به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، فیلم سینمایی «محمد رسول الله» به کارگردانی «مجید مجیدی» خالی از اشتباه آشکار تاریخی نیست. به این صحنه از فیلم توجه کنید؛
سید مرتضی میرسراجی نوشت: چنان که در فیلم مشاهده نمودید، بعد از آن که هنرپیشۀ نقش جناب «عبدالمطلب» پدر بزرگ پیامبر(ص)، نام «محمد» را برای مردم «مکه» اعلام می کنند، مردم یکی یکی از شنیدن این نام تعجب کرده و هر یک چیزی می گویند:
- محمد؟!
- محمد دیگر چه نامیست؟!
- نشنیده ایم؟!
- این نام از کجا آمده است؟!
- [مردی هم عصبانی در میان جمعیت فریاد می زند:] در این نام، نه تبرک خدایان هست و نه یادکرد پدران!
- این نام دیگر چیست؟!
- در این نام یادی از خدایان نیست!
- در هیچ قبیله ای چنین نامی سراغ نداریم!
- [در میان جمعیت نیز زنی دست راستش را بالا برده، فریاد می زند:] نام هیچ پسری محمد نبوده!
آیا این سخنان در فیلم با مستندات تاریخی سازگار است؟
با بررسی منابع کهن و آثار مکتوبِ دست اول تاریخ اسلام در می یابیم پیش از ولادت حضرت محمد(ص)، نامواژۀ «محمد» در میان قبیله های مختلف عرب وجود داشته و نام پیامبر اسلام(ص) نامی منحصر به فرد، بی همتا و همچنین ناآشنا و گُنگ برای مردمان عرب آن روزگاران نبوده است.
تعداد نام های محمد در قبل از اسلام
در این زمینه در منابع اسلامی و تاریخی اختلاف نظر وجود دارد. برخی منابع کمتر از بیست نام[۱] برخی شانزده[۲]، پانزده[۳]، شش[۴]، چهار[۵] و بعضی سه «محمد» [۶] را در قبل از طلوع اسلام و در دوران جاهلیت ذکر کرده اند. هر چه هست با همۀ اختلافها در تعداد، جملگی دلالت بر این مهم دارند که نام «محمد»، پیش از ظهور اسلام و بلکه قبل از ولادت حضرت محمد (ص) در بین عرب آن ایام رایج و متداول بوده است.
علت نامگذاری محمد در میان عرب های جاهلی
چنان که در تاریخ ادیان توحیدی سنت بوده هر پیامبر، پیامبر بعدی را با نام و نشانه های ظاهری و باطنی برای مردم زمان خود و زمان های بعد از خود معرفی می کردند و به این ترتیب به وجود او بشارت و مژده می دادند. مثلاً حضرت موسی(ع) به آمدن و ظهور حضرت عیسی مسیح(ع) بشارت دادند و به همین شکل حضرت عیسی(ع) نیز به صراحت به ظهور حضرت محمد(ص) بشارت داده بودند. پیامبر اسلام(ص) به حسب جایگاه ممتازی که داشته اند، همۀ پیامبران بزرگ الهی از وجود مبارک ایشان در ادوار گذشته خبر داده بودند.
در قرآن دو آیۀ شبیه به هم وجود دارد که نهایت دقت نظرِ یهودیان و مسیحیان را از حیث شناخت ظاهری و باطنی نسبت به وجود مقدس حضرت محمد(ص) نشان می دهد.
«الَّذِینَ ءَاتَیْنَهُمُ الْکِتَب یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِّنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»(بقره /۱۴۶)
(کسانی که به ایشان کتاب دادهایم (یعنی ادیان توحیدی همچون یهودیت و مسیحیت)، همان طور که پسران خود را میشناسند، او [حضرت محمد(ص)] را [به خوبی و درستی] میشناسند و مسلماً گروهی از ایشان حقیقت را پنهان می کنند و خودشان [هم] میدانند!)
«الَّذِینَ ءَاتَیْنَهُمُ الْکِتَب یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسهُمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ» (انعام/۲۰)
(کسانی که کتاب به ایشان دادهایم [مانند یهودیان و مسیحیان] او [حضرت محمد(ص)] را میشناسند، همانطور که فرزندان خود را [ به خوبی و با دقت] میشناسند. فقط کسانی که به خود زیان و خسارت رسانده اند، ایمان نمیآورند.)
