بی شک مصدق، تنها نتیجه فرآیند تحولات دمکراتیک قبل از خود نبود بلکه اهمیت او بیشتر از جنبه تاثیری ست که بعد از خود ش برای جامعه ایران به ودیعه گذاشت وآن ودیعه بعدها به سرمایه ای برای مبارزات ضد استعماری و ضداستبدادی ایرانیان تبدیل شد. به اعتقاد من در آن زمان،هیچکس به جزخود مصدق به اهمیت نام و کارکرد سیاسی و تاریخی "مصدق" واقف نبود.

3شنبه  مصادف بود با سالروز كودتاي 19 اوت 1953(28 مرداد 1332 )عليه دولت ملي و قانوني دكترمحمد مصدق.در تاريخ بيداري ايرانيان هر چند به لحاظ ساختاري،جنبش مشروطيت عميق ترين تاثيرات فكري را بر جامعه ايراني گذاشته،لكن اين واقعه كودتا عليه دولت فرزند مشروطيت، دكتر مصدق است كه ازجنبه رواني سهم بيشتري از اذهان جاري ، افكار عمومي و نيز دغدغه بدنه روشنفكري جامعه ايراني را به خود اختصاص داده است.با شناخت از اين جامعه ي پويا، آنگاه به خوبي ميتوان درك كرد علت اين زيست مشترك تاريخي چيست. بي شك مصدق، تنها نتيجه فرآيند تحولات دمكراتيك اجتماعي  قبل از خود نبود بلكه اهميت او بيشتر ازجنبه تاثيري ست كه بعد از خودش براي جامعه ايران به وديعه گذاشت وآن وديعه بعدها به سرمايه اي براي مبارزات ضد استعماري و ضداستبدادي ايرانيان تبديل شد. به اعتقاد من در آن زمان،هيچكس به جزخودمصدق به اهميت نام و كاركردسياسي و تاريخي "مصدق" واقف نبود.نه به دلیل جاه طلبی ونه حتی به اين دليل كه اين نام به خودي خود ميتواند مهر باطلي باشد بر دولت هاي نا مشروع ملي پس از كودتا و يا حتي مشروعيت زدائي از نهاد سلطنت بلكه بيشتر به اين علت كه شكست و نابودي مصدق از ديد خودش  كه حتمي مي نمود، يك پيروزي با معيار هاي مدرن براي ملتي محسوب میشد كه رهبر معنوي و سياسي اش در اوج قدرت توسط استبداد و استعمار سرنگون، ولي عملا به نماد و سرمايه اي براي مبارزات بعدي آزاديخواهي تبديل گردید.شايد هم نه فقط براي مردم ايران كه براي جهانيان،آنگونه كه مصدق الهام بخش جنبش هاي ضد استعماري در مصر،اندونزي و...شد.

مصدق اين را مي دانست ومي خواست و به هدف خود هم رسيد.از ديد دكتر مصدق اهميت نام "محمد مصدق" صرفا در ملي كردن نفت نبايد خلاصه مي شد. او زيرك تر از آن بود كه تاثير وجودي اش را بر جامعه استعمارزده و ستم ديده ايران تا حد اتفاقي به نام ملي كردن نفت تنزيل دهد. محمد مصدق با درك درستي كه از تحولات عصر خود ونيز افول قدرت بريتانيا داشت ميدانست كه دير يا زود چه به وسيله او چه بدون حضورش در تاريخ ايران، نفت ملي خواهد شد.اما جامعه ايراني به نمادي بالا تر براي سنت مبارزات آزاديخواهانه وچراغي براي روشنگري نيازمند بود  كه با شوق زود گذر ملي كردن صنعت نفت آنرا به دست نخواهند آورد.او با آگاهي از تاثيرات پايدار مبارزه براي ملي كردن نفت، صرفا به دنبال دميدن و زنده نگه داشتن روح آزادي،آزاديخواهي ومبارزه بااستعمار و استبداد در ميان ايرانيان بود. مصدق بيش از ديگران مي دانست در برابر مثلث متحد دربار،استبداديون و مرتجعين داخلي و استعمارخارجي تاب مقاومت نخواهد آورد و هر گونه مقاومت  مدني و خياباني (آنطور كه ديگرا انتظار داشتند)به ويراني جامعه ايراني منجر خواهد شد.لذا مي دانست محكوم به رفتن و سرنگوني ست،چه در 25مرداد يا بعدا  روز شوم 28 مرداد. منتقدان ،بلاوجه  او را متهم به سرسختي بي مورد در مقابل پيشنهاد هاي بانك جهاني يا هريمن مي كنند.هر گونه توافق با بانك يا هريمن در نتيجه نهائي بر كناري او و تسلط استبداد دربار تغييري بوجود نمي آورد.منتقدين در ناموجه خواندن سرسختي نخست وزيراگرچه مدعي اند مقاومت بي مورد او منجر به آن شد كه جامعه ايراني مجبور گرديد طي 25 سال بعدي تاانقلاب 1979 استبدادي خشن را تجربه كند،اما اين ايراد يك فرافكني سياسي است.بي شك اين منتقدان در كنار ساير عوامل سرخورده و واخورده داخلي كه خواستار بركناري نخست وزير بودند بيشتر يا به دنبال توجيه انفعال سياسي بعدي خود حين و پس از كودتا  هستند، يا به دنبال توجيه همراهي با استبداد پس از كودتا و استعمار تازه جان گرفته.
اين نوشتار كوتاه بي شك حق مطلب را در باره نقش دكتر محمد مصدق در تاريخ پس از سرنگوني منعكس نميكند و صرفا يادماني براي مصدق در روزي شوم و براي جامعه ايراني شوم تراست .هر چند عميقا معتقدم عملكرد مصدق نياز به نقد و واكاوي دارد اما او را بايد در يك مجموعه مثبت كلي ديد و ارزيابي كرد.در نتيجه گيري ،واقعيت به باور من آن است كه مصدق خوب مي دانست در حد نهائي توان و تحمل مقابله و مقاومت در برابر مثلث متحد مقابل خودرا ندارد. اما اولا حذفش را براي مخالفان داخلي و خارجي اش بايد گران تمام ميكرد - كه كرد-،ثانيا بايد تكيه گاهي نمادين و مستند براي مبارزات آزاديخواهانه بعداز خود ايجاد ميكرد - كه در آن نيز موفق شد. مصدق ديكشنري مبازرات آزاديخواهانه جامعه ايراني را به نحوي مطلوب در عصر خود تكميل كرد.اين را فراموش نكنيم.matinmos@gmail.com