از قرار آن ادعیه که در جای خود بسیار زیبا و دلنشین و متبحرانه خوانده شد، نتوانست ذائقه بیندگان صدا و سیما را نسبت به ربّنای استاد شجریان تقلیل دهد و از سوی خود سیاستگزاران صدا و سیما را هم راضی نکرد و به همین دلیل چند مدتی است که در یکی از شبکه ها صدای نوجوانی را می شنویم که همان ربّنای خوانده شده توسط استاد شجریان را بازخوانی می کند. بازخوانی به قول معروف واو به واو.
دوم: از جمله مسائلی که یک رسانه باید به آن ملتزم باشد، رعایت حقوق معنوی و مادی آثاری است که پخش می کند،رعایت این حقوق هنگامی مهمتر جلوه می کند که قرار است این آثار برای مقاصدی مذهبی و ایمانی پخش شوند. در این گونه مواقع هر گونه شبهه برای پخش این آثار می تواند خطایی نابخشودنی باشد.
تا آنجایی که به یاد دارم، ربّنایی که توسط استاد شجریان خوانده شد،در زمره آثار متعلق به صدا و سیما قرار دارد. یعنی مالک مادی آن سازمان صدا و سیماست( اگر چه در بسیاری دیگر ازآثار،مثل آهنگ سریال امام علی(ع) ساخته استاد فخرالدینی که پخشبسیاری دارد، هیچگاه مشخص نشد که صدا و سیما باید بابت پخش بیش از اندازه یک اثر مبلغی به آهنگساز پرداخت کند یا نه؟)،چرا که در استودیوی این سازمان و زمانی که استاد شجریان در صدا و سیما تدریس می کردند(اوایل انقلاب) ، به درایت استادی هنرشناس به نام زنده یاد حسین صبحدل، ضبط و بلافاصله پخش شد. اما به یاد داشته باشیم که هر اثر هنری دو وجه حقوقی دارد، وجه مالی یا حقوق مادی و وجه معنوی یا حقوق معنوی، حقوق معنوی یعنی اینکه کسی اثرش را بدون اجازه او بازخوانی و در آن دخل و تصرف کند.
برابر قانون حمایت از حقوق مولفان و مصنفان« حقوق معنوی پدیدآورنده محدود به زمان و مکان نیست و غیر قابل انتقال است.» با این توصیفات صدا و سیما چگونه به خود اجازه داده است که بدون کسب مجوز از صاحب معنوی اثر ،کارش را به یکی دیگر بسپرد و تازه آن را از شبکه عمومی پخش کند.
سوم: مشکل بزرگتر این است که مشخص نیست صدا وسیما به عنوان رسانهای با این همه علم و کتل،مرامنامهای در مواجهه با این گونه مسائل دارد یا نه؟ یعنی دستاندرکاران حقوقی صدا و سیما از قبل پیشبینی کردهاند که با این گونه مسائل چگونه برخورد کنند و پاسخی مستدل و حقوقی به افکار عمومیبدهند. این گونه برخوردهای فلّهای با پدیدهها، که نمونه بسیار معروف آن ، همانا نشان دادن جوانانی بود که برای آبپاشی(واژهای که هیچ جرمی برای آن در قانون پیشبینی نشده است) روبروی دوربین صدا و سیما قرار گرفتند ، نشان میدهد که یا صدا و سیما و دستاندرکاران آن استقلال لازمه برای تصمیم گیری بر اساس منطق یک رسانه را ندارند و یا این که اصولا مرامنامهای برای این گونه مواقع تدوین نکردهاند.
مورد دوم به گمانم بسیار ضعیف است ،چرا که این سازمان با این همه امکانات پژوهشی و کارشناسان و متخصصان و فصلنامههای تخصصی در زمینههای رسانهای، قطعا پیشبینی نظری و حقوقی و اخلاقی چنین مسائلی را کرده است. پس میتوان به این جمعبندی رسید که در این مورد هم برنامهسازان استقلالی ندارند و به فرموده عمل میکنند. وگرنه کدام مدیری است که نتواند تشخیص دهد، ربّنای شجریان ربطی به سیاست ندارد. علاوه بر اینها در میان اهل موسیقی ، به خصوص آنهایی که آثار گذشتگان را بازخوانیمیکنند، همیشه بحث و باب مقایسه باز است و شنونده از همان ابتدا به مقایسه کار بدلی با کار اصلی مینشیند و ربّنا به جهت آنکه بسیار بر گوشها نشسته و نوایی آشنا دارد، لذا هر گونه بازخوانی این اثر به خودی خود،یاد و نام و صدای استاد شجریان را در اذهان تداعی خواهد کرد و نقض غرضی است برای کسانی که گمان میکنند با این گونه ترفندها میتوانند نام و صدا و یاد استاد را از اذهان ایرانیان بزدایند.
این نوشته دوشنبه گذشته در صفحه آخر روزنامه روزگار منتشر شد.