اگر مدیر عامل گوگل، اریک اشمیت، به همین مسیر ادامه دهد، مرزی که سرویسهای محاسباتی مورد استفاده در تجارت را از سرویسهای مورد استفاده مصرفکنندگان جدا میکند؛ به سرعت ناپدید میشود و گوگل هم امیدوار است که از طریق سرویسهایی همانند google apps و سرویس جدید گوگلویو، بتواند به این تغییرات شتاب ببخشد.
تا به حال شرکت با سرویسهایی که عمدتا برای مصرفکنندگان جذاب است به خوبی پیش رفته بود، اما اشمیت در کنفرانس گارتنر گفت که گوگل ، سرویسهایی را ترجیح میدهد که بخشی از زندگی مردم شوند، فارغ از این که آنها در حال انجام چه کاری باشند. و به دلیل اینکه شرکت، از مشتریان سرویسهای ویژه خود به ازای هر نفر در سال مبلغ 50 دلار میگیرد تا هزینههای ارائه این خدمات را جبران کند، اشمیت گفت که این امر قبل از این که قرار باشد که برای گوگل سودآوری زیادی داشته باشد، مسئله رسیدن به مقیاس مناسب است.
اریک اشمیت بعد از کنفرانس گارتنر در گفتگویی با سینت اعلام کرد که بازار خدمات تجاری سطح بالا، فرصت آتی گوگل برای رسیدن به سودهای میلیارد دلاری است. مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید.
شما در زمینه فناوری اطلاعات و سرمایه گذاری تجربه زیادی داری. سابقه مدیریت ارشد فناوری در شرکت سان مایکروسیستمز و مدیر عاملی شرکت Novell را هم که در پرونده داری. وقتی به شرکت گوگل آمدی، چه چیزهایی را باید یاد میگرفتی و چه چیزهایی را لازم نبود یاد بگیری؟
وقتی من به گوگل آمدم گوگل به دنبال خدمات سطح بالای تجاری نبود. ولی من با فکر و تمایل سطح بالا به این شرکت آمدم. من به خاطر میآورم که در دو سال اولی که به اینجا آمده بودم، میتوانستم به تفضیل در مورد معماری XML و معماری دادههای مورد استفاده شرکتها صحبت کنم و آنها را تشریح کنم. سرگئی (برین) و لری (پیج، دو نفر موسس گوگل) آن را خندهدار میدانستند و میگفتند: چه نیازی به آن است؟ البته دلایل زیادی برای نیاز ما به آن وجود دارد ولی ذهن این دو نفر خیلی تخصصی شده است. برای من کلید پیشرفت دریافتن این بود که مرورگرها بتوانند هم در سطح اختصاصی تجاری و هم در سطح مصرفکنندگان استفاده شوند. معماری آن از مرورگرها گرفته شده است. و این داستان IT سطح بالای امروز است.
بنابر این آنچه من یاد گرفتم، این بود که خدمات برای مصرفکنندگان به همان سختی خدمات برای مشتریان تجاری و حتی سختتر از آن است. وقتی که من در حال ترقی بودم فکر میکردم که قسمت تجاری سخت ترین بخش از کار است. مصرفکنندگان، هم دمدمی مزاج و هم حساس به زمان هستند. و همیشه باید سرویس در خدمت آنها باشد. فرضیات معماری IT در سال 1990 فرضیاتی نیستند که امروزه به پیشرفت منتهی شوند.
