نرگس سوری گفت: کنت را دقیقاً به اعتبار اینکه با طرح ایده دین بشریت، جامعه‌شناسی را در خدمت زندگی انسان درآورد می‌توان پیشگام طرح ایده علوم اجتماعی رهایی‌بخش نیز دانست، زیرا اصلی‌ترین ایده‌ای که کنت با طرح دین بشریت دنبال می‌کرد کمک به برقراری نظم اجتماعی مبتنی بر اخلاق بود تا افراد از گرایشات خودخواهانه فراروی کنند و بتوانند حس دیگری‌خواهی را در خود ایجاد کنند...به جز معدود جامعه‌شناسانی که خود در فضای آکادمیک فرانسه تحصیل کرده‌اند، همچنان در فضای آکادمیک ایران بار بنیان‌گذاری جامعه‌شناسی بر دوش دورکیم قرار دارد.

 به‌گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، رضا دستجردی به مناسبت سال‌مرگ آگوست کنت جامعه‌شناس و فیلسوف فرانسوی قرون هجدهم و نوزدهم میلادی که با عنوان واضع نام جامعه‌شناسی، بنیان‌گذار جامعه‌شناسی نوین و دکترین پوزیتیویسم شناخته می‌شود، نوشت:  تابلوی علوم، سیر تکامل ذهنی بشر و توجه به جنبه‌های پویا و ایستای جامعه، از اندیشه‌های برجسته کنت است. از آثار او می‌توان به «راهنمای الزامات عملکرد علمی برای سازماندهی دوباره جامعه»، «نظام سیاست اثباتی»، «دروس فلسفه اثباتی»، «رساله مقدماتی در هندسه تحلیلی» و «شرعیات اثباتی یا شرح مختصری از مذهب همگانی» اشاره کرد. ایبنا بدین مناسبت، با دکتر نرگس سوری جامعه‌شناس و مدرس دانشگاه که از جمله گروه مولفان «جامعه‌شناسی امر دینی در ایران معاصر» و «مباحثی در جامعه‌شناسی تشیع در ایران» است، به گفت‌وگو نشسته است.

دکتر نرگس سوری جامعه‌شناس و مدرس دانشگاه،
از گروه مولفان «جامعه‌شناسی امر دینی در ایران معاصر» و «مباحثی در جامعه‌شناسی تشیع در ایران»

آگوست کنت پایه‌گذار جامعه‌شناسی محسوب می‌شود، در مورد اهمیت او توضیح دهید؟

اهمیت آگوست کنت برای جامعه‌شناسی برخلاف تصور رایج، از حد نام‌گذاری این علم فراتر می‌رود. مسئله این نیست که کنت، اصول فلسفه اثباتی خود را نخستین‌بار با نام فیزیک اجتماعی نام‌گذاری کرد و سپس برای مرزگذاری با دانشمند معاصر خود آدلف کتله آن را جامعه‌شناسی نامید و به این ترتیب قلمرو علم جدیدی را شناسایی کرد؛ مسئله این است که کنت پیش از دورکیم ضمن نام‌گذاری علم جدیدی تحت عنوان جامعه‌شناسی تا حد تعیین کردن موضوع و اسلوب آن و به‌عبارتی هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی آن پیش رفت. از این حیث، قواعد روش دورکیم که به تشریح «آنچه جامعه‌شناسی هست» می‌پردازد متأثر از مباحث پیشین کنت بوده و آشکارا در دیالوگ با آن نگاشته شده است.

در این اکتشاف، آگوست کنت را باید به‌معنای دقیق کلمه، فرزند زمانه خود دانست، زیرا او توانست روح عصر روشنگری را که مبتنی بر عقل‌گرایی، تجربه‌گرایی، تکامل‌گرایی، اومانیسم و سکولاریسم بود در قامت علم نوین جامعه‌شناسی بدمد. روشنگری به‌عنوان دوره تاریخی که به تعبیر کانت، حکم خروج انسان از نابالغی خویش را داشت و مرحله‌ای بود که بشر سعی می‌کرد به اتکای خرد خویش قیود سنتی را بگسلد و به یمن شناسایی جهان خویش از تعینات طبیعت و ماوراطبیعت رهایی یابد، به تحولی بنیادی در فلسفه و علوم طبیعی دامن زد.

