تهران رو به انفجار است؛ هم زاد و ولد دارد و هم مدام بر مهاجرانش می افزاید. چه عاقبتی برای این ابرشهر بی در و پیکر متصور است؟

امید کریمی: یادتان هست؛ «به جای أو دارم کوکا می‌نوشُم/دیگه نِمِرُم ولایت --- جای گيوه دارم آديداس می‌پوشُم/ديگه نِمِرُم ولايت...» و این فکاهی معروف و سرزبان ابتدای دهه ۷۰ بود. همان زمان‌هایی که جانعلی در برنامه های جنگ هفتگی به طنز، مهاجرت از روستا به شهر و تهران را به چالش می کشید و در دوران سازندگی تلاش می کرد به روستائیانی که بیش از پیش تلویزیون را در خانه داشتند، بقبولاند، در ولایتشان بمانند و زندگی‌شان را کنند. اما اوضاع اجتماعی ایران در آن سالها آنقدر پرشتاب تغییر می‌کرد که این تک تلاش دولتی-حکومتی برای فرهنگسازی پیشگیری از مهاجرت به شهرها، چندان فایده نداشته باشد و جمعیت شهرنشین ایران، بیش از پیش شود و البته تهران هم روبه انفجار برود. (اینجا، اینجا، اینجا، اینجا و اینجا)

و حالا تهران از جمعیت ترکیده است (اینجا) آنقدر که خود شهر دیگر جا ندارد، حومه پایتخت برای مهاجران آغوش می‌گشاید (اینجا) طبق آخرین اطلاعات مرکز آمار ایران،‌ شهر تهران بزرگترین مبدا و مقصد مهاجران در کل کشور است و در فاصله سال های ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ در مجموع رقمی معادل ۹۷۸ هزار و ۸۱۱ نفر به تهران مهاجرت کرده اند. (اینجا)

هرچند که این آمار با اعتراضاتی همراه شده است (اینجا) اما عمده کارشناسان معتقدند تا وقتی همه هم‌وغم دولتمردان (هر دولتی) ابتدا بسامان کردن اوضاع تهران باشد و تهران بشود الگو توسعه کورکورانه شهرهای دیگر، اوضاع مهاجرت همین است که هست. آش آنقدر شور است که رییس جمهور روحانی هم به آن واکنش نشان داده است: «افزایش بی رویه جمعیت در تهران که با برخی بی انضباطی ها در مقررات تشدید شده، نشانه‌ای از عدم تحقق شعار تمرکززدایی است. باید با ایجاد رونق اقتصادی و تشویق تولید و سرمایه گذاری و اشتغال زایی و افزایش جاذبه‌ها در استان های دیگر، در جهت کنترل مهاجرت به تهران و افزایش جمعیت در این استان اقدام کرد.» (اینجا)

 روایت وزیر کشور هم از این اتفاق هم قابل تامل است: بیش از ۶۰ تا ۷۰ درصد منابع و امکانات درست مصرف نمی‌شود. در حال حاضر در بسیاری از نقاط کشور همه چیز وجود دارد ولی خالی از جمعیت است. در پهنه جغرافیای کشور با کانون‌های جمعیت و مراکز اقامتی و سکونتی مواجه هستیم که توازن و تعادل ندارد. از جمله با کلانشهرها و روستایی‌های مواجه‌ایم که توازن و تعادل از نظر جمعیتی در آن‌ها اصلاً رعایت نشده است و این عدم توازن و تعادل مشکلات و مسائلی را پیش آورده است. از استفاده خیل منابع و امکانات کشور محروم هستیم. خیلی از منابع جغرافیایی ایران از جمله مناطق مرزی بلااستفاده مانده است و جمعیت و مهاجرت معکوس جمعیت را شاهد هستیم. برخی از نقاط و مناطق انباشتگی جمعیت دارد که مشکلاتی از جمله زیستی محیطی، امنیتی، و انسانی به وجود می‌آورد. (اینجا)

اما دولت نهم و دهم که مدعی رسیدگی به کوچکترین روستاها بود و ادعا می کرد همه ایران را دیده است، عملا هرسال ۶۰۰ هزار نفر بر جمعیت تهران افزود. (اینجا) این درحالی است که قرار بود تهران فقط ۷.۵ میلیون نفر جمعیت داشته باشد،‌ اما اکنون ۱۲.۵ میلیون نفر جمعیت دارد. (اینجا)

در این میان سوالی که ظاهرا جوابش مشخص است، همچنان در مغز می چرخد: چرا تهران آمال مهاجران است؟ پاسخ سهل و ممتنع است؛ «میان مهاجرت به شهرهاي بزرگ و رکود اقتصادي رابطه مستقیمی وجود دارد. علت اصلی مهاجرت برخلاف آن چه در افواه رایج است، کمبود امکانات و خدمات در روستاها یا شهرهاي کوچک نیست، بلکه کمبود فعالیت اقتصادي است. و به هرحال از نظر اقتصادي هیچگاه نمی توان امکانات شهرهاي بزرگ را به روستاها و شهرهاي کوچک برد.» و همین بر پیچیدگی راه حل ها می افزاید. 

