البته تعجبی ندارد که کسی مسئولیت این بو را به عهده نمیگیرد. در گذشته که خانوادهها پر جمعیت بودند، همگی در یک اتاق کوچک لابلای هم وول میخوردند. طبیعی بود که در روز چندین بار بوهای نامطبوع فضای اتاق را میگرفت. بچهها مرتب همدیگر را متهم میکردند که بو از کجاست. هیچکس مسئولیت آن را به عهده نمیگرفت. آنکس که منشا بو بود خودش میدانست ولی هرگز نمیگفت چون ممکن بود مورد تمسخر بقیه قرار گیرد و مجبور شود در آینده مسئولیت بوهای دیگران را هم قبول کند. خواهرها و برادرها و بچههای عمو و دایی و خاله به بوهای هم عادت میکردند. بلاخره هر کسی گاه و بیگاه خود عامل بو بوده و به همین دلیل میپذیرفتند که اینهم بخشی از زندگی است و باید به آن عادت کرد. آنکه منشاء بو بود را می بخشیدند چون اگر نمی بخشیدند موقعی که نوبت خودشان بود، کسی آنها را نمیبخشید.
بسیار خندهدار است که در قرن بیست و یکم شهری به وسعت تهران بو بدهد و کسی نتواند منشاء آن را تشخیص دهد. قطعا آنها که منشاء بو هستند خودشان میدانند. اما آنها میترسند که اگر اعتراف کنند باید مسئولیت بوهای بقیه را هم به عهده بگیرند. منشاء این بو نتیجه تغذیه نادرست مدیریت شهری در چند دهه توسعه بتنی است، به خاطر زیاد خوری مردمان شهر و مدیران شهری است. هر چه زمین و باغ و طبیعت بود در شهر خوردند. به جای آنکه زبالهها تفکیک شوند رفتند اطراف اتوبانها را چمن کاری کردند تا ظاهری فریبنده برای خودرونشینان درست کنند.
به جای درست کردن شبکه حمل و نقل عمومی رفتند اتوبان صدر را دو طبقه کردند. هنوز هم مرتب اتوبان و معبر و پل میسازند. مگر از لوله اگزوز اتوموبیلها بوی عطر میآید؟ بو که از آسمان نمیآید، یا اگزوز ماشینمان بو میدهد (شاید بنزین ساخت وطن بوی گندش درآمده است)، یا بوی محل دپوی زبالههاست، یا بوی فاضلاب شهری است و یا نشتی گاز. همه آنها بو میدهند. این بوی گند مدیریت بتنی و پیمانکاری فاسد است که همه دستگاهها را گرفته است.
البته ما هشت نه میلیون نفری که در تهران زندگی میکنیم هم در گند زدن دست کمی از مدیران شهری نداریم. چرا که سبک زندگی ما شده است تولید زباله و بو. صرف نظر از بوهای معده هایمان که ناشی از تغذیه ناسالم و عدم تحرک به دستگاه گوارشمان هم گند زدهایم، اگر فقط یک هفته زبالههایی که در خانه تولید میکنیم را جمع نکنند خواهید دید که چه کوه متعفنی از زبالههایی که تولید میکنیم درست میشود. ما در شهرنشینی و شهرداری، در آموزش، در علم و پژوهش و از همه مهمتر در سبک زندگی گند زدهایم.
بهتر است خیلی نگران نباشیم، به زودی به بوهای هم عادت میکنیم و همانطوری که به ترافیک، تورم، آلودگی، گرانی، بچههای بد سرپرست و بی سرپرست کنار خیابانها، تصادفات رانندگی، آتش سوزی جنگلها و مراتع، سیل، اعتیاد، خشونتهای خیابانی و خانوادگی، مقاله و پایان نامه فروشی، اضافه سنوات گرفتن از دانشجویان، شهریههای نجومی مدارس و دانشگاههای خصوصی و سرویسهای مدارس، سرقت و دروغ گویی و ثبت نام برای خرید خودروهای بنجول ایران خودرو و سایپا و اختلاس عادت کردهایم، بوی تهران هم میشود بخشی از داشتههای زندگی پر زوق برق شهری. حتما بچه مدرسهایها خیلی خوشحال میشوند چون چند روزی هم در سال به خاطر بو به مدرسه نمیروند.
* دکترای گیاهشناسی از دانشگاه مونیخ آلمان و عضو هیأت علمی دانشکده علوم دانشگاه تهران