در ابتدا گزارشی از یک نمونه عینی را منتشر کردیم و پنج تحلیل کوتاه را بیان کردیم. اینجا. سپس دکترغلامرضا فدایی، استاد دانشگاه تهران، نخستین فردی بود که با انتشار یادداشت خود در گروه نخبگان خبرآنلاین به نقد و بررسی این موضوع پرداخت. اینجا. همچنین سید محسن هاشمی، استاد دانشگاه نیز با انتشار یادداشت خود در خبرآنلاین از زاویه ای تازه به موضوع نگریست. اینجا.
مهدی بذرافکن، روزنامه نگار و سردبیر سایت توریسم نیز یادداشت خود را در این باره منتشر کرد. اینجا.
در این میان یکی از استادان مطرح ارتباطات دانشگاه نیز با ارسال یادداشتی ضمن تشکر از طرح این موضوع مهم، نکاتی را برای خبرآنلاین نوشته و ارسال کرد.
اما ایشان خواستند تا متن یادداشت، بدون نام گرامی شان منتشر شود. گرچه سیاست خبرآنلاین برپایه انتشار یادداشت ها و گزارش ها با نام مشخص و حتی بدون نام مستعار است، اما به احترام جایگاه استادی این شخصیت علمی، از انتشار نام ایشان خودداری می کنیم و از این فرمایش امیرالمومنین علی(ع) تبعیت می کنیم که « اُنْظُرْ الی مَا قَالَ، و لا تَنْظُر إِلَی مَنْ قَالَ؛ ببین چه چیزی گفته است نه اینکه چه کسی گفته است».
متن یادداشت ارسالی استاد ارتباطات دانشگاه به شرح زیر است:
بیانم را با پرسشی آغاز می کنم که در به نظرم مغفول مانده است و آن این است که چرا و چه شده است که دغدغه و رویکرد پدر و مادری که خودش حاصل تربیت پیش از انقلاب است، رویکردی مذهبی و دینی است و حاصل تربیت خانواده های آن دوران، غالبا افرادی متدین و مذهبی بوده اند و حالا چه است که و چرا فرزندان ما که حاصل تربیت بعداز انقلاب اسلامی هستند، دچار اختلالات و انحرافات شده اند؟ چرا فرزندانی خانواده های پس از انقلاب که تربیت شده های دوران انقلاب و حاکمیت دینی و جامعه به اصطلاح دینی هستند، غالبا با نتایجی غیر دینی و گاهی ضد دینی پرورش یافتند؟ چرا همه چیز عکس شده است؟
به نظرم دلایل مختلفی را باید دخیل بدانیم:
۱- زمانه در حال تغییر بود، انقلاب این تغییر را برای جامعه ایرانی سرعت بخشید؛ رویکرد تربیتی در خانوادههای سنتی، پاسخگوی جوان بعد از انقلاب -که درحال کوچ به دهکده جهانی بود- نبود. پدر و مادر دیروزی به همان شیوههای پدرسالارانه قدیم خواستهاند بچهها را مذهبی بار بیاورند بدون اینکه بدانند زمانه در حال عوض شدن است.
۲- رویکرد مذهبیسازی کودکان در خانواده در تضادها و تقابل دستورات پدرانه و دلسوزیهای مادرانه کفه را به سمت راحتطلبیهای بدیهی بچهها (نماز نخواندن، روزه نگرفتن و...) سنگین کرد. از یک روانشناس شنیدم (و البته حرفی منطقی است) میگفت: قدرت یک مرد را در خانواده اگر ۹۰ بگیریم و قدرت خانم خانه را ۷۰ و قدرت یک کودک ۳۰، اگر پدر و مادر با هم در تربیت کودک متحد شوند، بچه تمکین میکند ولی اگر مادر در کنار فرزند قرار گرفت یا پدر- قدرت فرزند بیشتر میشود.
۳- بسیاری از بچههای دیروز(جوان امروز) در خانواده مذهبی خود، حتی بیش از خانوادههای کمتر مذهبی دچار تناقض و تضاد شدهاند، چون در بسیاری از مواقع میان حرف و عمل پدر و مادر در درون خانواده یا در ارتباط با جامعه، اختلاف و تضاد و تناقض مشاهده کردهاند. این تضادها آنها را سرخورده و گیج کرده است.
۴- مدارس دولتی و خصوصی بعد از انقلاب که مسئول مومنسازی بچهها بودهاند!! هیچ نسخه متناسبی را برای تربیت نداشتند و نادر بودند معلمهایی که پشتوانه ایمانی و تربیتی درستی داشته باشند .(الان هم کم و بیش همینطور است) لذا در بخش آموزش و پرورش نه دستمایه متناسبی برای آموزش بوده است نه معلم آگاه و دلسوزی برای پرورش! در خیلی از مواقع هم سختگیریهای بدون دلیل -بدون هیچ پشتوانه دینی و علمی- به نام دین بچهها را زده کرده است.
۵. معمولا اجبار و فشار جوابگو نیست. چون امر دین متاسفانه در جامعه بعد از انقلاب در همه ابعاد از حجاب برای زن و مرد و فضیلتهای ظاهری مثل ریش و تسبیح، تظاهر به مومن بودن فراگیر شد و بدیهی است که اثر عکساش را باید میگذاشت. اجبار به تظاهر به دین بالاخره جامعه را منافق بار میآورد و اثراتش باید جایی دیده شود.
۶- من پاسخهای دیگران را مرور میکردم دیدم یکی از استادان حوزه و دانشگاه اشاره به لقمه حرام کرده است، واقعیتاش این است که کسی انتظار ندارد یک دانشآموخته علوم ارتباطات در این رابطه حرف بزند ولی این ایراد درستی است، جزو باورهای دینی ماست. شما ببینید این لقمههای مسالهدار امروزه به شکلهای مختلف وارد سفرههای همة ما شده است. از رباخواری بانکی بگیرید تا تلاطم بازار و نوسان قیمت اجناس؛ از شرکتهای خرد و بزرگ بگیرد تا تجار تا خرده فروش آیا کسی هست که بتواند جان سالم بدر ببرد. خداوند میفرماید: «ان علینا للهدی»!
۷- مخلص کلام: مهمتر از همة اینها شما به من بگویید، دین برای چیست؟ پیامبران و کتابها برای چه آمدهاند. همة اینها آمدهاند که ما «آدم» بشویم. اگر من و شما نمازمان، روزهمان، قران خواندمان و.... ما را به انسانی بهتر تبدیل نکند و به واسطه آن جامعه انسانیتر نداشته باشیم، حتما بدانید یک جای کار لنگ میزند. ما به جوانمان میگوییم الگوی تو باید حضرت علی ع باشد. او به جامعه نگاه میکند میبیند در اطرافش همه چیز هست به جز زندگی حضرت علی (ع)؛ بالاخره کداماش را باور کند!؟
/6262