به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، به نقل از سرویس دین و اندیشه ایبنا الهام عبادتی نوشت: جامعهشناسی در ایران بیش از یک رشته دانشگاهی است؛ این دانش، یک گفتوگو با تاریخ، فرهنگ و شرایط معاصر است. نسبت علوم اجتماعی با جامعه ایرانی، یک نسبت پیچیده و حیاتی است که همواره در معرض پرسش و بازاندیشی قرار دارد. امروز، جامعه ایران در تقاطع بحرانهای ساختاری و فرصتهای نو قرار گرفته است؛ از تغییرات اجتماعی و سیاسی تا ظهور نسلهایی با چشمانداز و نگاه متفاوت.
در چنین فضایی، همایش «کنکاشهای مفهومی و نظری درباره جامعه ایران» که از ۱۴ تا ۱۷ مهرماه ۱۴۰۴ در تالار ابنخلدون دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار می شود، اهمیت ویژهای پیدا میکند. محور ویژه این دوره «آیندهها و امکانهای جامعه ایران: فراسوی افول و بازسازی» است؛ عنوانی که خود گواهی بر توجه به بحران، امید و بازاندیشی در مسیر جامعهشناسی ایران است.
گفتوگو، نقد و گفتمان اجتماعی
این همایش در فضایی متفاوت برگزار می شود؛ فضایی فراتر از کنفرانسهای خشک و آکادمیک، فضایی که به شنیدن صدای نسل جدید، زنان و مناطق دورافتاده ایران اهمیت میدهد. عباس کاظمی، دبیر همایش، با اشاره به برگزاری همایشهای استانی در یازده شهر کشور و استقبال گسترده از آن، گفته این دوره از همایش، تنوع بیسابقهای از موضوعات و دیدگاهها را دربر داشته است.
کاظمی تأکید کرد که همایش باید عرصهای برای گفتوگو و نقد باشد: «هدف ما این است که نه فقط سخنرانی ارائه شود، بلکه گفتوگوی علمی و انتقادی ایجاد شود که بتواند به توسعه دانش اجتماعی و بازاندیشی در جامعه ایران منجر شود.»
چرا «جامعه لحظهای»؟
پرویز پیران جامعهشناس نامآشنا در سخنرانی خود در افتتاحیه ششمین همایش «کنکاشهای مفهومی و نظری درباره جامعه ایران» با اشاره به موقعیت ویژه امروز ایران، مفهوم بنیادین «جامعه لحظهای» را محور بحث خود قرار داد. او سخنان خود را با تأکید بر این نکته آغاز کرد که در تاریخ ایران هرگز شرایط برای توسعه پایدار زیستمحیطی به اندازه امروز آماده نبوده است.
به گفته پیران، ظرفیتها و امکاناتی که ایرانیان در سطح جهان به دست آوردهاند و تجارب نسل جدید، این امکان را فراهم میکند که ایران مسیر توسعهای انسانمحور و زیستمحیطی را دنبال کند. با این حال، وی به یک تحول عمیق در جامعه ایران اشاره کرد: «ما درگیر یک گذار پارادایمی هستیم که مشابه آن در تاریخ معاصر کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است. این گذار، نقشی مستقیم برای مردم و خرد جمعی به وجود آورده است، اما متأسفانه در طول ۱۵۰ سال گذشته، خرد جمعی تاریخی ما تضعیف شده است.»
پیران توضیح داد که اولین بار در سال ۱۳۹۴ در دومین همایش کنکاش های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران، این مفهوم را مطرح کرده و آن را نتیجه بررسیهای طولانی خود دانسته است. وی بیان کرد کنه جامعه لحظهای وضعیتی است که در آن زندگی جمعی، تصمیمگیری و حتی آیندهنگری به شدت کوتاهمدت شدهاند. این امر نتیجه تحولات تاریخی، فرهنگی و ساختاری گسترده است.
او سخنان اصلی خود را در سه بخش اصلی سامان داد: اول اینکه چگونه به جامعه لحظهای رسیدهایم، دوم تعریف و ویژگیهای این مفهوم، و سوم پیشنهادهایی برای مواجهه با آن.