پس برای مقابله با مهاجرت روستاییان به شهرها باید چه کرد؟ یک کارشناسان اقتصادی می گوید: «هزینه فرصتی که یک روستایی دارد کلید حل و عامل اصلی مهاجرت از روستا به شهر است. یک فردی که مهاجرت می کند محاسبه می کند در این هجرت، چه چیزی بدست می آورد و چه چیزی از دست می دهد. یک روستایی در مهاجرت زمین، خانه و روایط اجتماعی اش را از دست می دهد و اگر کارگر ساده باشد دستمزدش را اما او انتظار دارد در شهر درآمد بیشتری داشته باشد و یک درامد انتزاعی در درنظر دارد و برای رسیدن به همان مهاجرت می کند. درواقع نرخ اشتغال مقصد ضربدر دستمزد واقعی، درآمد انتزاعی را بدست می آورد، در نتیجه اگر فاصله دستمزد حقیقی با دریافتی انتزاعی در مقصد بیشتر باشد مهاجرت بیشتر است. باید هزینه فرصت را افزایش دهیم تا مهاجرت گران تمام شود.» (اینجا)

نگرانی از مهاجرت بی رویه به دلیل افزایش آسیب های اجتماعی ناشی از تقابل فرهنگی است. هرچند که برخی معتقدند مهاجران به خودی خود موجب جرم و جنایت نمی شوند: «متاسفانه این باور غلط وجود دارد که مهاجران مجرم هستند و با آمدن آن ها جرم وجنایت زیاد می شود که این حرف هم با مطالعه رد شده است. آن چه ما می دانیم این است که در برخی محله هاي حاشیه اي مهاجر پذیر جرم بالاتر از محلات مرکزي است اما نمی توانیم بگوییم که این مهاجران هستند که مرتکب جرم می شوند. اتفاقاً مهاجران فقیر مردم بسیار محتاط و اهل مصالحه هستند، زیرا براي حل مشکلات معیشتی خود باید محتاط باشند.» (اینجا)

البته برخی هم معتقدند مهاجران فقیر نمی توانند به قلب تهران نفوذ کنند: «تهران جمعیت فقیر را در خودش راه نمی دهد و بیرون می کند. اگر جریان زندگی مستاجران را دنبال کنید متوجه می شوید مثلا ابتدا در غرب و مناطق شمال غربی ساکن هستند بعد به مرور زمان به جنوب و حتی شهرهای اطراف کشانده می شوند چون تهران گران می شود و پول آنها زیاد نمی شود. پس تهرانی ها نگران نباشند و رشد قارچ گونه شهرهای اطراف مانند اسلامشهر و ملارد به خاطر این جمعیتی که تهران از خود رانده یا جرات مهاجرت به آن را نداشته اند. تهران جای سکونت پولدارانی است که می توانند هزینه های زندگی خود را در این شهر گران بدهند. کسانی که نتوانند از عهده هزینه مسکن و زندگی در تهران برآیند باید اطراف تهران ساکن شوند.» (اینجا)

نکته اینکه این روند را رییس پلیس پیشین هم اعلام کرده بود: مهاجرت از جنوب به شمال تهران افزایش یافته است. یعنی در قلب مهاجرت، اتفاقاتی می افتد، که روند اجتماعی را تغییر می دهد. روندی که گاه آسیب‌زاست.

اما یک پیش بینی جالب توجه هم از آینده تهران وجود دارد؛ تهران در ۲۱۸ سال بعد: در پنجاه سال گذشته با آهنگ رشد متوسط 1.015 درصد جمعیت تهران افزوده شده است، و بدین ترتیب از حدود 2 میلیون نفر در سال 1340 به حدود 8 میلیون نفر در سال 1390 رسیده است (در سال حدود 120000 نفر به جمعیت تهران افزوده می شود (بر مبنای گزارش "تهران" در وبگاه درگاه ملی خدمات الکترونیکی ایران، 1390). با ادامه این روند (افزوده شدن حدود 1 میلیون و دویست هزار نفر در هر دهه به جمعیت تهران) تهران در سال 1490 جمعیتی بالغ بر 20 میلیون نفر و در سال 1590 جمعیتی در حدود 32 میلیون و در نوروز 1611 حدود 35 میلیون نفر جمعیت خواهد داشت!

۴۷۴۷

منبع: خبرآنلاین