در این میان نام برخی افراد با تاریخ مطبوعات و بالطبع سانسور گره خورده است. اگر میرزا صالح و میرزا ملکم خان بهعنوان پیشگامان روزنامهنگاری ایرانی و اعتمادالسلطنه بهعنوان وزیر انطباعات و روزنامه خوان شاه قاجار شناخته میشوند محرمعلی خان زینعلی نیز مشهورترین چهره تاریخ سانسور مطبوعات ایرانی است.
البته در ابتدا به جای استفاده رسمی از سانسورچیهای حاذقی همچون محرمعلی خان، روشهای دیگری برای تحدید مطبوعات مورد استفاده قرار میگرفت مثلاً یکی از این شیوهها در سال های منتهی به مشروطهخواهی، منع ورود روزنامههای آزادیخواهی بود که در خارج از ایران منتشر میشدند که نمونههای آن عبارتند از: «اختر» به مدیریت آقامحمد طاهر تبریزی، «قانون» به مدیریت میرزا ملکم خان و «حبل المتین» به مدیریت شیخ احمد روحی.
در کنار منع ورود مطبوعات، توقیف نشریات داخلی نیز از جمله دیگر روشهای تحدید مطبوعات بود. این رویه با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ با دستور سیدضیاء و به صورت فلهای همراه با بازداشت روزنامهنویسان به اوج رسید. ملک الشعرای بهار در این باره میگوید: «حکومت کودتا در یکی دو روز، همه سرجنبانان را دستگیر کرد... پس معلوم شد که این حرکت یک حرکت حزبی و مرامی و مسلکی نبوده است، بلکه مراد آن بود که در ایران سرجنبانی که بتواند حرف خودش را بزند، یا لایحهای بنویسد باقی نماند... قرار بود مؤسس کودتا همه جراید را ببندد و تنها روزنامه ایران را که مدیرش من بودم باقی بگذارد و ماهی هزارتومان به روزنامه کمک کند و من و ایشان دست به دست یکدیگر بدهیم. این پیشنهاد روز قبل از نشر بیان نامه آقای سیدضیاءالدین و تشکیل دولت از طرف خود ایشان... به من شد و من به دلایلی نپذیرفتم.»
روش دیگری که برای تحدید مطبوعات به کار میرفت ایجاد جو رعب و وحشت برای روزنامهنویسان منتقد بود به گونهای که در دوره پس از کودتای سوم اسفند تا به سلطنت رسیدن پهلوی اول برخی همچون: «فلسفی، مدیر حیات جاوید؛ حسین صبا، مدیر ستاره ایران؛ هاشم خان محیط، مدیر روزنامه وطن» از سوی عوامل سردار سپه مورد ضرب و شتم شدید قرار میگرفتند و البته هنگامی که ضرب و شتم نیز مانع منتقدین نمیشد حذف فیزیکی روزنامهنویس در دستور کار قرار میگرفت که مهمترین نمونه آن ترور و قتل میرزاده عشقی مدیر روزنامه قرن بیستم بود و بعدها محمد مسعود (مدیر روزنامه مرد امروز) و احمد دهقان (مدیر مجله تهران مصور) و کریم پورشیرازی (مدیر روزنامه شورش) هم در زمره روزنامهنویسان مقتول قرار گرفتند.
تا قبل از آغاز سلطنت رضاشاه، سانسور مطبوعات به عهده مدیران و سردبیران بود. آنها با سپردن تعهدنامه، خود این کار را به عهده داشتند، اما پس از آن به صورت رسمی سانسور بر عهده اداره شهربانی قرار گرفت و به این ترتیب دوره آزادی مطبوعات با ظهور محرمعلی خانها برای مدتی طولانی به محاق رفت. از بَررسهای تربیت شده و گرداننده این اداره ابوالقاسم شمیم مأمور سانسور شهربانی بود که به روزنامههای آن روز سرکشی میکرد و خبرها و مقالهها را میخواند و تا روی آن نمینوشت «چاپ شود» و مهر «روا» نمیزد، هیچ چاپخانه و حروفچینی حق چاپ آن را نداشت. اگر روزنامه نگار یا چاپحانهای نافرمانی میکرد به زندانی شدن در «سیاهچالهای شهربانی آن روز که در کنج خیابان سپه قرار داشت و عاری از هوا و نور بود به کوری و مرگ تهدید میشد».
اما معروفترین ممیز تاریخ نشر ایران محرمعلی خان است (دوره پهلوی اول و دوم)، که تحصیلاتش در حد خواندن و نوشتن بود، که بعدها کاملترش کرد. او نیز در سال ۱۳۰۷ وارد نظمیه شد و در سال ۱۳۱۷ در قسمت کارآگاهی (اطلاعات) شروع به کار کرد. در آن زمان سانسور کتاب و مطبوعات هنوز به عهده شمیم و مهر «روا»ی او بود. شمیم متوجه استعداد محرمعلی خان شد و او را به اداره خود منتقل و پس از مدتی به سمت معاونت منصوبش کرد.
پیش از راهاندازی این اداره مدیران و سردبیران جراید مجبور بودند برای درج هرگونه مطلبی در آغاز اجازه بازرسی مطبوعات را کسب نمایند. سانسور مطبوعات بتدریج چنان گسترش یافت که حتی اعلامیههای ترحیم و آگهیهای بازرگانی و غیره هم تحت نظارت سانسورچیان شهربانی قرار گرفت و متقاضی موظف بود نظر مساعد شهربانی را جلب کند. محرمعلی خان در واقع یکی ازمعروفترین سانسورچیهای دوره پهلوی بود که درسال ۱۳۰۷ وارد نظمیه شد و ۱۰ سال بعد به اداره اطلاعات انتقال یافت ومعاون ممیزی مطبوعات شد. بعدازشهریور ۱۳۲۰ و سقوط رضا شاه محرمعلی خان زینلی ریاست این اداره را به عهده گرفت و تا سال ۱۳۴۵ که از دنیا رفت عهده دار این سمت بود.