پیران با روایت تجربه شخصی خود از پژوهشهای طولانی در حوزه تاریخ اجتماعی ایران گفت: «سالها پیش در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، بعد از چند جلسه تدریس احساس میکردم ایران در سخنان من غایب است. این موضوع مرا به پروژهای ۳۰ ساله رهنمون کرد که شامل مطالعه منابع تاریخی و پرسشگری گسترده درباره شرایط تاریخی ایران بود.»
او با اشاره به دشواریهای کار آماری روی منابع تاریخی افزود: «تاریخنگاری ایران اغلب رونویسی از روایت شاهان و سرداران بوده و کمتر به تحلیل انتقادی پرداخته است. با این وجود، تلاش ما بر استخراج گزارههای بنیادین (گراندد تئوری) بود که بدون قصد محقق، از گردآمدن دادهها شکل میگیرد.»
پنج نظریه بنیادین جامعه ایران
از دل این پژوهش، پنج نظریه مهم شکل گرفت: ۱. نظریه راهبرد و سیاست سرزمینی جامعه ایرانی ۲. نظریه معماری کلان و خرد ۳. نظریه آبادی ۴. نظریه امتناع جامعه ایران از مشارکت فنی و تخصصی ۵. نظریه نفی ویژگیهای شخصیت فردی و جمعی ایرانی.
پیران تأکید کرد که این نظریهها نشان میدهند مشکل اصلی ایران در مواجهه با مدرنیته نیست، بلکه در تجربهای از «مدرنیته معکوس» نهفته است: «۱۵۰ سال تلاش برای مدرنیزاسیون، در بسیاری موارد تبدیل به روندی شده که با ایدئولوژی جایگزین نگاه علمی شده و به ایجاد شکافها و بحرانهای اجتماعی گسترده منجر گردیده است.»
ویژگیهای جامعه لحظهای
پیران ویژگیهای کلیدی جامعه لحظهای را چنین برشمرد: ناپایداری و فقدان آیندهنگری؛ فرسودگی نهادها و دشواری پایداری نهادهای تازه؛ فروپاشی اخلاق و ضعف حافظه جمعی؛ تصمیمگیری واکنشی و مدیریت ناقص؛ کاهش سرمایه اجتماعی و روابط انسانی و افزایش خودمحوری و تداوم خشونت ساختاری.
او تأکید کرد: «جامعه ایران جزو پنج جامعه تروماتیک جهان است؛ جامعهای که تجربه مکرر خشونت، جنگ و بحران، ساختار روانی و اجتماعی آن را شکل داده است.»
لزوم خودکاوی و بازسازی فرهنگی
پیران بر ضرورت یک جریان خودکاوی در ایران تأکید کرد و گفت: «ما نیازمند بازخوانی تاریخ، نقد عمیق وضعیت موجود و بازسازی فرهنگی هستیم. نابودی عرفان پویا، یکی از مهندسیهای فرهنگی بیگانگان بوده است که باید بازسازی شود. عرفان پویا، برخلاف عرفان ایستا، با جامعه درگیر است و ظرفیت تولید تحول اجتماعی را دارد.»
او یادآور شد که جامعه لحظهای پایداری خاص خود را دارد، اما زنان نقش کلیدی در ایجاد پادزهرهای آن ایفا میکنند. بیش از چهار دهه پیش گفتم که کلید رهایی و توسعه ایران در دستان زنان است.
پیران سخنان خود را با یادآوری نقش جامعهشناسی در نقد و بازاندیشی پایان داد: «جامعهشناسی نقاد است و بدون نقد نمیتواند به حیات خود ادامه دهد. ما باید از خود بپرسیم که جامعهشناسی ایرانی چگونه میتواند در خدمت فهم و ساخت آینده ایران باشد.»
گفتوگو و نقد در علوم اجتماعی
سعید معیدفر رئیس انجمن جامعهشناسی دیگر سخنران افتتاحیه بود که سخنرانی خود را با تأکید بر اینکه علوم اجتماعی در ایران عمدتاً وارداتی بودهاند آغاز کرد. او گفت: «علوم اجتماعی کمتر منشأ ایده و خلاقیت بومی شدهاند» و بر ضرورت ایجاد انسجام علمی تأکید کرد.
