در چنین شرایطی که ملت‌ها تنها به دنبال اهداف اقتصادی خود می‌گردند و میهن‌پرستی تبدیل به روحیه‌ای شده که مردم از بیان آن امتناع می کنند، چرا که می‌دانند به خصوص نزد دوستان جوان پیامد دارد و آن هایی هم که مثل من زاده‌ی اواخر قرن بیستم اند، حداقل پاسخی که خواهند شنید این است که "غم معیشت نداری" یا "ما به دنبال گذران زندگی هستیم و تو به دنبال مطالب کتاب‌ها" و...، تاریخنگاری چپگرایی هم ذره‌ای قابلیت انطباق با جوامع کنونی نخواهد داشت.

 گروه اندیشه: آقای محمدعلی غیبی در مطلبی که در اختیار خبرگزاری خبرآنلاین قرار داده، تحلیل خود را از گذشته، حال و آینده چپ ، مطرح کرده است. هرچند نویسنده محترم به موضوع شکست جهانی لیبرالیسم در حمایت دموکراسی، و حقوق بشر با توجه به شرایط فلسطین و غزه و همچنین تقویت ناسیونالیسم تا حد قرار گرفتن در فضای ناسیونالیسم شوونیستی در چارچوب بالا آمدن راست افراطی جهانی را در تحلیل خود نیاورده است که امیدواریم در مطلبی دیگر تفسیر ایشان را نیز در این باره منتشر کنیم، اما مطلب او در باره تاریخ اندیشی از زاویه نگرش چپ دارای نکات مهم و قابل تاملی در زمانه ما است که در زیر از نظرتان می گذرد: 

****

با گسترش دانش بشری و پیشرفت در علوم انسانی، رویکردهای جدیدتری در تاریخ‌نگاری موردنیاز قرار می‌گیرند و تاریخ‌نگاری به سبک وقایع‌نگاری قدیم دیگر مطلوب جوامع دانشگاهی در علوم انسانی نیست. از سوی دیگر برخی مکاتب پیشین در تاریخ‌نگاری نیز اهمیت خود را هرچند هنوز حفظ کرده‌اند اما بسیار لازم می‌نماید در مورد آنها بازنگری شود. در این میان مکتب تاریخ‌نگاری چپگرایانه موضوعی است که به نظر باید آنرا مورد بازبینی قرار داد و از خود پرسید که آیا هنوز می‌توان با عینک نظریه‌های چپِ دهه‌های گذشته، مانند نگاه جان فوران در مقاومت شکننده، جامعه‌ی ایران امروز را فهمید؟ یا زمان آن رسیده که بپرسیم واقعیت‌های نوین ایران و جهان، این عینک را ناکارآمد کرده‌اند؟

محمدعلی غیبی

روحیات مردمان امروزی به خصوص در جامعه‌ی ایرانی که همواره از تمام ملت‌های همسایه‌ی خود دهه‌ها و شاید سده‌ها جلوتر است، به شدت تغییر یافته‌اند و مردمان امروزی کوچکترین نشانی از روحیات قرن بیستمی را در خود ندارند. روحیات قرن بیستم روحیاتی بسیار تلاشگر و مبارز برای رسیدن به اهداف خود بودند هرچند بسیاری از این اهداف اهداف هوشمندانه‌ای نبودند و چنانکه نویسندگان توانمندی همچون جرج اورول در آثار ماندگار خود به یادگار گذاشتند و چنانکه در تاریخ هم به واقع دیده شد و ما هم‌اکنون در صفحات کتاب های تاریخ می‌خوانیم، هیچ یک از این انقلاب های کمونیستی هم به اهداف شعاردهندگانشان نینجامیدند و تنها سرمایه‌داری خصوصی جای خود را به سرمایه‌داری دولتی بی‌رحم و استثمارگرتر می‌دادند، اوضاع کارگران بدتر از گذشته می‌شد و رهایی از استبداد دولت های توتالیتر کمونیست هم از غیرممکنات جلوه می‌نمود و آنچه در عمل باقی می‌ماند تبدیل کشوری مستقل به یکی از اقمار شوروی بود که آن هم حاصل انترناسیونالیسم آنهایی بود که شعار می‌دادند از هر ملی‌گرایی، ناسیونالیست‌تر اند.

با این حال آنچه سبب تبدیل مردمانی بی‌شمار به سیاهی‌لشکری برای سردمداران سودجوی کمونیست می‌شد و نیرویی نه مزدور، بلکه خیل عظیمی از جوانان و دانشجویان و کارگران را با نهایت اخلاص و روحیه‌ای شکست‌ناپذیر در اختیار آنها قرار می‌داد همان نیروی روحیات قدرتمند جوانان قرن بیستمی بود. جوانان قرن بیستمی، شاید به سبب آنکه در خانواده هایی پرجمعیت بار آمده بودند و چندان به قول حافظ "نازپرورد تنعم" نبودند که راه به دوست نبرند، چرا که حافظ در ادامه می‌فرماید "عاشقی شیوه‌ی رندان بلاکش باشد" روح سالم و نیرویی بی‌پایان برای ادامه‌ی مبارزات در خود می‌یافتند.