به یمن کشفیات علمی که در زمینه علوم طبیعی رخ داده بود و به کشف قوانین حاکم بر عالم طبیعت منجر شده بود، عصیان در برابر اقتدار سنت و سیطره مذهب در عصر روشنگری زبانه کشید؛ زبانه این عصیان بر متفکران اجتماعی و فیلسوفان سیاسی این دوره تأثیر گذاشت و بنابراین این پرسش اساسی طرح شد که: «اگر چنانچه می‌توان قوانین حاکم بر جهان طبیعت را شناخت و آن را تغییر داد، آیا می‌توان قوانین حاکم بر جهان انسانی را نیز کشف کرد و آن را تغییر داد؟» این پرسشی بود که ذهن اندیشمندان عصر روشنگری را از هابز گرفته تا کندروسه و منتسکیو و روسو به خود مشغول کرده بود.

اما آن‌کس که به‌نحو منسجمی سعی کرد از طریق تدوین اصول فلسفی نوین، بدین پرسش پاسخ نظام‌مندی دهد، آگوست کنت بود. فلسفه‌ای که کنت آن را فلسفه اثباتی یا پوزیتیویسم نامید، بنیان علم جدیدی شد که او بعدها جامعه‌شناسی خواند. به‌همین اعتبار باید کنت را فرزند زمانه خود دانست زیرا او بر شانه‌های متفکران عصر روشنگری گام نهاد و از اسلوب علمی آنها برای کشف علم جدیدی در حیطه زندگی اجتماعی بشر استفاده کرد. کنت با جسارت، عصیان در برابر الهیات را از عرصه طبیعت به عرصه اجتماع بشری تسری داد تا جامعه را از سیطره قوانین الهیاتی برهاند و به این ترتیب نقش گالیله و نیوتن را برای جامعه‌شناسی ایفا کند. به‌همین دلیل او سعی داشت فلسفه اثباتی خود را جانشین کاتولیسیسم کند.

آگوست کنت با طرح اصول فلسفه اثباتی خود نخستین گام‌ها را در جهت تعیین حدود جامعه‌شناسی برداشت و این امر خصوصاً در زمینه معرفت‌شناسی بارز بود. او با تأکید بر اینکه جهان اجتماعی را می‌توان با همان روش‌های علوم طبیعی بررسی کرد و بدین ترتیب به شناخت قوانین حاکم بر آن رسید، مدعی شد که عینی‌ترین سنت پژوهش در شناخت جامعه بشری را طرح کرده است. بر این مبنا او موضوع علم جامعه‌شناسی را از انتزاعیات فلسفی متمایز کرد و آن را پدیده‌هایی تعریف کرد که همانند پدیده‌های طبیعت قابل مشاهده‌اند. به زعم او، از طریق شناخت تجربی این امکان وجود داشت که قوانین حاکم بر زندگی بشر را کشف و به تبع، رفتار بشر را تبیین و حتی پیش‌بینی کرد. او ضمن تعیین اسلوب معرفت‌شناسی جامعه‌شناسی حتی ابزارهایی برای رسیدن به این شناخت تجربی تعریف کرد، اعم از مشاهده، آزمایش، مقایسه و روش تاریخی. همچنین کنت با تأثیرپذیری از جریان محافظه‌کار و افرادی مانند لویی دو بونال، حدود هستی‌شناسی جامعه‌شناسی را نیز تعریف کرد؛ کنت جامعه را برتر از افراد می‌دانست و مخالف رهیافت‌های فردگرایانه بود و از این جهت با اهمیت دادن به جامعه در برابر فرد، موضوع جامعه‌شناسی را از روان‌شناسی متمایز می‌کرد.

بنابراین، نوشته‌های آگوست کنت را باید سنگ زیرین جامعه‌شناسی در نظر گرفت، زیرا در این نوشتارها، حدود اولیه هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی این علم تعریف شده است. او حتی با طرح دو محبث اساسی ایستایی و پویایی اجتماعی، موضوع و قلمرو علم جامعه‌شناسی را مشخص می‌کند. او با تأکید بر بحث ایستایی اجتماعی که در واقع به فرایندهای حفظ انسجام اجتماعی می‌پردازد و بحث پویایی اجتماعی که مکانیسم‌های تغییر اجتماعی را شرح می‌دهد جهت‌گیری اولیه جامعه‌شناسی را تعیین کرد؛ امری که به مرزگذاری جامعه‌شناسی با علوم دیگر از جمله فلسفه، زیست‌شناسی، روان‌شناسی و فیزیک کمک کرد. بنابراین، کنت از این حیث که کمک کرد جامعه‌شناسی به عنوان یک رشته علمی طرح شود، اهمیت دارد. توجه به این امر ضرورت دارد، زیرا اغلب با ارجاع به کتاب «قواعد روش دورکیم» تأکید می‌شود که در این رساله برای نخستین بار موضوع و روش جامعه‌شناسی تعریف شده است، در حالی‌که بحث کنت در این زمینه مقدم بر بحث دورکیم است.