معیدفر یادآور شد که ایده همایش کنکاشهای مفهومی و نظری از سال ۸۶ توسط مرحوم دکتر قانعیراد مطرح شد و هدف آن، ایجاد میدان گفتوگو، نقد و تولید دانش بومی بوده است. این همایش، به گفته او، فرصتی برای اتصال علوم اجتماعی به نیازهای واقعی جامعه ایران است.
جامعهشناسی در بزنگاه تغییر: ورود به حوزههای تازه
غلامرضا غفاری رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در سخنرانی خود در ششمین همایش «کنکاشهای مفهومی و نظری درباره جامعه ایران» با تأکید بر جایگاه حساس علوم اجتماعی در ایران امروز، بر لزوم بازاندیشی در نسبت این دانش با شرایط جامعه ایرانی تأکید کرد. وی سخنان خود را با یادآوری سهم اساتید برجستهای چون دکتر توسلی، دکتر عبداللهی و دکتر محمدامین قانعیراد آغاز کرد و افزود: «علوم اجتماعی و جامعهشناسی در ایران اکنون در یک بزنگاه تاریخی قرار دارند؛ همانند خود ایران، که با تغییرات عمیق ساختاری، فرهنگی و اجتماعی مواجه است.»
غفاری با اشاره به گستره موضوعات و پیچیدگیهای جامعه ایرانی گفت: «سرفصلهای این همایش خود گواهی بر این است که جامعه ایران با دگرگونیهای عمیق و فراگیر روبهروست؛ تغییراتی که در تمام حوزههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی رخ میدهد و نیازمند فهمی جدید است.» او این شرایط را فرصتی برای علوم اجتماعی دانست تا نقش مؤثرتری در تحلیل و راهبری مسیر جامعه داشته باشد.
یکی از نکات محوری سخنرانی غفاری، بررسی نسبت علوم اجتماعی با دستگاه سیاستگذاری و جامعه بود. او گفت: «علوم اجتماعی باید فراتر از یک علم دانشگاهی صرف عمل کند و وارد میدان سیاستگذاری و تصمیمسازی شود. این امر مستلزم گفتوگویی عمیق و مستمر با سیاستگذاران و نهادهای تصمیمساز است.»
به باور غفاری، این گفتوگو نه تنها موجب غنای علوم اجتماعی میشود، بلکه ترازی قابل قبول برای حیات جمعی ایران به وجود میآورد: «وقتی جامعهشناسی و سیاستگذاری در یک تعامل سازنده قرار گیرند، امکان تولید سیاستهایی متناسب با واقعیتهای اجتماعی فراهم میشود.»
دعوت به حوزههای تازه جامعهشناسی
غفاری با اشاره به تحولات سریع علمی و اجتماعی، تأکید کرد که جامعهشناسی باید حوزههای تازهای را بگشاید: «نسل جدید دانشجویان و پژوهشگران ما دیگر به آموزش کلاسیک اکتفا نمیکنند. آنها به دنبال پاسخ به پرسشهای نوین و ورود به حوزههایی فراتر از الگوهای سنتی جامعهشناسی هستند.»
او به ضرورت تطبیق آموزش و پژوهش علوم اجتماعی با شرایط جدید اشاره کرد و گفت: «این امر نه تنها در محتوا بلکه در روششناسی نیز باید تحقق یابد. علوم اجتماعی باید خود را به عرصههایی همچون جامعهشناسی شناختی، جامعهشناسی دادهمحور و مطالعات بینرشتهای گشوده کند.»
تقویت گفتوگو میان نسلها و حوزهها
غفاری بر اهمیت گفتوگو میان نسلهای مختلف جامعهشناسان تأکید کرد: «نسل جدید با زبان، دغدغه و ابزار متفاوتی به عرصه میآید و علوم اجتماعی باید فضایی برای گفتوگوی بین نسلی فراهم کند.» او از انجمنهای جامعهشناسی خواست که این فضا را گسترش دهند: «انجمنها باید پلی باشند میان نسلها، میان دانشگاه و جامعه، و میان نظریه و عمل.»
