تا اینجای داستان چندان غمبار نیست، به هر حال کشور ما با دیوانه خونآشامی دست و پنجه نرم میکرد که به حکم «از کوزه همان برون تراود که در اوست» توقع دیگری از او نمیرفت.
اگر جز این میکرد باید در شناختمان از طبع و طبیعت او شک میکردیم. جنگ تمام شد، ما به ساختن کشور تحت لوای شعار سازندگی مشغول شدیم.
هشت سال بعد از آن توسعه سیاسی و اصلاحات را سرلوحه شعارهایمان قرار دادیم.
بعد از این سرگرمی هشت ساله، شش سالی را تا به امروز با شعار عدالت و مهرورزی سپری کردیم. اینکه این شعارها تا چه اندازه تحقق پیدا کردهاند حرف و سخنی است که باید در جای و فرصتی دیگر بدان پرداخت.
اما میدانیم که مردم مظلوم و بیپناه «سردشت» از این شعارها نصیبی نبردهاند. اگر از من نمیپذیرید روزنامه «روزگار» را بخوانید و گزارشی که خبرنگاران اعزامی به منطقه ارائه دادهاند.
اگر هم همکاران مرا همانند من به سیاهنمایی متهم میکنید به پیامی که رئیس مجلس شورای اسلامی به مناسبت بیستوچهارمین سالگرد بمباران سردشت منتشر کرده، رجوع کنید تا ببینید چه اندازه در حق مظلومترین بندگان خدا ستم روا داشتهایم. سردشتیها از کوچکترین امکانات درمانی محرومند و برای دریافت سادهترین داروهایی که درد و آلام آنها را تسکین میدهد باید تا پایتخت جهنمی سفر کنند.
بیمارستان دارند اما از دکتری که دردهای بیشمارشان را تشخیص دهد و برای آنها دارو تجویز کند خبری نیست. علاوه بر این هنوز بسیاری از آنها به عنوان مجروح شیمیایی به رسمیت شناخته نشدهاند.
من نمیدانم علت این همه بیمهری و بیاعتنایی به مردم مهربان و دوستداشتنی و زخمخورده سردشت چیست؟ همانطور که نمیفهمم چرا باید آبادانیها و خرمشهریها که بیشترین بلایا و مصایب جنگ متوجه آنها بوده از آب آشامیدنی سالم محروم باشند؟ این ماجرا هر علتی داشته باشد مسئول مستقیم آن کسانی هستند که در رأس قوه مجریه قرار داشتهاند و دارند. هرچند این ماجرا به تکتک آنهایی که در این سرزمین نفس میکشند و تا پای تیمملی فوتبال و جامجهانی به میان میآید یادشان میآید که ایرانی هستند هم مربوط میشود.
راستی آنها که برای کوروش بزرگداشت میگیرند و به منشور حقوق بشر او فخر میفروشند و میخواهند عید نوروز را به همه جهان صادر کنند تا به حال به سردشت سفر کردهاند؟!
24