مرگ، پدیده ی نوظهوری نیست. از همان آغاز خلقت که آفرینشگرِ هستی، دست به آفرینش زد، مرگ را نقطهای آغازین تولدی دیگر قرار داد تا آن را پدیده ننامیم و از مرگ به تغییر حالت، تعبیر نماییم. از همین رو، از دیدگاه معناشناسی، تفاوت است بین "موت" و "فوت". بار معنایی این مهم، مؤید این تفسیر است؛ برخی که حقیقتِ مرگ را دریافتهاند، جز تغییرِ نشانی از صحن حیاطِ خانهی دنیوی به صحن حیاتِ خانهی اخروی و ابدی، گویا برای ایشان، اتفاق خاصی نیفتادهاست و به ظاهر، نمیتوان گواهی و شهادت داد که رمز جاودانگی حیاتِ چنین افرادی، چیست؟
اما خوب باشیم یا بد؛ شرور و بدرفتار باشیم یا نیکوکار و خوش اخلاق؛ ظالم باشیم و ستمگر یا مظلوم و ستمدیده؛ با هیچ توجیهی نمیتوانیم فطرتِ خداجو و خیرخواه و ظلم ستیز و نیک سیرت خویش را انکار کنیم. و بدون تردید، میزان پیروی از همین فطرت پاک انسانی، میتواند خط کشِ سنجشِ جاودانگی حیاتِ آدمیان در نشانی جدید زندگی و حيات پس از مرگِ دنيوي باشد. یعنی حیات ابدی و زندگی جاویدان آدمی، رابطهی مستقیم دارد با اندازهی توجه و تعهد و پایبندیاش به عطشِ فطریِ خداطلبیاش. و حیات اخرویِ رفتگان جز با درک میزان انسانیشان در صحن حیاط دنیوی، رمزگشایی نمیشود.
به راستی! ما چندبار میتوانیم تغییرِ نشانی بدهیم!؟!
نشانی جدید را که از اهل منزل میپرسی، میشنوی؛
قطعهی 97 ردیف 91 شماره 12 بهشت زهرا سلام الله علیها.
شب جمعه و آخرین پنجشنبه سالِ کهنه، نزدیک است؛ بیاییم وقتی بر سرِ مزارِ عزیزی از دست رفته، میگرییم یا میگریانیم، از حیات ابدی و جاودانهی رفتگانِ خویش، کشفِ رمز کنیم تا در مسیریابیِ زندگی دنیوی و گذرا، ره به کجراه نرویم.