تاریخ انتشار: ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۵:۲۰

عده‌ای بر این باورند که اولی الامر، حاکمان و صاحبان قدرت هستند.

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، این نظریه بیشترین طرفدار را در بین اهل سنت – به خصوص اهل حدیث – دارد. قبل از نقد نظر یاد شده این سؤال مطرح است که چرا بیشتر اهل سنت به این نظر رسیده‏ اند؟

صاحبان قدرت

«اولی الامر منکم ذوی الامر»([۲])

در پاسخ این سؤال باید گفت: اهل سنت در منابع حدیثی خود روایاتی دارند که چون نتوانسته‏اند مصداق درست آنها را تشخیص دهند، بناچار به این نظر گرایش پیدا کرده‏اند که صاحبان قدرت را اولی‏الامر بدانند؛

الف – روایاتی که می‏گوید: نباید با صاحبان امر درگیر شوند؛

«عن عباده بن الصامت قال: دعانا النبی| فبایعناه فکان فی ما اخذ علینا ان بایعناه علی السمع و الطاعه و الا ننازع الامر اهله الاّ ان تروا کفرا بواحا عندکم من الله فیه برهان.»([۳])

عباده بن صامت می‏گوید: رسول خدا | ما را خواست و ما با او بیعت کردیم. از مواردی که بر آن بیعت کردیم این بود که تسلیم باشیم و با صاحبان امر درگیر نشویم مگر این که کفر آشکاری را ببینیم که دلیل قطعی از طرف خداوند داشته باشد.

پیشتر بیان کردیم که رسول خدا | این مسأله را چند بار تکرار کرده است و آنچه عباده بن صامت نقل می‏کند جریان بیعه‏الحرب است. در جریان حجه‏الوداع نیز رسول خدا | چندین بار تأکید کرده است که اصحاب بعد از او با صاحبان امر درگیر نشوند.

ب – روایاتی که می‏گوید: هر کس بدون پیروی از امامی بمیرد به مرگ جاهلی مرده است؛

«قال رسول الله |: من مات بغیر امام مات میته جاهلیّه.»([۴])

هر کس بدون پیروی از امامی بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است.

ج – روایاتی که خروج بر سلطان را منع می‏کند؛

«من کره من امیره شیئا فلیصبر علیه، فانّه من خرج عن السلطان شبرا مات میته جاهلیه.»([۵])

هر کس از حاکمش کار ناخوشایندی دید باید صبر کند؛ زیرا هر کس به اندازه یک وجب بر حاکم خروج کند به مرگ جاهلی مرده است.

د – روایاتی که اطاعت از سلطان را واجب شمرده است؛

«من خلع یدا من طاعته لقی الله یوم القیامه لا حجّه له و من مات و لیس فی عنقه بیعه مات میتّه جاهلیّه.»([۶])

هر کس دست از اطاعت سلطان بردارد، روز قیامت در حالی خداوند را ملاقات خواهد کرد که حجتی ندارد و هر کس بمیرد و بیعت امامی در گردنش نباشد به مرگ جاهلی مرده است.

هـ- روایات اثنا عشر خلیفه که پیشتر بیان شد، نتوانسته‏اند آن را بر خلفای بعد از پیامبر تطبیق دهند و روایات دیگر، به ویژه با توجه به آیه مورد بحث که اطاعت از اولی‏الامر را بدون قید و شرط واجب می‏کند و از این اطلاق عصمت به دست می‏آید و از طرفی جانشینی رسول خدا | که قابل انکار نیست و آنان که در صدر اسلام چه بنی‏امیه و چه بنی‏عباس قدرت را به دست گرفتند عموما افراد فاسد، فاجر و منحرف از دین بوده‏اند. مجموع این عوامل باعث شد تا آنان نه تنها عصمت را در جانشین رسول خدا | یا به تعبیری در امام شرط ندانند، بلکه شرط بودن عدالت را هم نپذیرفته‏اند و هر کس به هر شیوه‏ای که قدرت را به دست گرفت او را امام خوانده و قیام علیه او را نیز ممنوع شمرده و متابعت از او را هم لازم دانسته‏اند.

به سخنان احمد بن حنبل، پیشوای حنابله، توجه کنید:

«السمع و الطاعه للائمه و امیرالمؤمنین البرّ و الفاجر و من ولی الخلافه فاجمع الناس و رضوا به و من غلبهم بالسیف و سمی امیرالمؤمنین و الغز و ماض مع الامراء الی یوم القیامه البرّ و الفاجر و اقامه الحدود الی الائمّه و لیس لاحد ان یطعن علیهم و ینازعهم و دفع الصدقات الیهم جائز من دفعها الیهم اجزأت عنهم برّا کان او فاجرا و صلاه الجمعه خلفه و خلف کل من ولی جائزه اقامته و من اعادها فهو مبتدع تارک للاوثار مخالف للسنّه.»([۷])

