میگویند تاریخ عرصه عبرتهاست و آدمیان با خواندن تاریخ درمییابند که چه رفتارها و چه کارهایی اسباب سربلندی ملتها و چه رفتارها باعث نزول و فروپاشی یک قوم شده است، اما تاریخ را تنها در حیطه جامعهشناسانه آن نباید رصد کرد، بلکه از منظر فردی و روانشناسانه هم باید به آن نگریست. ضمن آنکه تاریخ تنها عرصه سیاست نیست، اگرچه قله تاریخ تحولات سیاسی است، اما در کنار تاریخ سیاسی، ما تاریخ فرهنگی و هنری و اجتماعی هم داریم و در سیر تاریخ هنری ما هنر موسیقی و آواز، جایگاهی منحصر به فرد و ویژه دارد؛ استاد غلامحسین بنان نیز در میان آوازخوانان همانند نگینی میدرخشد.
قصد از مقدمه بالا این بود که بر نکتهای ظریف در تاریخ آواز ایران تکیه کنیم و اینکه چرا نسل امروز ما به چنین تجربههایی بیاعتناست. آن نکته ظریف در منشآوازی استاد بنان نهفته است؛ منشی که به او آموخت بر داشتههای خود تکیه کند و به دنبال تقلید و روخوانی از دیگران نرود. همه ما میدانیم که توانایی حنجره مرحوم بنان در مقایسه با بسیاری از آوازخوانان همنسل او، چندان زیاد نبود. به تعبیر دقیقتر مرحوم بنان از صدایی با دامنه صوتی نهچندان بالایی برخوردار بود و نمیتوانست پردههای بالای آواز را بخواند، در حالیکه در سنت آوازخوانی ما، آنکه اوج میخواند عزیز است و کارش میگیرد و عام و خاص به او و آوازش اقبال نشان میدهند. آوازخوانانی چون اقبال، طاهرزاده، قمر، ادیب و مرحوم تاج از صدایی با دامنه صوتی بالا بهرهمند بودند. البته این دامنه صوتی به آهنگساز این امکان را میدهد تا با دست بازتری به تصنیف آهنگ و ترانه بپردازد، اما صدای استاد بنان چنین ویژگیای نداشت. پس او چه باید میکرد، به کنجی میخزید و به آوازخوانی نمیپرداخت. نه، او راهی سختتر را انتخاب کرد و آن تکیه بر داشتههای خود بود.
مرحوم بنان روی همین چند دانگ صدای خود کار کرد؛ کاری اساسی و آن را پرورش داد و کار را به جایی رساند که جریانی در موسیقی آوازی به وجود آورد و آن توجه دادن آوازخوانان و اهالی موسیقی و آهنگسازان به صدای نرم و لطیف و بم است. آنهایی که در موسیقی آوازی دستی دارند، میدانند که بمخوانی بسی مشکلتر از اوجخوانی است و قاعده این است که اگر خوانندهای بتواند بم خود را قوی کند، کاری کارستان انجام داده است. مرحوم بنان داشتههای خود را شناخت و بر اساس همان داشتهها به پرورش آن پرداخت. او همانند صدفی بود که صبر و تامل کرد تا داشتههایش به مانند مروارید و دری غلتان بدرخشد و بالا بیاید.
به قول مولوی در دفتر اول مثنوی:
کوزه چشم حریصان پر نشد
تا صدف قانع نشد، پر در نشد
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب کلی پاک شد
اما نسل امروز آوازخوانان ما از تاریخ معاصر و آوازخوانان آن چه بهرهای گرفته است؟ اکنون چه آهنگسازان و چه آوازخوانان تکیه اصلی را بر اوج در آوازخوانی قرار دادهاند و صدای بم یا بخشهای میانی چندان مورد اعتنا قرار نمیگیرد؛ در حالی که مرحوم بنان که صدایش همچنان خواستاران فراوانی دارد و کسی نیست که این صدای بهشتی را بشنود و دمی تامل نکند، با علم به این مساله به چنان جایگاهی در موسیقی آوازی ایران رسید که تقریبا کمتر کسی با چنین ساختار حنجره میتواند به آن دست یابد. صدای مرحوم بنان نشان داد ساختار حنجره و آنچه خدا داده اگرچه مهم است، اما آدمی با شناخت داشتههای خود میتواند به چیزهایی دست یابد که تمامی آن نواقص را بپوشاند.
توضیح: اصل این مطلب روز پنجشنبه در ویژهنامه روزنامه شرق درباره مرحوم بنان منتشر شد.
نظر شما