فریبرز خسروی درکتاب «تحلیلی برسانسور مطبوعات دردوره پهلوی دوم» ازقول تقی ارانی درمورد محرمعلی خان می نویسد: هرچه را نمیفهمید سانسورمی کرد و چون هیچ نمیفهمید، همه چیز را سانسور میکرد. وی میگوید: شاید همه دوستان اسم محرمعلی خان سانسورچی را شنیده باشند و جالب اینکه فردی که وظیفه کنترل و سانسور مطبوعات پیش از انقلاب را برعهده داشت، از نعمت سواد و خواندن ونوشتن محروم بود، بهگونهای که فردی دیگر مطالب روزنامه را برای او میخواند و او که به مرد سیاهپوش و جلاد مطبوعات هم معروف بود، دستورمیداد که مطلبی حذف یا از آن استفاده شود؛ این بیسوادی تا آن جا بود که محرمعلی خان هر چه را که متوجه نمیشد یا تغییر میداد یا حذف میکرد.
میگویند در دوره مسئولیت وی روی نشریهای این مصرع ازشعر حافظ را نوشته بودند: «رضا به داده بده وز جبین گره بگشای» محرمعلی خان با دیدن این مصرع در آن جریده گفته بود: این شعر را بردارید چون به رضاشاه برمیخورد. مسئولان روزنامه گفته بودند که این شعر متعلق به حافظ است و در مقاله مورداستناد واقع شده است. محرمعلی خان هم گفته بود من چه میدانم، بروید بنویسید: حسن به داده بده وزحسین جبین بگشای!
با آغاز دوره پهلوی دوم با وجود آزادی نسبی دهه ۲۰، تحدید و توقیف مطبوعات ادامه یافت. قوامالسلطنه و سهیلی از جمله نخستوزیرانی بودند که در اوایل دهه ۲۰ برخوردهای شدیدی با مطبوعات و روزنامهنویسان داشتند. ترور شاه در بهمن ۱۳۲۷ نیز دست حاکمیت برای تحدید مطبوعات را بازتر کرد.
در زمان صدارت مصدق تا حدودی آزادی مطبوعات گسترش یافت زیرا او به اهمیـت مطبوعات آزاد در ترقّی و تعالی جامعه، آگاه بود و حتی در نخستین روزهای حکومت خود دستور داده بود تا «از اعتراض و تعرض به روزنامههایی که به شخص او اهانت میکنند، خودداری شود»
اما با وجودی که مصدق در دوره زمامداری تلاش داشت شخصیتی آزادیخواه و حامی مطبوعات از خود نشان دهد ولی او نیز به محرمعلی خانها نیاز پیدا کرد و پس ازچندی دولت مصدق به توقیف نشریات وروزنامههای مخالف دولت پرداخت به طوری که فاطمی(معاون نخستوزیر، وزیرخارجه و سردبیر باختر امروز)، محرمعلیخان را احضار کرده وضمن اشاره به تندرویهای روزنامههای مخالف دولت گفت: «محرمعلیخان! اینها روزنامههایی هستن که اجازه انتشار ندارند. همین الآن میروی چاپخانههایشان را پیدامیکنی وجلو انتشارشان را میگیری، این حکم قانونی توقیف آنهاست.»
به دنبال کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و روی کار آمدن دولت کودتا به نخستوزیری سپهبد زاهدی، بگیر و ببند آغاز شد و گروه کثیری از مطبوعاتیها دستگیر شدند و کودتاچیان شمار بسیاری از مطبوعات را که پارهای از آنها دفترشان در آتش کودتا سوخته و ویران شده بود، لغو امتیاز کردند و شهربانی«فهرست ۷۸ نشریه مجاز» را انتشار داد.
در حالی که از صبح ۲۹ مرداد دیگر روزنامهای که جرأت مخالفت با رژیم کودتا را داشته باشد وجود نداشت مع الوصف فرماندار نظامی تهران اعلامیه اختصاصی برای ارعاب صاحبان قلم صادر کرد که در مطبوعات هشتم شهریور درج شد.
از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا اوایل سال ۱۳۴۰- تا قبل از انتخاب کندی دموکرات به ریاست جمهوری امریکا- در ایران سانسور مطبوعات بشدت اجرا میشد. از یک سو، هر روز به وسیله متصدیان قسمت مطبوعات ساواک به سردبیرهای مجلات و روزنامهها تلفن میشد و درباره اینکه چه چیزهایی را بنویسند و چه چیزهایی را ننویسند دستورهایی داده میشد. علاوه بر آن در مورد مجلات یک روز قبل از تاریخ انتشار و در مورد روزنامهها نخستین شمارهای که از چاپ خارج میشد به وسیله محرمعلی خان به ساواک برده میشد و فقط بعد از ملاحظه مجله و روزنامه و دادن تغییرات در آن، اجازه انتشار روزنامه یا مجله صادر میگردید.
منابع:
- ملکالشعرای بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ص ۱۰
- باستانی پاریزی، آسیای هفتسنگ، ص ۴۵۸
- محمد ترکمان، نامههای دکترمصدق، ص۱۶۵
- بهزادی، شبه خاطرات، صص ۵۲۶ـ۵۲۸
- سیدفرید قاسمی، تاریخ مطبوعات ایران، ص ۱۰۱
- بهزادی، شبه خاطرات، ص ۸۰
* منتشر شده در روزنامه ایران