کنت از جهت دیگری نیز برای جامعه‌شناسی حائز اهمیت است و آن اینکه او با طرح بحث سلسله مراتب دانش از این علم جدید به‌نحو تمام عیاری دفاع کرد، زیرا در این سلسله مراتب، کنت جامعه‌شناسی را در رأس علوم به عنوان پیچیده‌ترین علم قرار داد که می‌تواند پیچیده‌ترین قوانین را شناسایی و در نتیجه با اعاده نظم نوین اجتماعی به پیشرفت جامعه بشری کمک کند. اساساً به همین دلیل او به‌عنوان یک جامعه‌شناس، خود را در جایگاه پیامبر دین بشریت که قرار بود نظم اخلاقی نوینی را برای زندگی بشر تدوین کند، قرار داد، زیرا به زعم او، علوم دیگر از جمله فیزیک، زیست‌شناسی، شیمی و ریاضی قادر نبودند این قوانین اخلاقی را استنتاج کنند.

کنت را دقیقاً به اعتبار اینکه با طرح ایده دین بشریت، جامعه‌شناسی را در خدمت زندگی انسان درآورد می‌توان پیشگام طرح ایده علوم اجتماعی رهایی‌بخش نیز دانست، زیرا اصلی‌ترین ایده‌ای که کنت با طرح دین بشریت دنبال می‌کرد کمک به برقراری نظم اجتماعی مبتنی بر اخلاق بود تا افراد از گرایشات خودخواهانه فراروی کنند و بتوانند حس دیگری‌خواهی را در خود ایجاد نمایند تا ایده‌آل یک جامعه مبتنی بر اومانیسم که در آن وجود بشر پرستش شود، محقق گردد. این نگرش به جامعه‌شناسی که آن را در خدمت انسان و زندگی او می‌دانست بعدها در اندیشه دورکیم نیز راه یافت؛ آنجا که در تقسیم کار اجتماعی تأکید داشت اگر جامعه‌شناسی به بهبود زندگی انسان کمک نکند ارزش اینکه یک دقیقه وقت صرف آن شود، ندارد. بعدها این گرایش خصوصاً در مکتب انتقادی پررنگ‌تر شد.

آگوست کنت در طرح مباحث خود از چه سنت فکری تأثیر پذیرفته بود؟

طبیعتاً هر متفکری ولو اینکه در جایگاه مبدع و مؤسس یک جریان فکری قرار داشته باشد اندیشه‌اش در خلأ شکل نگرفته است. همان‌طور که اشاره شد، کنت را باید فرزند زمانه خود دانست. این بدان معناست که از روح زمانه خود تأثیر پذیرفته بود و در اصلی‌ترین ایده‌هایی که طرح می‌کند می‌توان رد پای اسلاف او را شناسایی کرد. به‌صورت کلی، کنت از دو میراث فکری تأثیر پذیرفته بود: ۱. سنت فکری عصر روشنگری و ۲. سنت ضدروشنگری یا جریان محافظه‌کار.

۱. سنت فکری عصر روشنگری: کنت از چهره‌های شاخص عصر روشنگری اعم از هابز، منتسکیو، کانت، سن‌سیمون، کندورسه و آدام اسمیت تأثیر پذیرفته بود. این یعنی کنت از سنت فکری عقل‌گرایی، تجربه‌گرایی، تکامل‌گرایی و به‌طور کلی لیبرالیسم متأثر بود. در این میان، تأثیر کندورسه و سن‌سیمون بارز می‌شود. یکی از مفاهیم بنیادی نظام اندیشگی کنت، پیشرفت و تکامل است. همانطور که اشاره شد، به‌زعم او جامعه‌شناسی باید با شناخت قوانین حاکم بر جامعه به پیشرفت آن کمک کند. کنت با تأکید بر مفهوم پیشرفت، به یک معنا وام‌دار کندورسه است. کندورسه در کتاب «طرح تاریخی از پیشرفت ذهن بشر» تأکید می‌کند که می‌توان عملکرد پیشرفت بشر را در گذشته ثبت و چگونگی آن را در آینده پیش‌بینی کرد. ایده تکامل ذهن بشر که در مباحث کنت مرکزیت دارد تحت تأثیر کندورسه در آثار او وارد می‌شود.