با توجه به این آیات شریف ذکر شده در می یابیم که همان طور که هر پدر نام، ویژگی های ظاهری و حتی خُلق و خوی فرزندش را به روشنی می شناسد یهودیان و مسیحیان نیز با همین دقت در پیش از ظهور اسلام برگرفته از کتاب های آسمانی و روایت های دینی خود پیامبر اسلام(ص) را حتی در جزئی ترین مسائل ظاهری و باطنی، به نیکی می شناخته اند.
«ابن سَعد» (م. ۲۳۰ ق.) تاریخ نگار شهیر مسلمان در کتاب «طبقات» خویش با سلسلۀ اسنادی که در اختیار داشته بیان کرده است: «عربها از اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان) و کاهنان میشنیدند که پیامبری از عرب مبعوث میشود که نامش محمد است. آنگاه این مطلب که به هر شخص عربی میرسید به طمع دستیابی به مقام شامخ نبوت و پیامبری، نام فرزندش را «محمد» میگذاشت. »[۷]
چنان که از «محمد بن عَدی بن رَبیعَه»، یکی از محمد های پیش از اسلام، در خصوص نامش سئوال شده است:
(چرا پدرت در زمان جاهلیت نام تو را محمد گذاشت؟ محمد بن عَدی پاسخ داد: اتفاقاً خودم هم این سئوالی را که از من پرسیدی از پدرم پرسیدم! پدرم در این رابطه گفت: من به همراه سه نفر از طایفۀ «بَنی تَمیم» به نام هایِ «سُفیان بن مُجاشِع» ، «یزید بن عَمرو بن رَبیعَة بن حُرقوص بن مازِن» و «اُسامَة بن مالک بن جُندَب بن عَنبَر» برای دیدن «ابن جَفنَه غَسّانی» به «شام» رفتیم، هنگامی که به منطقۀ شام رسیدیم در کنار برکه آبی که چند درختی هم داشت منزل کردیم. نزدیک آن جا مردی راهب (مسیحی دیر نشین) ایستاده بود. با خود گفتیم بهتر است که در این برکه،آب تنی کنیم، روغن به خودمان بزنیم، جامه هایمان را عوض کنیم، سپس به نزد دوست خودمان (ابن جَفنَه غَسّانی) برویم، پس این کارها را انجام دادیم تا این که آن مرد راهب نزد ما آمد و گفت: این لهجۀ شما، لهجۀ مردم این منطقه نیست، گفتیم: بلی، ما از تیره ای از قبیلۀ «مُضَر» [در حِجاز] هستیم.گفت: از کدام تیرۀ آن؟ گفتیم: از «خِنْدِف»،گفت: به زودی میان شما پیامبری برانگیخته خواهد شد پس به سوی او بشتابید و بهره خود را از او بگیرید تا به رشد و هدایت برسید که او آخرین پیامبران است، گفتیم: نام او چیست؟ گفت: محمد (ص).[بعد از این رویداد به دیدار ابن جَفنَه رفتیم] و چون از نزد ابن جَفنَه برگشتیم هر یک از ما صاحب پسری شد که به مناسبت سخن آن راهب، نام آن ها را «محمد» نهادیم.) [۸]
نقل است به پدر «محمد بن سُفیان« (از محمد های دوران جاهلیت) گفته شده که «بی تردید در میان عرب پیامبری خواهد بود که نامش محمد است» پس او نیز نام فرزندش را محمد گذاشت. [۹]
بنابراین استفاده از نام محمد بر روی فرزندان در میان عرب جاهلی رواج داشته که این امر برگرفته از آیین های توحیدی قبل(یهودیت و مسیحیت) و بحث انتظار آنان برای ظهور پیامبر بعدی بوده است.