باید مطیع رهبران و پیشوای مسلمانان – چه صالح و چه فاجر – بود. همچنین باید از هر کسی که خلافت را به دست می‏گیرد و مردم قبولش دارند اطاعت کرد. همچنین باید مطیع هر کسی بود که با زور اسلحه قدرت را به دست گرفته و خود را امام مسلمانان نامیده است. جنگیدن همراه حاکمان تا قیامت جایز است، چه حاکمان صالح و چه حاکمان فاسد. اجرای حدود شرعی به عهده حاکمان است و هیچ‏کس حق ندارد آنان را نقد کند یا علیه آنان قیام کند و با آنان درگیر شود. پرداخت صدقات به آنان جایز است و هر کس صدقات را به آنان بپردازد وظیفه‏اش را انجام داده است؛ چه آنان صالح باشند و چه فاجر.

نماز جمعه پشت سر امام و هر کسی که قدرت را به دست بگیرد، جایز است و هر کس چنین نمازی را اعاده کند بدعتگزار و مخالف سنت و آثارِ رسیده است!

از این سخنان نباید در شگفت شد و این گونه اظهار نظر کردن و فتوا دادن اختصاص به احمد بن حنبل ندارد بلکه اکثریت اهل سنت چنین نظری دارند. ابوجعفر طحاوی از دانشمندان مشهور حنفی مینویسد:

«و لا نری الخروج علی ائمّتنا و لاولاه امرنا و ان جاروا و لا ندعوا علی احد منهم و لا ننزع یدا من طاعتهم و نری طاعتهم من طاعات الله عزّوجلّ فریضه علینا مالم یامروا بمعصیه.»([۸])

ابوالحسن اشعری بنیانگذار مکتب اشاعره نیز در تبیین عقاید مورد اتفاق اهل سنت می‏گوید:

«و یرون العید و الجمعه و الجماعه خلف کل امام برّ و فاجر… و یرون الدعاء لائمّه المسلمین بالصلاح و ان لا یخرجوا علیهم بالسیف و ان لا یقاتلوا فی الفتن.»([۹])

اهل سنت بر این عقیده‏اند که نماز عید، جمعه و جماعت پشت سر هر امامی جایز است؛ چه صالح باشد و چه فاسد… و بر این عقیده‏اند که باید برای پیشوایان مسلمانان دعا کرد و این که نباید علیه آنان قیام مسلحانه کرد و در آشوبهای علیه آنان نباید شرکت جست.

ابوبکر باقلانی از دانشمندان معروف اهل سنت در این باره می‏گوید:

«ان قال قائل ما الذی یوجب خلع الامام عندکم؟ قیل له: یوجب ذلک امور، منها کفر بعد  ایمان و منها ترکه الصلاه و الدعاء الی ذلک و منها عند کثیر من الناس فسقه و ظلمه بغضب الاموال و ضرب الابشار و تناول النفوس المحرّمه و تضییع الحقوق و تعطیل الحدود و قال الجمهور من اهل الاثبات و اصحاب الحدیث لا ینخلع بهذه الامور و لا یجب الخروج علیه، بل یجب وعظه و تخویفه و ترک طاعته فی شی‏ء ممّا یدعوا الیه من معاصی الله.»([۱۰])

اگر کسی بپرسد به نظر شما چه چیزهایی باعث سلب مشروعیت حاکم می‏شود؟ به او گفته می‏شود: کافر شدن، نماز نخواندن و مردم را به بی‏نمازی تشویق کردن، و نزد بیشتر مردم [اشتهار داشتن به] فسق و تجاوز به اموال مردم، تازیانه زدن به مردم، کشتن بناحق مردم ، از بین بردن حقوق مردم و اجرا نکردن حدود الهی، ولی اکثریت اهل حدیث بر این باورند که اگر حاکم همه کارها را هم انجام دهد مشروعیت خود را از دست نمی‏دهد و نباید علیه او قیام کرد، بلکه باید او را موعظه کنند و از پیامدهای کارهایش بترسانند و در جایی که دستور به گناه می‏دهد، از او اطاعت نکنند!

قرطبی از سهل بن عبدالله نقل می‏کند:

«اطیعوا السلطان فی سبعه: ضرب الدراهم و الدنانیر و المکائیل و الاوزان و الاحکام و الحج و الجمعه و العیدین و الجهاد و… و اذا نهی السطان العالم ان یفتی فلیس له ان یفتی فان افتی فهو عاص و ان کان امیرا جائرا.»([۱۱])

در هفت چیز از حاکم اطاعت کنید: پول رایجی که منتشر می‏کند، معیارهای سنجش اشیایی که مشخص می‏کند، احکامی که صادر می‏کند، در گزاردن حج، نماز جمعه، نماز عیدین و جهاد… و اگر عالمی را از فتوا دادن منع کرد عالم حق ندارد فتوا بدهد و اگر فتوا بدهد گناهکار است، حتی اگر حاکم، شخصی ستمگر باشد.

