دهه شصت، اساساً دهه ای تاریخی است هم برای ایران و هم برای ایرانیان. این، یک تبلیغ نیست؛ اما به ناچار باید تبلیغ شود!

 

 

دهه ی شصت، هم جنگ بود و هم صلح!

دهه ی شصت، هم فراوانی بود و هم گرانی و هم قحطی و احتکار!

دهه ی شصت، هم پدر بود و هم نبود!

دهه ی شصت، هم مادر بود و هم نبود!

و برای خیلی از دهه ی شصتی ها، مادر، هم پدر بود و هم مادر!

دهه ی شصت، وقتی پدر نبود؛ در جبهه بود و در حال دفاع از میهن!

دهه ی شصت، هم شهید بود و هم جاویدالاثر! و هم اسیر و هم آزاده!

 

دهه ی شصت، هم جمعیت بود و هم سیاست‌های تنظیم خانواده!

دهه ی شصت، هم برنامه درسی بود و هم سازمان برنامه و بودجه!

دهه ی شصت، هم ازدواج بود و هم طلاق، جیز بود!!!

دهه ی شصت، هم بچه بود و هم بچه و هم بچه!

دهه ی شصت، انگار هم کمبود بچه بود و باز هم کمبود بچه!

دهه ی شصت، تبلیغ بچه دار شدن بود و باز هم تبلیغ بچه دار شدن!

 

دهه ی شصت، چیپس هم بود اما چیپس سنتی!

دهه ی شصت، ساندویچ هم بود اما ساندویچِ یه ورق کالباس و یه قاچ خیارشور و یه کمی هم سبزی جعفری  را به خودش دیده بود که ساندویچی (شما بخوانید صاحب اغذیه ای) با یه ورق کاغذ نازک و مخصوص ساندویچ های دهه ی شصتی بهش پیچیده بود!

آری! به ساندویچی ها می گفتند اغذیه ای!

 

خوشبختانه! یا متأسفانه! هنوز هم آثاری از دهه ی شصت هست؛

چیپس دهه شصتی: تهران، خیابان شهیدمحمدرضا عشقیار (خیابان نیلوفر)

اغذیه دهه شصتی: تهران، خیابان شهید یوسف کلاهدوز (خیابان دولت)

تبلیغ دهه شصتی: (بزرگراه شهید صیاد شیرازی)

 

این، یک تبلیغ نیست؛ اما به ناچار باید تبلیغ شود!

 

 

 

 

برچسب‌ها