سن‌سیمون اما به اعتراف خود کنت تأثیر جدی بر او نهاده است. باید توجه داشت کنت در سال ۱۸۱۷ با سن‌سیمون سوسیالیست فرانسوی آشنا شد؛ آشنایی که به رابطه شاگرد-استادی و دستیاری کنت برای سن‌سیمون منجر گشت. مفهوم علم اثباتی انسان و سلسله مراتب علوم و نیز مباحث دیگری از جمله قوانین مراحل سه‌گانه کنت به‌نحوی در آثار سن‌سیمون وجود دارد. البته به دنبال اختلافی که کنت با سن‌سیمون پیدا کرد بعدها دین خود به او را انکار کرد، اما علی‌رغم این انکار، افکار سن‌سیمونی در آثار کنت خصوصاً در کتاب «شیوه فلسفه اثباتی» قابل ردیابی است.

۲. سنت فکری ضدروشنگری: به‌دنبال تحول عصر روشنگری و انقلاب فرانسه، جریان ضدروشنگری شکل گرفت. این جریان محافظه‌کار اصلی‌ترین ایده‌های عصر روشنگری، به‌ویژه آزادی تفکر، تعقل، آزادی‌های مدنی و حقوق انسانی را مورد نقد قرار داد. این محافظه‌کاران آرزوی بازگشت به جامعه قرون وسطایی را در سر داشتند و مخالف هر آنچه بودند که نهادهای سنتی را به چالش بکشد. این جریان بر تقدم جامعه بر فرد و حفظ نظم اجتماعی تأکید داشت. کنت از محافظه‌کارانی مانند دو بونال و دو میستر تأثیر پذیرفته بود و به‌همین دلیل، مفهوم «نظم»، «اخلاق» و «تقدم جمع بر فرد» در اندیشه او تا این حد اهمیت دارد. با این وجود، کنت برخلاف محافظه‌کاران ضدروشنگری فراخوان بازگشت به جامعه قرون وسطایی را نمی‌داد و در واقع تأکید کنت بر ایده پیشرفت و پویایی اجتماعی، او را از این جریان متمایز و به جریان عصر روشنگری نزدیک می‌کرد.

آیا اینکه آگوست کنت را بانی جامعه‌شناسی می‌دانند بدان معناست که پیش از وی جامعه‌شناسی وجود نداشته است؟

این پرسش خصوصاً در جامعه‌شناسی ایرانی همواره محل منازعه است. برخی از کسانی که ایده علوم اجتماعی بومی را دنبال می‌کنند سعی دارند از طریق تفحص در سنت فکری پیشینیان از جمله فارابی، ابن‌سینا و ابن‌خلدون تأکید کنند که ایده جامعه‌شناسی را می‌توان در سنت قدما یافت. باید توجه داشت که نمی‌توان انکار کرد نظریه‌پردازی در مورد ماهیت جامعه و زندگی بشر سابقه دیرینه‌ای دارد. به‌عبارتی می‌توان رگه‌های از تفکر اجتماعی را حتی در نزد فلاسفه‌ای مانند افلاطون و ارسطو نیز ردیابی کرد. اما این تفکر اجتماعی اغلب به این می‌پردازد که مسائل اجتماعی یا سیاسی چگونه باید باشند نه اینکه در واقعیت چگونه هستند. در «جمهوری» افلاطون یا در «آرای اهل مدینه فاضله» فارابی، نگاهی هنجارین نسبت به جامعه وجود دارد؛ این نوشتارها مبتنی بر بررسی تجربی و علمی جامعه به عنوان یک واقعیت نیست و از این حیث از جامعه‌شناسی به عنوان یک علم مدرن متمایز می‌شوند.