شما را یکی از بزرگترین حامیان محاسبه ابری میشناسند. من در اینجا و در جریان ارائه با حجم زیادی از بدبینی مواجه شدم که به خصوص در مورد مسائل قابلیت اطمینان است. گوگل به چه چیزهایی نیاز دارد تا سرویسهایش به اندازه لزوم قابل اعتماد و ایمن شوند، و درصد قابل ملاحظهای از تجارتهای بزرگ اقناع شوند که از آنها استقبال کنند؟
بعضی از بازارها وجود دارند که هیچ گاه نمیتوان آنها را قانع کرد. میتوان گفت که اینها تقریبا یک درصد کل بازار را به خود اختصاص میدهند. آنها خواستار کنترل کاملند و حاضرند که هزینه آن را نیز بپردازند. این هزینه چیست؟ مراکز دادههای اختصاصی خودشان، معماری امنیتی مخصوص خودشان، مدیریت ریسک خودشان و چیزهایی از این قبیل. ولی اکثریت مطلق، یعنی 99 درصد بقیه، چنین نتیجه خواهند گرفت که همانندی در مورد دستگاههای ATM کار درستی است. در نهایت سهولت استفاده از دستگاههای ATM و بانک، بر اینکه پولهای مورد نیاز را همه جا با خود ببرید چربش خواهد داشت. در ابتدا شما فکر میکنید که: «من چطور به بانک اعتماد میکنم؟» شما مشکلات را حل میکنید و در نهایت مردم تجربه کافی را پیدا خواهند کرد که بفهمند که حتی اگر هم مشکلی وجود داشته باشد برطرف خواهد شد».
در مورد ما، مشخص میشود که زمان فعال بودن سرورها و سرویسهای ما بیشتر از سرورهای خود شرکتها است. وقتی شما در مورد قابلیت اعتماد تحقیق کنید، میبینید که ما به 4 رقم 9 رسیدهایم (99.99 درصد از در دسترس بودن). در بیشتر شرکتها، بخشهای IT نمیتوانند به چنین رقمی برسند.
بسیاری از کسانی که در این مورد با آنها صحبت کردهام، تحلیل خود را با واژههای مطلق میگویند و کمتر از واژههای نسبی استفاده میکنند: وقتی که قرار باشد نظر خود را در مورد احتمال این که در صورت جایگزینی آیتی خودشان با محاسبات ابری چیز بدی اتفاق بیفتد بیان کنند، میگویند: چیز بدی اتفاق میافتد.
این رقابتی است که ما در آن فقط مجبوریم که بهتر شویم. در همین لحظه نیز قیمت و انعطاف پذیری ما خیلی بهتر است.
پیام این است که ما ما در حال رسیدن هستیم. من فکر میکنم که افراد باهوش بسته به اینکه در کجای منحنی پذیرش باشند، به سراغ ما خواهند آمد. مسئله این است که آنها زود قانع میشوند، سختگیر هستند یا در میانه قرار دارند؟
مدل فروش برای سرویسهای تجاری ویژه متفاوت هست. همچنین مدل خدمات پس از فروش آنها. شما نیاز به افراد بیشتری دارید که مشتریان را ترغیب کنند که با شما قرارداد ببندند، و همچنین به افراد بیشتری نیاز دارید که هنگامی که اوضاع خراب میشود کمک کنند. من شکایتهای زیادی را از کسانی شنیدهام که میگویند هیچ کس در گوگل نیست که بشود با او تماس گرفت. آیا شما به افراد بیشتر و خطوط تلفن واقعی برای انجام این کار نیاز دارید؟
مراقب باشید که مشتریان پولی را با مصرفکنندگان رایگان اشتباه نگیرید. سطح خدمات به اینها کاملا با هم تفاوت دارد.
بنابراین اگر شما یک مشتری سرویسهای پولی باشید، دیگر نیاز ندارید که یک ایمیل بفرستید یا یک فرم را در یک وبپیج پر کنید، و میتوانید با یک انسان صحبت کنید؟
این بخشی از چیزی است که ما میفروشیم. اگر شما مسئول آیتی باشید و بخواهید سیستم ایمیل شرکت را از جای دیگری تهیه کنید، آیا حاضر خواهید شد که (اگر سیستم خوب کار نکند)، یک ایمیل به کسی بفرستید که او را نمیشناسید؟ این یک سیستم فروش معتبر نیست. اولین چیزی که مسئول آیتی خواهد گفت این است که، «این فرد کجا است و من چگونه میتوانم به او دسترسی داشته باشم؟» شما مجبور خواهید بود به این که خدمات خود را با کیفیت بالا ارائه کنید یا اینکه مردم هزینه این کار را خواهند پرداخت.
وقتی که آیفون به بازار آمد، اولین ویرایش آن واقعا جالب بود. ولی وقتی جالبتر شد که اتصال آن با سرورهای معاملاتی فراهم شد.