جامعهشناسی در خدمت ایران
غفاری سخنرانی خود را با این پیام به پایان برد که علوم اجتماعی ایران باید بیش از پیش در خدمت جامعه ایران باشد: «جامعهشناسی نباید صرفاً به تحلیل بسنده کند، بلکه باید به یک نیروی مؤثر در بازسازی و تحول اجتماعی تبدیل شود. این امر تنها از طریق گسترش گفتوگو، پذیرش حوزههای تازه و تعامل سازنده با جامعه و سیاستگذاران ممکن است.»
به گفته او، همایشهایی مانند «کنکاشهای مفهومی و نظری درباره جامعه ایران» فرصتی برای تحقق این مسیر هستند: «این رویدادها باید پلی باشند برای گفتوگو، نقد و بازاندیشی تا جامعهشناسی ایرانی بتواند پاسخگوی شرایط پیچیده امروز باشد.
گفتوگو به مثابه زیربنای همایش
عباس کاظمی، دبیر همایش، با اشاره به برگزاری همایشهای استانی در یازده شهر، گفت این دوره تلاش کرده صدای نسل جدید، زنان و مناطق دورافتاده را بشنود. وی گفت: «همایش باید فرصت نقد و بازاندیشی در علوم اجتماعی باشد.»
رؤیا و نقد: آینده ایران در نگاه علوم اجتماعی
مهدی سلیمانیه پژوهشگر علوم اجتماعی سخنرانی خود را با بیانی شاعرانه آغاز کرد: «بعضی کلمهها فرق میکنند. بعضی کلمهها، از جنس نبضاند. مثل خون در رگها. همیشه هستند. شب. روز. دور یا نزدیک. در خشم یا شوق. بعضی کلمهها از جنس عهدند. عهدهایی از خیلی قبل. عهدهایی پیش از ما. عهدهایی پس از ما. تا پس از مرگ. عهدهای همیشه. «ایران» برای ما، از این کلمات است. از آن کلماتی، که فرق میکند.
ایرانی که حالش خوب نیست. زخمخورده، خسته، مستأصل و عاصی. و ما، بیش از یک قرن است که نسل به نسل داریم به آن میاندیشیم. با آن زندگی میکنیم. مینویسیم. درس میدهیم. درس میخوانیم. مو سفید میکنیم. بغض میکنیم. دور میشویم و برمیگردیم. دور میمانیم و دل در گرو داریم. زخم میخوریم. شاد میشویم. میجنگیم. و برایش خیال میکنیم و با یادش، میمیریم.»
سلیمانیه تصویری از رویای علوماجتماعی در ایران ارائه داد: سرزمینی که هیچ عقیدهای را طرد نکند، جوانانش فرصت برابر داشته باشند، زنان برای بدیهیترین حقوق خود نجنگند، خانوادهها مجبور به مهاجرت نباشند، عدالت و آموزش برای همه فراهم باشد و قانون الزامآور باشد. مادرانش شرمسار و داغدار فرزندانشان نیستند. خانوادههایش برای کورسوی امید، مجبور به تبعید مهاجرتنام نمیشوند. کلاسهایش، برای دختر سیستانی و بلوچ و عرب و کرد و ترکمن و افغانستانیتبار مجهز است. معلمینش دغدغهی نان ندارند. کارگرانش سرشار از انگیزهاند. قانون در آن لقلقهی زبان نیست. و حاکمانش....
او تاکید کرد که این ایران سرزمینی آغوش گشوده به انسان است. انسانی فراتر از مرزهای ثروت، مکنت، و ملیت. حتی مأمنی برای مهاجرین زخمخورده و آرزومند. برای ساختن یک رستگاری جمعی. سرزمینی آغوشگشوده به آزادی و به زندگی.
سلیمانیه بیان کرد که ما در این همایش به این رؤیا فکر میکنیم: به آیندهی ایران. فراسوی دوگانهای از سیاهی محض و سفیدی محض. فراسوی اضمحلال و زوال یا رشد بیمثال. فراسوی دوگانههایی که علوماجتماعی به ما آموخته واقعیت نخواهند داشت: آیندهای نزدیکتر به آن رؤیای جمعی، اما به نیک و بد، عجین. علوماجتماعی به ما آموخته آن رؤیا، ناگهان رخ نمیدهد. یکباره از آنسوی مرز وارد نمیشود. و سوغات تمام و کمال هیچ فرنگی نخواهد بود.