با این وجود رگه‌هایی از بررسی‌های اجتماعی مبتنی بر تجربه را می‌توان در اسلاف کنت مانند ماکیاولی، هابز، لاک و منتسکیو یافت. ماکیاولی با کتاب «شهریار» به یک معنا، پیشگام نگاه واقع‌گرایانه به سیاست و جامعه محسوب می‌شود؛ سنتی که بعدها در «لویاتان» هابز و نوشته‌های لاک به عنوان تئوریسین قرارداد اجتماعی تداوم یافت. بنابراین می‌توان گفت اندیشه اجتماعی حول جامعه وجود داشته است، اما جامعه‌شناسی در معنایی که آگوست کنت وضع کرد اساساً به لحاظ جامعه‌شناختی امکان نداشت که در تعین تاریخی دیگری سربرآورد، زیرا همانطور که اشاره شد تسری اسلوب تجربه‌گرایی از علوم طبیعی به علوم اجتماعی در یک لحظه تاریخی و بعد از یک سیر و انباشت تاریخی رخ داده بود.

به عبارت دیگر، سیر علوم در طول تاریخ به نقطه‌ای رسیده بود که جامعه‌شناسی متولد شود. کنت یا هر کس دیگری تنها در این تعین تاریخی می‌توانست به زایش علمی با این خصایل کمک کند، پیش از آن، تعین تاریخی مانع می‌شد. جامعه‌شناسی خود در یک بستر خاص اجتماعی و تاریخی تولد یافته که با انقلاب‌های بزرگ سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مانند انقلاب استقلال امریکا، انقلاب فرانسه و انقلاب صنعتی بارز می‌شود. وقوع این انقلاب‌ها چه در ساحت فکری و چه اجتماعی و سیاسی در زایش جامعه‌شناسی با ماهیت خاص آن نقش داشته است. چه بسا اگر این انقلاب‌ها رخ نمی‌داد ایده علم جامعه‌شناسی با آن صورت‌بندی خاص هرگز به فکر آگوست کنت خطور نمی‌کرد، زیرا باید توجه داشت که جامعه‌شناسی پیوند تنگاتنگی با بحران‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی داشت که در زمانه کنت سربرآورده بودند و به یک معنا جامعه‌شناسی پاسخی اورژانسی به وجود این بحران‌ها بود.

کنت در آثار خود با یک وضعیت گسیختگی اجتماعی روبه‌رو است که سعی دارد علم اثباتی خود را به کار گیرد تا با شناخت قوانین اجتماعی به حل این بحران کمک کند. بی‌دلیل نیست که جامعه‌شناسی در فرانسه ظهور پیدا می‌کند؛ یعنی جامعه‌ای که با وقوع انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹ با یک نابسامانی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مواجه شد؛ و مجدداً باید توجه داشت کنت در اوج این وضعیت نابسامان زندگی می‌کرد و علم اثباتی او سودای عبور از بحران اجتماعی را داشت. بنابراین کنت به‌عنوان پدر علم جامعه‌شناسی نمی‌توانست در زمانه دیگری این علم را پایه‌گذاری کند. واقعیت، امکان ایده‌پردازی علم جامعه‌شناسی را در اختیار کنت قرار داد و او توانست روح زمانه خود را در قالب این علم صورت‌بندی کند.

آگوست کنت چقدر در ایران شناخته شده است؟

در فضای آکادمیک ایران اغلب بنیان‌گذاران جامعه‌شناسی را با دورکیم، کارل مارکس، ماکس وبر و زیمل می‌شناسند. این جامعه‌شناسان که از آنها تحت عنوان کلاسیک‌ها هم یاد می‌شود در جامعه‌شناسی ایرانی اهمیت به مراتب بیشتری دارند. به‌همین دلیل ملاحظه می‌شود که کتاب‌ها و آثار بیشتری هم از آنها ترجمه شده است. شناخت از آگوست کنت محدود به شارحان او می‌شود و مثلاً مهم‌ترین اثر کنت یعنی کتاب چند جلدی «دروس فلسفه اثباتی» هنوز در ایران ترجمه نشده است. بنابراین اولین خصلت شناخت جامعه ایران از آرای کنت، باواسطه بودن آن است؛ بدین معنا که از خلال شارحان، این شناخت اتفاق افتاده است. به جز معدود جامعه‌شناسانی که خود در فضای آکادمیک فرانسه تحصیل کرده‌اند، چندان اهمیتی به آرای کنت داده نمی‌شود و همچنان در فضای آکادمیک ایران بار بنیان‌گذاری جامعه‌شناسی بر دوش دورکیم قرار دارد.