برای یک جوان قرن بیستمی چه در ایران و چه در خارج از ایران، سرکوب و زندان و شکنجه، شکست به حساب نمی‌آمد، بلکه زمانی آنها شکست می‌خوردند که دست از مبارزات انقلابی دست بردارند. وقتی در صفحات تاریخ می‌خوانیم که دارودسته‌ی چریک‌ها حتی زمانی که تنی چند از برادران و اقوامشان در راه مبارزاتشان کشته شدند، به محض رهایی از زندان همان روز به دنبال ایجاد هسته‌های جدیدی می‌رفتند، وقتی می‌خوانیم که حمید اشرف حتی باوجود کشته شدن دو تن از برادرانش و رهایی معجزه آسای خود از اعدام لحظه‌ای درنگ نکرد و همچنان مسیر پیشین را با وجود تمام بی‌اخلاقی‌های موجود در مسیر که خبر از آینده‌ای شوم در صورت قدرت‌یابی چریک‌ها می‌داد باز برگزید، ایجاد تعجب می‌نماید، چرا که اکنون جوان قرن بیست‌ویکمی همه چیز را با توان کم اما دانش بالای خود می‌سنجد.

آنگاه که امکانات موجود در خانه‌ها افزایش می‌یابد، وسایل رفاه و ارتباطی و تجزیه‌وتحلیلی همچون گوشی همراه و رایانه و اینترنت و هوش مصنوعی و ... در اختیار مطالعه‌ی آدمی قرار می‌گیرد و از سویی کتاب‌های دقیقتر و بیشتر به مدد پژوهشگران و مترجمان و نویسندگان و البته ناشران توانمندتر در اختیار مردم قرار می‌گیرد، آن هم در حالیکه این کتاب‌ها تجربه‌ی جوامع سوسیالیست و کمونیست را هم دربردارند و در اختیار خوانندگانش قرار می‌دهند، قضاوت درباره‌ی اشتباهات مبارزان چپ‌گرا بسیار آسان می‌نماید اما از سوی دیگر همین دسترسی آسان به امکانات با وجود تورم بی‌سابقه، خوی و توان مطالبه‌گری و مبارزه‌جویی را از مردمان عصر حاضر دور می‌کند و دیگر شاهد آن می‌شویم که با وجود تبدیل بسیاری از جوامع به محیط رمان ۱۹۸۴، یعنی جایی گوشی همراه هر انسانی، صرف نظر از سایر وسایلش، حتی بدتر از دستگاه اکران دوربرد آن رمان، که در دیورای ثابت می‌ماند، یک دستگاه شنودی در دستش است، کسی را رمقی برای مبارزات سیاسی باقی نمی‌ماند و از سویی بسیاری از مردم و حتی کنشران، همین مسترقان سمع و بصری را حتی محرم خود می‌دانند و چنین فکر می‌کنند که تمام حرکاتشان از مدت‌ها پیش لو رفته و دیگر چیزی برای از دست دادن و پنهان کردن در مقابل سرویس های اطلاعاتی کشورهای مختلف ندارند.

در چنین شرایطی که ملت‌ها تنها به دنبال اهداف اقتصادی خود می‌گردند و میهن‌پرستی تبدیل به روحیه‌ای شده که مردم از بیان آن امتناع می کنند، چرا که می‌دانند به خصوص نزد دوستان جوان پیامد دارد و آن هایی هم که مثل من زاده‌ی اواخر قرن بیستم اند، حداقل پاسخی که خواهند شنید این است که "غم معیشت نداری" یا "ما به دنبال گذران زندگی هستیم و تو به دنبال مطالب کتاب‌ها" و... از سویی مردم خود را دارای توان کافی برای تغییر نمی‌بینند و تنها نیم‌نگاهی به تحولات بین‌المللی دارند تا فرجی در حل مشکلاتشان ایجاد کند و در واقع کسی را رمقی برای مطالبه و تلاش برای رسیدن به خواست خود و همنوعانش نمانده، روحیه‌ی تلاش جمعی از بین رفته و هرکسی افسرده در گوشه‌ای همین دستگاه اکران دوربرد را در دست خود با علاقه می‌نگرد و ذهن خود را از مطالب گمراه‌کننده‌ی فضای مجازی ـ که به صورت هدفدار تولید می‌شوند ـ پر می‌کند، تاریخنگاری چپگرایی هم ذره‌ای قابلیت انطباق با جوامع کنونی نخواهد داشت.

۲۱۶۲۱۶

منبع: خبرآنلاین