براستی می‏توان این سخنان را به خدا و پیامبر | نسبت داد و گفت خداوند دستور داده است از حاکم فاسق، فاجر و… اطاعت کنید، حق ندارید علیه آنان شورش و از دستور آنان سرپیچی کنید و نباید سخن حق و حکم خدا را بگوئید؟ این چنین سخن گفتن و تسلیم محض حاکمان جور و ستم بودن برخلاف قرآن، سنت، عقل و فطرت سلیم انسانی است. در ادامه به شرح آن خواهیم پرداخت.

([۱]) تفسیر، قرطبی، ج ۵، ص ۲۶۰.

([۲]) صحیح، بخاری، کتاب الفتن باب دوم، حدیث ۷؛ صحیح، مسلم، کتاب الاماره باب وجوب طاعه الامراء؛ السنن الکبری، ج ۴، ص ۴۲۱، حدیث ۷۷۷۰؛ سنن، ابن ماجه، ج ۲، ص ۹۵۷، حدیث ۲۸۶۶؛ الموطأ، ص ۳۹۲، حدیث ۵؛ مسند، احمد، ج ۵، ص ۳۱۴ و ۳۱۹؛ مسند، الحمیدی، ج ۱، ص ۱۹۲، حدیث ۳۸۹؛ مصنف، ابن ابی شیبه، ج ۸، ص ۶۱۴، حدیث ۱۴۹؛ السنه لابن ابی عاصم، ص ۴۸۰، حدیث ۱۰۲۹؛ مسند ابی عوانه، ج ۴، ص ۴۰۶، حدیث ۷۱۱۹؛ مسند، الشاشی، ج ۳، ص ۱۱۹، حدیث ۱۱۸۰؛ الاحسان، بترتیب صحیح ابن حبّان، ج ۷، ص ۳۹، حدیث ۴۵۳۰.

([۳]) صحیح، البخاری کتاب الفتن باب دوم، حدیث ۷؛ صحیح، مسلم، کتاب الاماره باب وجوب طاعه الامراء؛ السنن الکبری، ج ۴، ص ۴۲۱؛ حدیث ۷۷۷؛ سنن، ابی ماجه، ج ۲، ص ۹۵۷، حدیث ۲۸۶۶؛ الموطأ، ص ۳۹۲، حدیث ۵؛ مسند، احمد بن حنبل، ج ۵، ص ۳۱۴ و ۳۱۹؛ مسند، الحمیدی، ج ۱، ص ۱۹۲، حدیث ۳۸۹؛ مصنف، ابن ابی شیبه، ج ۸، ص ۶۱۴، حدیث ۱۴۹؛ السنه، لابن ابی عاصم، ص ۴۸۰، حدیث ۱۰۲۹؛ مسند، ابی عوانه، ج ۴، ص ۴۰۶، حدیث ۷۱۱۹؛ مسند، الشاشی، ج ۳، ص ۱۱۹، حدیث ۱۱۸۰؛ الاحسان، بترتیب صحیح ابن حبّان، ج ۷، ص ۳۹، حدیث ۴۵۳۰.

([۴]) مسند، احمدبن حنبل، ج ۴، ص ۹۶؛ مسند، ابی یعلی، ج ۱۳، ص ۳۶۶، حدیث ۷۶۷۵؛ المعجم الکبیر، ج ۱۹، ص ۳۸۸، حدیث ۹۹۱۰؛ مسند، الطیالسی، ص ۲۵۹، حدیث ۱۹۱۳؛ السنه، لابن ابی عاصم، ص ۴۸۹، حدیث ۱۰۵۷؛ الاحسان، بترتیب صحیح ابن حبان، ج ۷، ص ۴۹، حدیث ۴۵۵۴؛ حلیه الاولیاء، ج ۳، ص ۲۲۴.

([۵]) صحیح، مسلم، ج ۶، ص ۲۱؛ صحیح، البخاری، ج ۹، ص ۸۴، حدیث ۵ و ص ۱۱۳، حدیث ۷؛ سنن، الدارمی، ج ۲، ص ۱۶۶، حدیث ۲۵۱۵؛ مسند، احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۲۷۵، ۲۹۷، ۳۱۰؛ المعجم الکبیر، ج ۱۲، ص ۱۲۴، حدیث ۱۲۷۵۹؛ السنن الکبری، لبیهقی، ج ۸، ص ۱۵۷.

([۶]) صحیح، مسلم، ج ۶، ص ۲۲.

([۷]) تاریخ المذاهب الاسلامیه، لابی زهره، ج ۲، ص ۳۲۲.

([۸]) شرح العقیده الطحاویه، ص ۱۱۰.

([۹]) مقالات الاسلامیین، ص ۳۲۳.

([۱۰]) التمهید، ص ۱۸۶.

([۱۱]) الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، ج ۵، ص ۲۵۹.

منبع: مجمع جهانی شیعه شناسی