محمد های دوران جاهلیت
این موضوع آن قدر در میان دانشمندان اسلامی مشهور و مسلم بوده که ابن سعد در کتاب طبقات خود بابی مجزا با عنوان:« ذکر من تسمی فی الجاهلیة بمحمد رجاء أن تدرکه النبوة للذی کان من خبرها» (ذکر کسانی که در دوران جاهلیت، محمد نامگذاری شدند به امید آن که به مقام نبوت نائل شوند برای کسی که از خبر نبوت اطلاع داشت)،گشوده و باز نموده است. [۱۰]
رجال و بزرگان قریش به هنگام ولادت نبی مکرم اسلام(ص) در مکه وقتی به نزد عبدالمطلب حاضر شدند و غذا خوردند، عرض کردند: فرزندِ [فرزندت] را چه نامیده ای؟
جناب عبدالمطلب فرمودند:محمد!
آنگاه بزرگان قریش عرض کردند:«ما هذا من أسماء آبائک» (این نام از اسامی پدران شما نبوده است!)
حضرت عبدالمطلب فرمودند:خواستم که او در آسمان ها و زمین مورد ستایش باشد). [۱۱]
در برخی منابع دیگر که متأخر نسبت به منبع قبلی است، رجال قریش عرض می کنند:«لیس من أسماء آبائک و لا قومک» (این نام محمد از اسامی پدران تو و خویشاوندان تو نیست). [۱۲]
باید گفت از این کلام استفاده نمی شود که نام محمد اصلاً در بین عرب نبوده بلکه به این معنا است که نام محمد در بین پدران و خویشان نزدیک حضرت محمد(ص)نبوده است به حسب این که آنان نگفته اند که این نام در «بین ما» یا در «بین عرب» سابقه نداشته است چون به این امر واقف بوده اند که قبل از حضرت محمد(ص)، محمدهای دیگری نیز بوده اند بلکه مقصود آن ها از این سخن، تأکید بر تکریم و زنده نگه داشتن یاد گذشتگان آن حضرت در قالب نامگذاری مجدد آن ها بوده است.
مصلحت خداوند این نبوده است که نزدیکان و پدران حضرت رسول(ص) چنین اسمی داشته باشند تا مبادا امر نبوت و رسالت حضرت محمد(ص) بر مردم و منتظران ظهور ایشان مشتبه و شبهه زا شود. نسب پیامبر(ص) و اسامی پدران ایشان تا «عَدنان» به این شرح است که در هیچ کدام نام «محمد» نیست؛
«محمد بن عبد الله بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصیّ بن کلاب بن مرة بن کعب بن لؤیّ بن غالب بن فهر بن مالک بن النضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معدّ بن عدنان»[۱۳]
با این بیان در زیر نام های برخی از محمدهای پیش از اسلام (دوران جاهلیت عرب) که در آثار تاریخی ثبت و ضبط شده است، ذکر می شود؛
(۱) محمد بن عدیّ بن ربیعة بن سواءة بن جشم بن سعد بن زید مناة بن تمیم تمیمی سعدی
(۲) محمد بن أحیحة أوسی
(۳) محمد بن أسامة بن مالک بن حبیب بن العنبر بن تمیم عنبری تمیمی
(۴) محمد بن البراء (البر بن طریف) بن عتواره بن عامر بن لیث بن بکر بن عبد مناة بن کنانة بکری عتواری
(۵) محمد بن الحارث بن حدیج بن حویص
(۶) محمد بن حرماز بن مالک بن عمرو بن تمیم یعمری
(۷) محمد بن حمران بن أبی حمران
(۸) محمد بن خزاعی بن علقمة بن حرابة سلمی (از بنی ذکوان تیرهای از بنی سلیم)
(۹) محمد بن خولی همدانی
(۱۰) محمد بن سفیان بن مجاشع تمیمی
(۱۱) محمد بن الیحمد أزدی
(۱۲) محمد بن یزید بن عمرو بن ربیعة تمیمی
(۱۳) محمد بن أسیّدی
(۱۴) محمد فقیمی
(۱۵) محمد بن عمرو بن مغفل [۱۴]
نکاتی راجع به محمد های پیش از اسلام
(۱) «محمد بن عدی بن ربیعه» مشهورترین این محمدها است. [۱۵]
(۲) «محمد بن خُزاعی» از امیران دستگاه «اَبرَهَۀ حَبَشی» بود که در همان ایام ابرهه و دوران جاهلیت در گذشت. [۱۶] اَبرَهَه همان شخصیت معروفی است که سپاهی متشکل از فیلها به قصد ویرانی کعبه به سوی شهر مکه تدارک دید ولی در نهایت تار و مار شد. پیامبر اسلام (ص) بنا بر مشهور در ماه ربیع الاول «عام الفیل» (همان سال هزیمت و شکستِ لشگر فیل سوارانِ ابرهۀ حبشی) به دنیا آمدند.