و همچنین فروشگاه اینترنتی کاربریهای آن، اپاستور.(App Store)
برای من اپاستور واقعا خوب است، اما اتصال به سیستم معاملاتی اجباری است. آیا شما فکر میکنید که Android (سیستم تلفن همراه گوگل) هم به آن نیاز دارد ؟
من نمی خواهم راجع به ویژگیهای محصولات شرکت صحبت کنم. سادهترین جواب این است که ما باید این مشکل را دقیقا به این دلیل حل کنیم که آیفون توانست آن را حل کند. اگر شما در باره آن فکر کنید، Android به زودی به یک تلفن هوشمند خیلی پر سر و صدا برای استفاده تجاری تبدیل خواهد شد. ما نیاز به یک ادغام خیلی قدرتمند با چیزهایی مانند خدمات بلکبری داریم.
Google Voice سرویس جذابی است. ویژگیهای جذابی برای مصرفکنندگان دارد ولی من فکر میکنم که به عنوان یک مورد تجاری استحقاق خیلی بیشتری دارد.
ما پیش از این این بحثها را داشتهایم. چگونه ما توانایی گوگل وویس را بیشتر میکنیم؟ این سرویس فواید خیلی زیادی برای یک مسئول آیتی دارد. ما دو راه در پیش داشتیم. یکی از آن دو متصل شدن بیشتر به PBX (سیستم تلفن داخلی یک شرکت) بود. و دیگری تطبیق بیشتر آن با سرویسهای صدا از طریق اینترنت (VoIP) بود. در سرویسهای خاص ما هر دوی اینها هم اکنون امکانپذیر هستند
و هنگامی که شما درباره عرضه سرویسهای بیشتر VoIP برای Google Voice صحبت میکنید ...
شما میتوانید Google voice را به عنوان یک سکوی پرتاب برای ارتباطات تلفنی در نظر بگیرید. هر چه شما اینها را درهم تنیدهتر کنید، بازدهی بالاتری خواهید داشت.
با مدل فروش و خدمات سطح بالای شما برای مشتریان ویژه، آیا دریافت 50 دلار در سال از هر مشتری، هزینهها را پوشش خواهد داد؟ یا این یک تجارت کم سودتر به نسبت تجارت فعلی است که بیشتر با مصرفکنندگان در ارتباط است؟
سود ناخالص آن قطعا کمتر است. تجارت تبلیغات متنی سود ناخالص خیلی بالایی دارد. ولی ما محاسبات را به آن نحوی که شما میگویید انجام نمیدهیم. ما فقط به این فکر میکنیم که آیا این مبلغ هزینهها را پوشش میدهد یا نه؟ پاسخ قطعا مثبت است. اگر بخواهم صادق باشم باید بگویم که قیمت تعیین شده مبنای خاصی نداشت. چون در این تجارت مسئله ابعاد است، هر قیمتی که ما تعیین کنیم قیمت درستی خواهد بود، چون ما به آن عادت میکنیم. این تجارت در مقیاس بالا خیلی پرسود خواهد بود.
من علاقه زیادی را به جیمیل میبینم، ولی چنین توجهی را در مورد Google Docs (که یک پردازنده متنی صفحه گسترده است) نمیبینم. آیا در آینده، برای اینها نیز توجه مشابهی را شاهد خواهیم بود، یا اینکه Docs فقط قرار است در حد یک ویژگی اضافی باقی بماند؟
مسئله اصلی این است که تقریبا تمام فروش ما در ایمیل، تقویم و پیامهای آنی است. گوگلداکز در راس اینها قرار ندارد. آنها با آن هم بازی میکنند ولی قسمت بنیادی برای آنها ایمیل و تقویم است. این یک پروژه خیلی خوب برای یک شرکت مهم خواهد بود. آنها باید آن را بیازمایند، سیستم موجود را تغییر دهند، به کاربران آموزش دهند و به مردم خدمات بدهند. هنگامیکه شما با آن مشتریان صحبت میکنید، آنها به شما خواهند گفت که آنها گوگلداکز را به همراه حسابهای ایمیلی که هماکنون دارند استفاده میکنند. این شیوه انجام کار آنها است. این کار در درجه اول فروش ایمیل است، ولی هنگامی که شما آن را داشته باشید، آنگاه شما میتوانید از منافع گوگلداکز نیز بهره ببرید.
