حرفه ای، ختم به خیر می شود که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده بوده؛ اصلاٌ و ابدا!

حالا هم، آنان که نگرانِ مرگ کارگر هستند، نگران نباشند، ان شاءالله به زودی یک خیّر و نیکوکاری به نام شهردار یا شهرداری پیدا می شود که از مسیر و مجرای قانونی، کاری می کند کارستان که النهایه، شهرداری مسؤولیت سرپرستی خانواده ی کارگری را که مرد، بر عهده بگیرد و ختم غائله! تا مرگ عزیزی دیگر خدا بزرگ است...

اما

یک نکته بسیار عجیب است و آن، این که؛

همه ی ما در همه ی مسایل و مشکلاتی که به هر تقدیر، با آن روبرو می شویم، انتظار داریم تا رییس جمهور بیاید و شخصاً مشکل ما را حل نماید و از آنجا که حوزه ی وظایف و تکالیف قانونی رییس جمهور، تعیین شده و مشخص است؛ فلذا ورود به مسایلی از این دست، پیشِ پاافتاده به نظر می آید، هیچ گاه ورود جدی رییس جمهور را در اینگونه مسایل نمی بینیم؛ همین است که شوربختانه! دوباره و چندباره، مرگِ کارگر یا کارگرانی دیگر، در راه است و گوش شنوایی نیست!