(۳) «محمد بن حُمْران» شاعر و معاصر با «اِمرؤالقَیس» [زنده در حدود ۸۰ تا ۱۳۰ سال قبل از هجرت پیامبر (ص) و معروفترین شاعر عرب در دوران جاهلیت] بوده است که همین اِمرؤالقیسِ معروف برای او شعری نیز سروده و در تاریخ مثبوت و موجود است. لقب محمد، «شُوَیْعِر» بوده که به معنای «شاعر کوچک» است. [۱۷]
(۴) «محمد بن سُفیان» در آن عصر «اُسقف» بوده که نشانگر جایگاه اجتماعی او در مقام مؤمنان و عالمانِ عالی رتبۀ مسیحی در عصر جاهلیت بوده است. [۱۸]
(۵) بنا بر مستندات تاریخی هر چند پدران این افراد به طمع دستیابی به مقام رفیع نبوت توسط فرزندانشان اسامی آنها را محمد گذاشتند اما هیچ کدام در زمان حیات خود ادعای نبوت و پیامبری نکردند. [۱۹]
(۶) از پانزده نفری که نامشان در فهرست بالا ذکر شد به جز «محمد بن عَدی بن رَبیعَه» همه پیش از ظهور اسلام از دنیا رفته اند. [۲۰]
(۷) برخی تاریخ نگاران «محمد بن مَسْلَمَه» را نیز از جمله محمدهای دوران جاهلیت دانسته اند[۲۱] او در زمانی به دنیا آمده که پیامبر (ص) دهساله بوده است. [۲۲] پس او را نیز میتوان جزء محمدهای پیش از اسلام در نظر گرفت الا آن که بعد از ولادت حضرت محمد (ص) و قبل از نبوت ایشان توسط والدین خود به اسم محمد نامگذاری شده است.
نتیجه گیری
با توجه به مستندات و مدارک معتبر تاریخی که در این فرصت تقدیم شد برخی گفتارها که در «صحنۀ نامگذاری حضرت محمد(ص)» در فیلم «محمد رسول الله» توسط نقش آفرینان این فیلم بیان شد با گزاره ها و مسلمات تاریخی، سازگاری و تطابق ندارد.
آنجا که با تعجب گفته شده:«محمد؟! محمد دیگر چه نامی است؟!» قابل نقد است زیرا این نامواژه علاوه بر استفاده در میان عرب، در زمان قبل از ولادت حضرت محمد(ص)، از نظر معنایی و مفهومی نیز قابل فهم برای آن ها بوده و معنی آن را به خوبی می دانستند زیرا کلمۀ «محمد» مانند واژۀ «محمود» اسم مفعول و از مشتقات کلمۀ «حمد» است ولی به جهت این که از باب مبالغه می باشد از آن بلیغ تر و رساتر است و در آن زمان قطعاً برای عرب های ادب دوست، بلیغ و فصیح و علاقه مند به شعر و شاعری نامواژه ای قابل فهم و درک بوده است یعنی این نام، کلمه ای مُرده، متروک یا دخیل در زبان و لغت عرب نبوده است علاوه بر این که معنی آن نیز معنی بدی نیست. در گفتارهای فیلم چنان بیان شده است که انگار کسی تا به حال با چنین مفهومی سر و کار نداشته است.
یا این گفتار که:«نشنیده ایم؟!» نیز با مستنداتی که ارائه شد نادرست است. همین طور گفتارهایی همچون: «این نام از کجا آمده است؟!» یا «این نام دیگر چیست؟!» با این تفاسیر و تفاصیل رنگ می بازد. بخصوص برای عربی که به علم اَنساب توجه ویژه داشته و در شهر مکه می زیسته، شهری که از نظر عبادی و تجاریِ پُر رفت و آمد بوده و قبایل و طوایف بسیاری در آن حشر و نشر داشته اند.