وی گفت: علوماجتماعی به ما آموخته این رؤیا، ذره ذره، ساخته میشود. در میان ما، یادگرفته میشود. اینجا تمرین میشود. در بسیار فراز و فرود و زمین خوردن و بلند شدن، جوانه میزند.
او نقد عمیقی بر ساختار علوم اجتماعی ایران داشت و گفت: باید پذیرفت که علوماجتماعی ما هم درگیر بسیاری از آن طردها و ستمهاست. دیده و نادیده. گفته و ناگفته. علوماجتماعی که همچنان مردانه است. در حالی که بدنهی دانشجوییاش سالهاست بیش از هفتاد درصد چهرهی زنانه دارد، در گردهماییهایش به شدت مردانه است. علوماجتماعی که هیأتعلمیهایش، چه از پس فرآیندهای جذب رسمی و روابط و ساز و کارهای نابرابر غیررسمی و عرفی، همچنان غالباً مردند. علوماجتماعی که راه را برای دیدهشدن نسل جوانتر باز نمیکند. در توزیع امتیازات منزلتی و نمادین، دچار بنبست نسلی است. دانشجویان کارشناسی و ارشد را در دادن تریبون چندان به رسمیت نمیشناسد. علوماجتماعی که همچنان به کار جمعی و نهادی چندان عادت ندارد. انجمنهای علمی دانشجویی را نمیشناسد و چندان بازی نمیدهد. کمتر به گفتگو میپردازد و بیشتر و در بهترین حالت، در خطوطی موازی پروژههای فردی خود را پیش میبرد. گاهی فاصله میان مباحث علوماجتماعی به خصوص در درون دانشگاه با نیازها، دردها و رویشهای واقعی اجتماعی زیاد میشود. همین نابرابریها و ویژگیها، در مناسک جمعی اجتماع علمی علوماجتماعی ما هم دیده میشود. در رخدادها. و در همایشها.
سلیمانیه بیان کرد که این تغییر رویکرد را از این همایش آغاز کرده اند: در این همایش، نمایندگان یازده انجمن علمی دانشجویی از نه دانشگاه، دو تشکل و اتحادیهی انجمنهای علمی دانشجویی علوماجتماعی مشارکت فعالی دارند. سه پنل از پنلهای همایش به صورت کامل به این نهادهای علمی دانشجویی اختصاص یافتهاست. جایی که سطحی اولیه از همکاری بین نهادی میان انجمن جامعهشناسی و انجمنهای علمی و صنفی دانشجویی محقق شدهاست. پنلهایی نظیر پنل جامعهشناسان کوهنورد که از سالهای تجربه خود در این حوزه خواهند گفت و پنلهایی درباره اعتراضات اجتماعی ۱۴۰۱ و پساجنگ دوازدهروزه که با اشکالی مختلف، حیات اجتماعی ما را در واقعیت تغییر دادند، تلاش خواهند کرد تا خلاء فاصله میان واقعیت جامعه و مباحث نظری ما را کاهش دهند.
سلیمانیه سخنانش را با این پیام به پایان برد: «برای آن کلمهای که فرق میکند. برای ایران. ایرانی برای انسان.» او همایش را آغاز راهی دانست برای بازسازی گفتوگو، نقد خویشتن و ساخت آیندهای متفاوت برای ایران.
همایش «کنکاشهای مفهومی و نظری درباره جامعه ایران» بیش از یک گردهمایی علمی است؛ این همایش عرصهای است برای گفتوگو، نقد و بازاندیشی در نسبت جامعهشناسی و واقعیتهای جامعه ایران.از مفهوم «جامعه لحظهای» تا رؤیاهای جمعی و نقد ساختاری، سخنرانان همایش تصویری عمیق از ضرورت بازسازی علوم اجتماعی و جامعه ایران ارائه دادند. این همایش یادآور می شود که مسیر توسعه و تحول، نه یکباره، بلکه در فرآیندی مستمر، گفتوگو محور و مبتنی بر نقد خویشتن ممکن میشود.
این تجربه علمی، دعوتی است به جامعهشناسان، سیاستگذاران و شهروندان برای بازاندیشی، گفتوگو و همراهی در ساخت آیندهای متفاوت برای ایران.
۲۱۶۲۱۶