این عادت دیرینه برخی سیاسیون در مواجهه با ورزش و به ویژه فوتبال است. آنها خیلی زود یادشان میرود چطور پیروزی علیرضا سلیمانی مقابل بوریس بومگارتنر آمریکایی در روزهای دخالت ایالات متحده در جنگ تحمیلی، پیروزی علی بر شیطان بزرگ تلقی شد و چگونه در روزهای آتشبس، حرکت جوانمردانه عسگریمحمدیان مقابل سرگی بلاگلازوف به عنوان نشانه صلحطلبی ملت ایران بازتاب پیدا کرد و پیروزی ایران مقابل آمریکا در جام جهانی ۹۸ سند اثبات حقانیت کشورمان به چشم آمد و همین چند روز پیش اخلاقگرایی ملیپوشان فوتسال ما در قبال فالکائو برزیلی، نشانه فرهنگ و تمدن ایران لقب گرفت. همانها که در این روزهای باشکوه، پز ورزش را میدهند چون پشت تریبون میروند، آن کار دیگر میکنند و فوتبال را تا سطح یک بازی بیارزش و ورزش را تا سطح یک سرگرمی نامناسب پایین میآورند!
همین نظریهپردازی که این روزها فیلم اظهار نظر تند و بیپروای او علیه فوتبال و فوتبالیستها در فضای مجازی پخش میشود و دست به دست میچرخد، فردا روزی که فوتبال ایران در یک میدان جهانی از اعتبار و آبروی کشور دفاع کرد، این حرفهایش را تکرار میکند؟
آیا او به عواقب گفتههای خود فکر کرده است؟ اینکه فوتبالیستها را لمپن بنامیم و آنها را عناصری بیهنر و زاید بدانیم و الگوهای غلط معرفی کنیم، چه خروجی مثبتی برای نسل جوان دارد؟
اگر فرزند کسی میان این همه چهره علمی و ادبی و فرهنگی و اجتماعی و هنری، یک ستاره ورزش را الگوی خود قرار بدهد، گناهی متوجه آن ورزشکار نیست و باید تقصیر را به پای همین نظریهپردازانی نوشت که این همه سال تریبون داشتند و نتوانستند الگوهای حقیقی مناسبی به نسل جوان معرفی کنند. مقصر ردیف دوم هم پدر آن فرزند است که روش برگزیدن الگو را به فرزندش نیاموخته است.
در اینکه سطح سواد گروهی از فوتبالیستها پایین است و آنها با شعور اندک و درآمد زیاد به خودشان و جامعه آسیب میزنند، تردیدی نیست اما این فوتبال، دکتر و مهندس و باسواد و بافرهنگ و نیکوکار هم کم ندارد. فوتبال را تخریب نکنیم. این ابزار مبارزه با انحرافات و بزهکاری را از خودمان نگیریم. هر بازی فوتبال با ۱۰هزار بیننده، به همین تعداد امکان آلودگی به مواد مخدر، انحراف اخلاقی و... را از بین میبرد. اینکه ما بلد نیستیم از مزیتهای فوتبال درست استفاده کنیم، گناه فوتبالیستها چیست؟!
* این یادداشت در ستون حرف آخر چهارشنبه ۷ مهر روزنامه خبرورزشی چاپ شده است.
نظر شما