زندگی با تمام ساختارهای مُستحکمش و تکیهگاههای مطمئنش و روزمرگیِ نظامبخشش تنها با یک غُرش زمین زیر و رو میشود. خانههای گرم و امن بر روی سر عزیزان خراب میشوند٬ جادههای زندگی فرو میریزند٬ حرکت متوفق میشود٬ چشمانداز آینده در پُشت گرد و غبارهای ویرانی محو و ناپدید میشود.
«بُهت»٬ «ناباوری»٬ «سردرگمی»٬ «ناامنی»٬ «وحشت»٬ «بیاعتمادی» به زندگی و «پوچی» مهیبترین «پسلرزههای درونی» هر زمینلرزهاند. خانهها و ساختمانها و بیمارستانها و مدارس و جادهها و پُلها با اندکی همت و زور بازو بازسازی میشوند. اما بازسازی «معنی» زندگی و بازگشت احساس آرامش و امنیت و ایمان به آینده و ایجاد انگیزهء حیات و حرکت دوباره در قربانیان زلزله٬ پروژهای به مراتب دشوارتر و حساستر است.
همهء ما که در شبکههای اجتماعی یا رسانهها مینویسیم و نظر میدهیم و فضای اجتماعی را با افکار و واکنشها و نظرات و سخنان خود میسازیم در این پروژهء حساس سهیم و مسئولیم. وقتی که ما پس از یک حادثهء ناگوار برای تخلیهء احساس غم و اندوه و بیان استیصال لحظهای خودمان٬ تمام فضای جامعه را با «لعنت» فرستادن به روزگار و«نفرین» کردن زمین و زمان و«فلکزده» خواندن مردم این سرزمین و شکایت از بلاهای پیدرپی آسمان و اظهار عجز و ناتوانی در برابر چالشهای زندگی و مصیبتسرایی برای خودمان پُر میکنیم؛ نه تنها به درمان تروماهای روانی قربانیان حادثه کمکی نمیکنیم که آنها را کمی بیشتر به سمت پرتگاه «یاس» و «پوچگرایی» هل میدهیم.
قربانیان پسلرزههای درونی به این میزان از «غمخواری» و «سوگواری» نیاز ندارند. به بازوان توانمندی نیاز دارند که بر آنها تکیه بزنند٬ به دستان هنرمندی که طعم زندگی را دوباره به آنها بچشانند٬ به نگاه خردمندی که گرد و غبارهای ویرانی را کنار بزند و مسیر بازگشت به زندگی را دوباره نشانشان دهد.
تاریخ انتشار: ۲۵ آبان ۱۳۹۶ - ۰۷:۱۱
«تُروما»ی روانی بزرگترین پسلرزهای است که قربانیان زلزله را تهدید میکند. تفاوت زمینلرزه با سایر حوادث طبیعی این است که در چند ثانیه «معنی زندگی» را نشانه میگیرد و نابود میکند.
منبع: خبرآنلاین