این محقق، نویسنده و تحلیلگر مسائل تاریخ اسلام در این مقاله که متن کامل آن در گروه نخبگان خبرآنلاین منتشر شده، نوشته است: «امام علی بن ابیطالب (ع) در سختترین و آشفتهترین دوران ایام نخستین اسلام به خلافت برگزیده شد. عموماً میپندارند مشکلاتی که حضرت با آن مواجه شد به دلیل سیاست و روش خاص امام بود، و اگر سیاست دیگری اتخاذ میشد، چنان مشکلاتی به وجود نمیآمد، امّا واقعیت چنین نیست. اوضاع بهگونهای بود و بهگونهای درآمده بود که هر فرد دیگری هم که به این سمت برداشته میشد با چنین موانعی مواجه میشد و حتی به دلائلی که بدان خواهیم پرداخت با موانعی احتمالاً بیشتر و پیچیدهتر. مشکلات عملاً در طبیعت جامعه مسلمان آن ایام ریشه داشت و نه در سیاستهای اتّخاذ شده.»
وی در بخش مهمی از تحلیل هایش به شخصیت و شیوه مدیریت معاویه می پردازد و می نویسید: « همسر معاویه، مادر یزید، نیز مسیحی بود، چنانکه همسر یزید هم مسیحی بود. معروف است که همسر معاویه به دلیل طبع بدوی مایل نبود در کنار شوهر، در «قصر الخضراء» زندگی کند و ترجیح میداد به قبیله خویش، قبیله بنی کلب، بازگردد و ضمن اشعار گزنده این نکته را بازگفت؛ بهگونهای که معاویه برآشفت و او و فرزندش یزید را به بادیه فرستاد و اصولاً یزید در بادیه و با فرهنگ بدوی – مسیحی بزرگ شد. بنی کلب مدتها قبل از ظهور اسلام، آئین مسیحیت را پذیرفته بودند.
معاویه با دقت و وسواس از «اسلام شامی» که خود پرورش داده بود، مراقبت میکرد و مانع ورود مسلمانان و خاصه صحابهای میشد که قرائنی متفاوت عرضه میداشتند و در صورت لزوم آنها را تبعید میکرد و این جریان مکرر اتفاق افتاد. در این فضای بسته اسلامی همگان او را مهمترین، و حداقل از مهمترین شخصیتهای اسلامی میشناختند و باور داشتند. مضافاً که رفتار ملایم او نسبت به آنان و در چارچوب سنتز یاد شده که ترکیبی بود از اسلامیت و فرهنگ شامی، به طور طبیعی او را مقبولیت و محبوبیت و بلکه مشروعیت میبخشید.»
محمد مسجد جامعی می نویسد: « مسئله شام و معاویه. شام در تمامیت سرزمینیاش که بسیار وسیعتر از سوریه کنونی است، منسجمترین و آرامترین منطقه آشوبزده و از هم گیسخته آن دوران قلمرو اسلامی بود. این منطقه ممکن بود به مثابه یک امارت مسلماننشین، مستقل زندگی کند، کموبیش همچون اندلس امویان، اما اولاً توسعهطلبی معاویه و به طور کلی بنیامیه که مثلاً کوفه را «بوستان قریش» میدانستند و مینامیدند، چنین اجازهای نمیداد و ثانیاً در آن ایام روابط فراوانی شام را به مجموع جزیرة العرب مرتبط میساخت و بریدن این ارتباطها ممکن نبود و ثالثاً شام به طور قطع مورد دستاندازی افراد و گروههایی همچون عبدا... زبیر و خوارج قرار میگرفت. لذا نه میتوانست و نه میخواست که به مثابه منطقه مجزایی باشد و بماند. چنانچه در روزگارانی یمن و خصوصاً عمان و نقاط جنوبیتر شمال افریقا که اباضیه در آن متمرکز هستند، چنین بودند.»
در پایان وی نتیجه می گیرد: « ما را، و اصولاً عموم مسلمانان را، عادت بر این است که در فهم تحولات مختلف اجتماعی و سیاسی به عوامل ایمانی و اعتقادی بیش از اندازه اهمیت میدهیم. قابل انکار نیست که عوامل یاد شده و اصولاً اراده و تصمیم را در شکل دادن به زندگی شخصی و نیز دگرگونیهای کوچک و بزرگ اجتماعی و سیاسی، سهم بزرگی است. همیشه چنین بوده و چنین خواهد بود، اما چنین نیست که آنها به تنهایی تعیین کنندگان نهایی باشند. برای شناخت پدیدهها و تحولات مختلف میباید زمینهها و واقعیتها به گونهای دقیق و بیطرفانه شناخته شود و البته نمیباید سهم ایمان و اعتقاد و اراده نیز به فراموشی سپرده شود.»
متن کامل این یادداشت را اینجا بخوانید.