مرگ دکتر جابر عناصری در سکوت و بی‌خبری مرا دچار حیرت کرد. نه از آنجهت که چرا مرد؟ که مرگ حق است و به سراغ هر فردی می‌آید اما این که جامعه فرهنگی و هنری و نمایشی از او که با صدای پرطنین و تاثیرگذارش برای ما روایت‌های بسیاری از فرهنگ و فولکلور ایران گفت، هیچ خبری نداشته باشد تاسف انگیز است.

در سال‌هایی برخی از اهالی تٍاتر بر او و مدرکش ایراد گرفتند که مدرک نمایش و تاتر ندارد. گروهی که از هنر و فرهنگ تنها به مدرکش رسیدند و اسباب آوارگی بسیاری از دردکشیدگان هنر شدند. من به راستی وقتی شادروان عناصری دهن می‌گشود و از تعزیه و شخصیت‌هایش سخن می‌گفت درک و دریافت می‌کردم که او عشق این کار را دارد و از تعزیه و شقوق مختلف نغمه‌های مذهبی اطلاعات درونی دارد و این اطلاعات با مدرک و سر در کتاب کردن تنها به دست نمی‌آید. بعدها دریافتم که پدرشان از تعزیه‌گردانان نامی منطقه اردبیل بودند و طبیعی است که در چنین فرهنگی هر فرزندی می‌تواند و باید آن هنر را رفتار و در خود درونی کند.


یادش گرامی باد که سال‌هایی را در کنار برادر بزرگترم ،‌دکتر مصطفی مختاباد، پای سخنانش در برخی از جشنواره‌ها می‌نشستیم و و می دیدیم که با چه شور و عشقی از تعزیه و نمایش‌های‌ آیینی سخن می‌گوید. هیبت و محاسنی که داشت نیز به او شکوهی می‌بخشید که طنین آن صدای پرقوت را فراوان تاثیرتر از هر زمانی می‌کرد. روح و روانش شاد و غریق رحمت الهی باد.

پس از تحریر: به رغم وصیتی که آن زنده‌یاد برای چگونگی تدفین و مراسم خود مطرح کرد ، بر جامعه تاتری و حتی موسیقایی فرض است که یاد او را گرامی بدارند. پسندیده نیست که چنین مردی که عمری را عاشقانه در نغمه و نواهای موسیقی مذهبی و فولکلور ایران سیر آفاق و انفس کرد. این گونه غریبانه به فراموشی بسپریم.

منبع: وبلاگ مهمان خبرآنلاین