شگفت‌انگیز است که آقای احمدی تعبیر «می‌کشمتِ» مصدق خطاب به فرزند خردسال‌ او را که از باغ همسایه چیزی چیده بود با خطابِ مصدق به رزم‌آرا در صحن مجلس مقایسه کرده.

دوست و سرور ارجمندم آقای کورش احمدی در نقد مقاله اینجانب (نقدی بر موضع‌گیری مصدق علیه منتقدان خود) نکته‌هایی نوشته‌اند که قبل از هر چیزی جای سپاس‌گزاری دارد. من نیز چند نکته را با ایشان در میان می‌گذارم:

۱. آقای احمدی نوشته‌اند که اینجانب «سعی در جمع‌آوری و کنار هم چیدن چند اظهارنظر نادرست مصدق» داشته‌ام. درست است، چون مسئله‌ای که به آن پرداخته‌ام، انتقاد از ناسزاگویی، برچسب ‌زدن و تهمت‌ زدن به دیگران بوده است. ایشان نادرستی اظهارنظرهایی از مصدق را تأیید کرده ولی بعد با اشاره به این‌که سخنان مصدق درباره تهدید رزم‌آرا به قتل را آورده‌ام، افزوده‌اند که «این نقل‌قولی است که تقریبا همه کسانی که هدف ستیز با مصدق را داشته‌اند، همواره و به دفعات آورده‌اند» در حالی که قصد اینجانب نقد گفتار مصدق است و معنای آن ستیز نیست. البته وقتی می‌افزایند «قطعا این سخن از هر که شنیده شود، ناپسند و مذموم است» یعنی که خودشان هم این نقد را می‌پذیرند که مایه خرسندی است. اما باز می‌افزایند این‌که این اظهارنظرها بیرون کشیده‌ شده «نشانه خوبی در مورد نیت و قصد نویسنده نیست. می‌دانیم که این زبان و ادبیات در مجالس قانون‌گذاری در همه دنیا خیلی غیرمعمول نیست. می‌دانیم که فراتر از این، کار در مجالس گاه به فحاشی، لات‌بازی و حتی زد و خورد می‌کشد.» پس بنا به سخنان ایشان، مصدق هم مانند دیگر نماینده‌ها حرف زشت و ناپسند می‌زد و رفتارهای دیگرستیزانه و ناپسندی هم نشان می‌داد. به این ترتیب، آیا دیگر می‌توان از اخلاق‌مداری و دموکرات‌ بودن مصدق سخن گفت؟ شگفت‌انگیز است که آقای احمدی تعبیر «می‌کشمتِ» مصدق خطاب به فرزند خردسال‌ او را که از باغ همسایه چیزی چیده بود با خطابِ مصدق به رزم‌آرا در صحن مجلس مقایسه کرده که می‌گوید: «می‌کشم همین‌جا شما را» و می‌افزایند: «ظاهرا آقای صادقی قضیه را جدی گرفته است.» بله، جدی گرفته‌ام. چون مقایسه و پیامدهایِ ماجرایِ چیدن غوره از باغ همسایه با سخن ‌گفتن از قتل رزم‌آرا در صحن مجلس خیلی متفاوت است. به‌ویژه که در پی ترور رزم‌آرا هیچ واکنشی هم مبنی بر محکوم ‌کردن ترور و خشونت‌ورزی از سوی مصدق دیده نمی‌شود.

۲. درباره اتهام وارد کردنِ مصدق به رزم‌آرا که قصد تجزیه ایران را دارد، سخن آقای احمدی این است که ماجرای کردستان و آذربایجان تازه تمام شده بود و طرح رزم‌آرا «به نفع تمامیت ارضی کشور نبود» اما آیا افسری که عمرش را برای حفظ همان تمامیت ارضی گذاشته بود، حالا طرحی می‌دهد برای تجزیه ایران؟ این حرف‌ها منطقی است؟ یا به هر شکلی باید از اتهامی بی‌اساس دفاع کرد؟

۳. آقای احمدی درباره متهم ‌کردن رزم‌آرا به فساد در ارتش از سوی مصدق به پیشینه مصدق در مبارزه با فساد پرداخته و می‌نویسند: «به رغم تعارف رزم‌آرا که بفرمایید تحقیق کنید، اما عملا کار رسمیت نیافت. آیا بیان مصدق در این موارد تند بود؟ بله حتما تند بود و از این جهت موجب سرزنش. اما یک پژوهشگر ضمن وارد کردن ایراد از این نظر به محتوای امر نیز باید بپردازد.» باز خرسندم که لااقل آقای احمدی ادعای مصدق را تند و قابل سرزنش می‌دانند ولی پرسش این است که فرض کنیم رزم‌آرا تعارف کرده بود، ادعای مصدق که سر جای خود بود. آیا وقتی چند ماه بعد دولت را در اختیار گرفت، و بعدتر وزارت دفاع را هم در اختیار گرفت، نمی‌توانست از میان میلیون‌ها دزدی که مدعی آن بود فقط یکی را ثابت کند؟ همچنین، مصدق، در اتهامی دیگر، رزم‌آرا را مأمور بیگانه می‌داند. انصاف حکم می‌کرد که آقای احمدی درباره این اتهام نیز نظر خود را بیان کنند؟

۴. باز جای خرسندی است که آقای احمدی طرح آزادی خلیل طهماسبی را «ناموجه» خوانده‌اند، اما می‌افزایند که «ربطی به جبهه ملی نداشت» آیا امضای اعضای جبهه ملی و یاران مصدق در مجلس (شایگان، بقایی، مکی، حائری‌زاده، سنجابی و نریمان) پای آن طرح نبود؟ این‌که برخی از آن‌ها، بعد با مصدق دچار اختلاف شدند که ربطی به این موضوع ندارد. حالا به سخنی از عبدالقدیر آزاد که در تاریخ ۲۵ تیر ۱۳۳۰ در مجلس شانزدهم ابراز شده، دقت کنیم: «یک قضیه دیگری را که بنده می‌خواهم به عرض آقایان برسانم موضوع توقیف یازده نفر فدائیان اسلام است. خود آقایان به خاطر دارند روزی که رزم‌آرا آمد این‌جا ما این‌جا این‌قدر تخته‌ها را با آقای دکتر مصدق به هم زدیم که صدای کسی شنیده نمی‌شد (شوشتری: چهارتای آن را هم شکستید) حتی به خود من می‌گفتند که چرا قایم نمی‌زنی تخته‌ها را، به خود من می‌گفتند، ما البته فتوای سیاسی قتل رزم‌آرا را دادیم، گفتیم خائن است، وطن‌فروش است (جمال امامی: شما نمی‌توانید فتوای قتل بدهید) در هر صورت ما با آقای دکتر دادیم و آقای دکتر هم این‌جا فرمودند تعجب در این است که همان رزم‌آرا را یک نفر آدم بر حسب این همه داد و فریاد و هو کشت.» از آقای احمدی می‌پرسم که اگر چنین جریانی درست بوده که هیچ، و اگر نبوده، مصدق چرا نسبت به نادرستی آن واکنش نشان نداد؟ این‌جا حرف از قتل در میان است، و این از آن چیزهایی نیست که برای مثال بشود آن را با چیدن غوره از باغ همسایه توسط کودکی خردسال مقایسه کرد!

*روزنامه‌نگار

۲۵۹

منبع: خبرآنلاین