اول: استاد پایور 18 آذر ماه 1388 به دیار باقی شتافت.بعد از درگذشت این چهره چندوجهی موسیقی(محقق،نوازنده،آهنگساز،ردیفدان) که علاوه بر تمامی خصوصیات حرفهای موسیقی در اخلاق و رفتار هم نمونه و الگویی مثالزدنی بود،مقالات و نوشتههای چندی در این سو و آن سو نوشته شد که از جمله آنها متنی بلند که نگارنده برای نشریه نگاهنو شماره زمستان سال 1388 نوشتم. خانم ارفع اطرایی(از شاگردان با سابقه آن زندهیاد) هم کتاب معارف پایور را انتشار دادند که خواننده را با وجوه گوناگون این چهره نامدار موسیقی آشنا میسازد.
آنچه اما در این میان مورد غفلت قرار گرفت،میراث مکتوب به جا مانده از آن زندهیاد است که مشخص نیست بعد از دو سال از درگذشت آن زندهیاد چه سرا و سرانجامی یافتهاست؟ این نکته را از آن بابت میگویم که بر سر نوشتههای بسیاری از اساتید موسیقی نیز چنین آمده است و متاسفانه ما از آثار و مکتوبات منتشرنشده، یا خاطرات بهجای مانده بزرگانی چون پرویز یاحقی،علی تجویدی،حسین عمومی،فریدون ناصری و ... و دیگرانی که در یک دهه اخیر درگذشتند ،خبری نداریم. همچنانکه هنوز نمیدانیم بزرگانی چون حسینعلی ملاح،محمدتقی مسعودیه،تقی بینش،احمد عبادی،تاج اصفهانی و برکشلی و صبا و وزیری و پیرنیا و برومند و ... چه آمده است. این در حالی است که این بزرگان در جریان برخی از مهمترین رخدادهای موسیقی دوران حیات خود بودهاند و در اختیار داشتن روایت و تحلیلآنها از این رخدادها میتواند کمک مهمی باشد برای نگارش یک تاریخ عمومی دقیقتر و منطبق با واقعیت تاریخ موسیقی معاصر ایران. چنانکه آنچه از مرحوم خالقی در سه کتاب «سرگذشت موسیقی ایران» به جایمانده در واقع خاطرات ایشان از هنرمندان است که صورت و صبغه تحلیلی و اطلاعرسانی به خود گرفته است.
دوم:سه ماه قبل بود که دوست روزنامهنگارم(رضا خاکینژاد) که دستی در داستاننویسی هم دارد و اخیرا مجموعهداستانهای کوتاه او از سوی نشر قطره منتشر شد،با نگارنده تماس گرفت و گفت: شما میدانید خانه آقای پایور در اقدسیه در معرض فروش گذاشته شده است. گفتم:نه و سپس ادامه داد:خریدار منزل آشنایی با او داشته و تماس گرفته و گفته که همسرمرحوم پایور برخی از کتابهای موسیقی آن زندهیاد(نزدیک به 50 عنوان) را در همان منزل جا گذاشتهاند و شما بیا اگر به کارت میآید ببر!بعد هم این دوست ما معترض شد که آیا کسی از شاگردان و دوستانش از این ماجرا خبر دارند یا نه؟نگارنده ابتدا با استاد ظریف تماس گرفت که در جریان نبودند،بعد با خانم اطرایی که ایشان هم همینطور و سپس با آقای ثابت(از شاگردان برجسته استاد) که گفتند دستنوشتههایآقای پایور را خانمشان در چند کارتن گذاشتند و همراهشان بردند.با آقای میرعلینقی(مورخ و محققتاریخ معاصر موسیقی ایران) تماس گرفتم که ایشان درباره منزل مسکونی استاد گفتند که آن مکان قبل از آقای پایور هم متعلق به جناب حیدری آهنگساز بود و بسیاری از اهالی موسیقی به این منزل رفت و آمد داشتند و از منظر میراث فرهنگی هم قابل اعتناست.(قابل توجه خانه موسیقی که از یک سو برای مرحوم پایور مراسم میگیرد و در همان مراسم هیچ سخنی درباره چنین رخداد مهمی بر زبان هیچ کس نمیرود).بعد از آن با جناب مرادخانی و آقای موسوی(مدیر انتشارات ماهور) تماس گرفتم و فهمیدم که آنها هم در جریان هستند و حتی موزه موسیقی مذاکراتی داشت برای خرید آن دستنوشتهها و نگهداریشان در موزه که نتوانستند رضایت همسر گرامی مرحوم پایور را جلب کنند.
