آنها در سند چشمانداز توسعه فوتبال خود، وقتی «رو به توسعه» هستند، برای ردههای پایه هزینه میکنند و مربیان بزرگ را به خدمت میگیرند و برای آینده خودشان، بازیکن و مربی میسازند و وقتی به توسعه موردنظر خود رسیدند، تیمهای ملی پایه را هم به مربیان بومی و داخلی که زیرنظر مربی خارجی رشد کردهاند، میسپارند. این روش را کرهجنوبی، ژاپن و حتی امارات و ازبکستان پیاده کردند و به نتیجه هم رسیدند اما ما در ایران به خاطر تفاوت و در واقع تضاد فرهنگی نمیتوانیم برای ردههای پایه سرمربی خارجی بیاوریم چراکه مربی خارجی از جامعهای متفاوت با فرهنگ، باور و عقاید ما میآید و همکاری با او احتمال دارد برای مربی جوان و بازیکنان نونهال و نوجوان ما بدآموزی داشته باشد. در چنین شرایطی بهترین روش استفاده از معلم به جای مربی است.کاری که فدراسیون فوتبال درخصوص تیم ملی نوجوانان با عباس چمنیان و قبل از او حمید علیدوستی انجام داد و اتفاقاً هر دو هم به عنوان معلم فوتبال و زندگی به اندازه خود در موفقیت تیم ملی نوجوانان سهم داشتند. هم حمید علیدوستی نازنین که با شعور، فرهنگ و شخصیت والای انسانی خود نهال موفقیت را «کاشت» و هم عباس چمنیان که با اخلاق پدرانه و رفتار انسانیاش این نهال را به خوبی نگه «داشت» و محصول را «برداشت».
حالا اما با این معلمها چه کنیم؟ ما که به درستی در ردههای پایه معلم بودن را به مربی بودن تشخیص دادهایم، آیا بهتر نیست برای ارتقای دانش معلمهای خوب فوتبالمان، مدرس خارجی بیاوریم و یا به این معلمهای خوب که هم بازیکنساز هستند و هم انسانساز بورسیه بدهیم تا به کشورهای صاحب فوتبال بروند و کنار دانش سواد فوتبالی خوبی که دارند با تکنولوژی روز فوتبال هم آشنا شوند.
* این یادداشت در ستون حرفآخر سهشنبه ۱۳ مهر روزنامه خبرورزشی چاپ شده است.