و از همه مهم تر این دو گفتار آخر که «در هیچ قبیله ای چنین نامی سراغ نداریم!» و «نام هیچ پسری محمد نبوده!» نیز بر طبق شواهد تاریخی و مستنداتی که بیان شد از اساس باطل و نادرست است زیرا از آثار تاریخی و منابع کهن اسلامی، نام هایی را ذکر نمودیم که بیان کننده وجود اسم «محمد» در قبیله های مختلف عرب پیش از ظهور اسلام عزیز بوده است. مضافاً این گفتار که «نام هیچ پسری محمد نبوده!»، سخنی بسیار غیر علمی و غیر کارشناسانه در این فیلم محسوب می شود.
در خاتمه باید گفت، نویسنده و کارگردان این فیلم به خاطر ارادتی که به ساحت مقدس حضرت پیامبر(ص) داشته، خواسته است که نام او را برای مخاطب فیلم منحصر به فرد نشان و جلوه دهد ولی اصل در این موضوعات برای ما گزاره های موثق و کهن تاریخی است نه دیالوگ ها و مونولوگ هایی که در یک فیلمنامه از ناحیۀ نویسندۀ معاصر ما نوشته و پرداخته شده است.
متأسفانه با توجه به تأثیر عمیق فیلم و سینما بر ذهن مردم و تأکیدات این فیلم در خصوص نامگذاری پیامبر(ص) با این سبک و سیاق که دیدیم و خواندیم، دیگر به سختی و دشواری بتوان ذهن برخی را به واقعیت و موضوع با اصالتی که هدف اصلی این جُستار است رهنمون ساخت.
ای کاش سازندگان این فیلم در این فقره عنایت و مطالعات بیشتری داشتند و با کارشناسان و پژوهشگران دینی و تاریخی مشاوره های لازم را انجام می دادند و از این ظرافت مهم تاریخی و معنوی غفلت نمی کردند زیرا مسألۀ وجود نام های «محمد» پیش از ولادت حضرت محمد(ص)، خود مرتبط با بخش مهمی از تعالیم و سنت های توحیدی است که مردم به واسطۀ فضل و مهربانی پروردگار از نشانه های ظاهری و باطنی پیامبر بعد از حضرت مسیح(ع) و به عبارتی پیامبر آخرالزمان به خوبی آگاهی و اطلاعات کافی داشته اند تا در مسیر زندگیِ معنوی، دچار گمراهی و سرگردانی نشوند.
پی نوشت
[۱] سبل الهدی، ج ۱، ص ۴۰۹ و عیون الاثر، ج ۱، ص ۳۹.
[۲] همان، ج ۱، ص ۴۱۱.
[۳] مستعذب الاخبار، ص ۳۲.
[۴] امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۱۴۰.
[۵] الإصابة، ج ۶، ص ۲۵۷.
[۶] امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۱۴۰.
[۷] الطبقات، ج ۱، ص ۱۳۴.
[۸] الإصابة، ج۶، ص۲۲ و سبل الهدی، ج ۱، ص ۴۰۹.
[۹] الطبقات، ج ۱، ص ۱۳۴.
[۱۰] همان.
[۱۱] الاشتقاق، ص ۸.
[۱۲] السیرة الحلبیة، ج ۱، ص ۱۱۵.
[۱۳] الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۵.
[۱۴] منتهی السؤل، ج۱، ص۱۸۰.
[۱۵] همان.
[۱۶] الإصابة، ج۶، ص ۲۶۴.
[۱۷] همان، ج ۶، ص ۲۶۲.
[۱۸] الطبقات، ج ۱، ص ۱۳۴.
[۱۹] سبل الهدی، ج ۱، ص ۴۰۹.
[۲۰] منتهی السؤل، ج۱، ص۱۸۲ و سبل الهدی، ج ۱، ص ۴۱۱.
[۲۱] الإصابة، ج۶، ص ۲۸ و عیون الاثر، ج ۱ ص ۳۹.
[۲۲] امتاع الاسماع، ج۲، ص ۱۴۱.
دکتر سید مرتضی میرسراجی (استادیار دانشگاه)