روزی دیگر دوست روزنامهنگارم تماس گرفت که فلانی نمیآیی این کتابها را ببینی و من منتظر فرصت هم روز بعد رفتم و نزدیک به 50 عنوان کتاب موسیقی را در دو کارتن با خود آوردم. کتابهایی که برخی از آنها از سوی اهالی موسیقی به استاد پایور هدیه شده است،کاری از استاد کیانینژاد، آقای ستایشگر،مرحوم مسعودیه، مرحوم تجویدی ،ردیف سازی زندهیاد وهدانی(که در این زمینه و اجحافی که به آن مرحوم شد و متاسفانه جامعه موسیقی هم در این زمینه سکوت کرد، مطلبی خواهم نوشت)و حتی برگهای که نمره کلاس زبان استاد هم در سالهای میانی دهه 40 در آن قرار داشت هم به همراه بیش از 500 برگه نت سفید و برخی دست نوشتههای نت و حتی جزواتی،چون جزوه یادبود مرحوم احمد عبادی، و ... در این مجموعه قرار داشت که در صددم گزارشی دقیق از این کتابها و فهرستش را در جایی بیاورم.
سوم:تاریخ فرهنگ و هنر ایران نشان داده است که همسران برخی از اهل فرهنگ برای میراث معنوی آن زندهیادان چندان ارج و قربی قائل نیستند و به همین دلیل برخی از مهمترین اسناد و مکاتبات اهالی موسیقی و دیگر ادیبان واهل فرهنگ یا حبس شده و یا از بین رفتهاند. البته فرزندان برخی از این هنرمندان آن همت و قدرشناسی را داشتند که یا همانند خانواده مرحوم وزیری اسناد را به موزه موسیقی اهداءکنند و یا همانند فرزندان مرحوم بدیعزاده به انتشار خاطرات پدرشان همت گمارند. همچنانکه خانم گلنوش خالقی(دختر مرحوم روحالله خالقی) هم برخی از نامهها و مکاتبات پدرش را بعد از چهل سال در کتاب ای ایران منتشر کردند.
اما دیگران نه ،همچنانکه در حوزههای دیگر فرهنگ و هنر نیز چنین است، حتی بزرگی چون مرحوم دهخدا که موسسهای به نام اوست ، برخی ازآثارش هنوز منتشر نشدهاند. مرحوم احمد شاملو بعد از فوتشان ، مجلدات دیگر کتاب کوچهاش در برزخ و بلاتکلیفی باقیمانده است(بیش از 12 سال) و اسباب نزاعهای حقوقی و رسانهای گاه و بیگاه شده و میشود.
تمامی این موارد از این بابت نقل شد که متوجه باشیم منتشرنشدن این آثار و یا عدم اهدای آن به موزههای موسیقی میتواند این اسناد و عکسها را با آسیب جدی روبرو سازد و دوستانی که امروز قرار است در سالروز تولد آن بزرگ سخن بگویند یادی هم از این نکته بنمایند و آن نشود که بر سر آثار مرحوم پایور همان آید که به فرض مثال بر سر آثار مرحوم برومند آمد که گفته میشود ریل صوتی اصلی نواختههای اسماعیل قهرمانی که تا سال هفتاد جزو اشیاءو آثار استاد برومند بود، اکنون مفقود شده و کسی ازآن خبری ندارد. ریلهایی که یکی از یادگارهای مهم ردیفنوازی موسیقی ایران است.
نظر شما