این خلأ را می‌توان در دو امر جست‌وجو کرد: نخست اینکه در فضای آکادمیک ایران، چه در مقطع کارشناسی و چه دکتری، کمتر بر خوانش متون اصلی تأکید می‌شود. طبیعتاً این یک قاعده مطلق نیست و استثناهایی دارد، اما گرایش غالب مبتنی بر خوانش متون شارحان است. بنابراین سنت آموزشی حاکم بر فضای آکادمی ایران در این امر دخیل است. دوم به نظرم، موضعیت حاشیه‌ای کنت در جامعه‌شناسی ایران تا حدی به ماهیت مباحث او نیز مرتبط است یا حداقل به نحوه بازنمایی این ماهیت در ایران. کنت به دلیل طرح ایده دین بشریت و سپس ادعای پیامبر بودن، اغلب متهم می‌شود به اینکه سودازده و در اواخر عمرش از اسلوب علمی خود فاصله گرفته است.

این تلقی در همان زمان که کنت در فرانسه ایده‌هایش را طرح می‌کرد در مورد او وجود داشت. به همین دلیل کنت بخشی از مریدان خود را از دست داد و دوره‌ای از انزوا را تجربه کرد. حتی یکی از مریدان او به اسم امیل لیتر که اندیشه‌های کنت را می‌ستود باور داشت ایده دین بشریت او محصول ذهن پرمشغله او بوده است. شارحانی که کنت را معرفی کرده‌اند وقتی به بحث دین بشریت کنت می‌رسند آن را نوعی سودازدگی قلمداد و حتی در مواردی از اینکه او چنین بحثی را طرح کرده ابزار تأسف می‌کنند. آنان مدعی‌اند کنت با طرح ایده دین بشریت موقعیت علمی خود را خدشه‌دار کرده است. هر چند در این مورد بعدها تجدیدنظر شد و ایده دین بشریت کنت با اقبال روبه‌رو گشت. در فضای آکادمیک ایران از آنجا که شناخت کنت از خلال شارحان رخ می‌دهد این نگاه سودازده به او وجود دارد و به عبارتی، جایگاه علمی او چونان دورکیم چندان به رسمیت شناخته نمی‌شود. در حالی که یکی از افق‌های نوین پیش رو برای جامعه‌شناسی ایران، فهم ایده دین بشریت کنت بر اساس متون اصلی آن و نیز ضرورت اجتماعی است که او را به تئوریزه کردن آن واداشت.

چرا آثار کنت به فارسی ترجمه نشده است؟

یک دلیل آن را باید در موقعیت حاشیه‌ای کنت در فضای آکادمیک ایران دانست، چون طبیعتاً باید در وهله اول حساسیت نظری ایجاد شود تا مترجم به ترجمه سوق داده شود. اما از طرف دیگر کنت را باید به سبب طرح ایده دین بشریت قدری دردسرساز دانست. ایده‌ای که در دین بشریت کنت وجود دارد با توجه به فضای سیاسی حاکم بر جامعه ایران، رادیکال محسوب می‌شود. کیش اومانیستی کنت ایده‌ای نیست که دین رسمی ایران آن را برتابد. به همین دلیل مترجمان ممکن است برای ترجمه آثار او خصوصاً در این زمینه چندان ترغیب نشوند زیرا از قبل می‌دانند امکان انتشار آن وجود ندارد. چنانچه تا مدت‌ها بعضی از کتاب‌های تخصصی حیطه جامعه‌شناسی در دام سانسور می‌افتادند و به عبارتی برچسب کتاب ممنوعه بدان‌ها زده می‌شد.

همین مسئله در مورد یکی دیگر از کتاب‌های مهم برای جریان چپ مطرح است. چرا هنوز کتاب «جوهر مسیحیت» فوئر باخ- با توجه به اهمیتی که برای فهم آثار کارل مارکس دارد- ترجمه نشده است؟ پاسخ روشن است؛ در کتاب «جوهر مسیحیت» فوئر باخ نیز ایده‌های دردسرسازی وجود دارد. این ایده فئور باخ که تا حدی با ایده کنت در دین بشریت قرابت دارد؛ یعنی اینکه انسان در مقام خدای انسان قرار گیرد امری نیست که فضای دینی حاکم بر ایران پذیرای آن باشد. خلاصه اینکه جامعه‌شناسی همواره برای قدرت، علمی مزاحم محسوب می‌شده حالا فرض کنید که این جامعه‌شناس ادعای پیامبری هم داشته باشد؛ این می‌شود دردسر مضاعف و محدودیت مضاعف!

۲۱۶۲۱۶

منبع: ایبنا