مطبوعات غیر تخصصی آن را به عنوان مایکروسافت آفیس در برابر گوگلداکز مطرح میکنند. ولی این دو اصلا قابل مقایسه با هم نیستند.
چرا قابل مقایسه نیستند؟
زیرا مایکروسافت آفیس گران است و نرمافزار ما ارزان یا تقریبا رایگان. مسئله دیگر این است که مایکروسافت آفیس ویژگیهای بسیار زیادی دارد که ما اکنون نداریم. کاری که ما اکنون انجام میدهیم افزودن عملگرهای مناسب به گوگلداکز است. ما در حال افزودن موارد معمولی هستیم و نمیخواهیم یک کپی کامل از مایکروسافت آفیس درست کنیم. من فکر نمیکنم که این کار استفاده مناسب از وقتمان باشد. چیزی که اتفاق خواهد افتاد این است که شرکت برای مدتی هر دو را خواهد داشت.
شما خیلی علاقه دارید که سرور خودتان، نرمافزارهای خودتان و شبکههای خودتان را بسازید. چرا از فناوریهای استاندارد موجود استفاده نمیکنید؟ آیا شرکتهایی که از فناوریهای موجود در بازار استفاده میکنند اشتباه میکنند؟
همه فکر میکنند که ما از پیسی استفاده میکنیم. ولی در حقیقت ما از ابر کامپیوترها استفاده میکینم. ابرکامپیوترهایی که ما میسازیم از قطعات پیسی تشکیل شدهاند. آنها تا حد خیلی زیادی مختص کاربرد در معماری دادههای مورد استفاده در گوگل ساخته شدهاند. این یک تحلیل خیلی عملگرای بیشینه سود ممکن است.
پس آیا دیگر شرکتها اشتباه میکنند؟
من هیچگاه دیگر شرکتها را نقد نمیکنم. مدل گوگل کاملا مختص این شرکت است و آنقدر با بقیه تفاوت دارد که حتی نمیشود آنها را با هم مقایسه کرد. یک سری از شرکتها ایجاد شدند تا معماریهای گوگل مانند یک رک سرور عمومی شده را بسازند. ولی من نمیدانم که آنها چقدر خوب کار میکنند.
گوگل از خیلی جهات بیهمتا است، ولی سرمشق و هدف معمول خیلی از دیتا سنترهای بزرگ با تعداد زیاد سرورهای X86 و قابلیت اطمینان در سطحی بالاتر از سطح سرورهای جدا از هم است، این یک تمایل عمومی است. شاید بقیه بازار در جایی پیشرفت شما را متوقف کنند.
شاید ما راه حل اختصاصی هستیم که راه حلهای عمومی شده از آن درس میگیرند. در خیلی از بازارها یک راه حل الگو وجود دارد که بیش از حد مهندسی شده است، ولی خوب ایدههای دیگر نیز در اطراف وجود دارند. من دوستان زیادی در بین سرمایهگذاران ایدههای نو دارم که با محصولات جدید کار میکنند. من به آنها میگویم« یکی را برای ما بفرستید تا همه چیز را در مورد آن به شما بگوییم. ما خیلی دقیق به شما میگوییم که آیا محصول ادعایی شما ارزشی دارد یا نه».
برای پایان بحث، شما چگونه میتوانید استراتژی تجاری گوگل را جمعبندی کنید؟
ما سعی میکنیم آن را طوری ایجاد کنیم که نقاط قوت معماری اینترنت مصرفکنندگان را در اختیار تمام افرادی که امروزه از خدمات ویژه ما استفاده میکنند، و با همان سطح از امنیت و کنترل و یا حتی بهتر از آن قرار بدهیم.
و در مورد سرویس عملی که شما پیشنهاد میکنید؟
من آن را به صورت افقی تعریف میکنم؛ آنهایی که بر هر کسی در سازمان تاثیر میگذارند. آنهایی که هرکسی استفاده میکند. ما سعی میکنیم تا از منطق ویژه تجاری مانند برنامهریزی منابع سرمایهگذاری (ERP) اجتناب کنیم. چیز خیلی جالبی است، ولی احتمال خیلی کمی وجود دارد که گوگل علاقهای به آن داشته باشد.
سینت، ترجمه: مجید جویا