درباره وجه موسیقایی آلبوم تازه حافظ ناظریuntold یا «ناگفت» یادداشتی جدا خواهم نوشت، اما آنچه در این یادداشت بر آن تاکید خواهم کرد و مورد نظر استاد شهرام ناظری هم بود و هست، غارتی است که به عادتی برای سارقان فرهنگی و هنری تبدیل شده است.

معتقدم تا زمانی که اهل موسیقی با چنین مشکلاتی دست ‌به گریبانند ، نقد موسیقی باید به حاشیه‌یی بدل شود و نه اصل. اصل باید رسیدگی به مشکلاتی از این دست باشد تا برخی آسان‌بران و پخته‌خواران  با سرمایه‌های فرهنگی این مرز و بوم چنین نکنند.

درست یکی، دو روز از توزیع عمومی این آلبوم نگذشته بود که سایت‌های آشنا و ناآشنا همتی جانانه صرف کردند برای لود کردن این آلبوم! در شبکه‌های مجازی. دست در جیب تهیه‌کننده و نوازندگان و به خصوص آقای حافظ ناظری کردند و بی‌اجازه از او، اثرش را که حاصل دسترنج و سوزن به تخم چشم و ذهنش بود در طرفه‌العینی به یغما بردند. اثری که نام یکی از شرکت‌های تجاری جهانی را به عنوان حامی پروژه با خود داشت.

نمی‌دانم توزیع‌کننده این کار در همین مدت چه تعداد از سی‌دی‌ها را به فروش رسانده است، اما هرچه باشد بعید می‌دانم که بهره مالی دخل و خرج و زحماتی را که برای این کار کشیده بتواند بازگردانده باشد. در مقابل در خارج از ایران ماجرا برعکس است، علاوه بر سی‌دی‌هایی که در کنسرت‌ها فروخته شد، شبکه‌هایی چون آمازون و آی تیونز نیز کار را به فروش رساندند. دلیل آن هم این است که  در این دیار سرقت و بی‌توجهی به حقوق مولفان و مصنفان جرایمی وحشتناک دارد که عملا سارق را از هستی ساقط می‌کند.

سالیان قبل که چنین مصیبتی بر سر اهالی سینما آمد و غارتیان و دزدان  به کپی و توزیع فیلم‌های روی پرده روی آوردند،جماعت اهل سینما در یک همبستگی صنفی و با  اتکاء بر همان قانون حمایت از حقوق مولفان و مصنفان که به رغم گذشت 50 سال هنوز کاربردی و راهگشاست،فشار بر نیروی انتظامی وادار کردند که پی کار را بگیرند و انصافا تا ریشه‌های این کار را نخشکاندند دست از طلب نکشیدند. این همیت صنفی البته در اهل موسیقی نیست. قانونش هست اما از قرار هیات مدیره  کنونی و محترم خانه موسیقی آموخته‌اند که در خانه موسیقی وقت برای کارهایی که دردسر دارد نگذارند و تنها همت عالی آنان گذاشتن جلساتی است که بیشتر به گپ شبیه است و برپایی چنین جلساتی نیازی به این همه اهن و تلپ ندارد بلکه یک فرد پای کار (فقط یک فرد و نه بیشتر مثل همین علیرضای پورامید خودمان) می‌تواند بهتر و پربارتر وگرم‌تر از این جلسات را در یکی از این فرهنگسراها برگزار کند. اگر باور ندارید سری به برنامه هزار صدای دوست دیگرمان (آرش نصیری) در فرهنگسرای ارسباران بیندازید که هم بهره‌اش بیشتر و هم تعداد حاضرانش. البته خانه موسیقی در مراسم رونمایی از این آلبوم حضور یافت، دستشان درد نکند!اما نقش خانه موسیقی به عنوان یک نهاد صنفی نباید زینتی باشد که این نمایشگاه و آن جلسه حضور یابد. خانه موسیقی باید نقشی کیفی و اثرگذار در تحولات ایفاء کند و خود را از ویترین بودن برکنار قرار دهد.

در تماس تلفنی که با استاد ناظری داشتم، ایشان نیز با من هم‌عقیده بودند که خانه موسیقی در عمل جز برخی حرکت‌های نمایشی کاری جدی و اثرگذار در این زمینه صورت نداده است و نظاره‌گر صرف این سرقت‌ها بوده و احتمالا با چنین ترکیبی این نظاره‌گری ادامه و ا ستمرار خواهد یافت، تا این جماعت سارق هر بلایی که می‌خواهند بر سر اهالی موسیقی بیاورند.

در سال 86 که نگارنده بازرس خانه موسیقی بود، در نشست شورای عالی با هیات‌مدیره به ریاست آقای شجریان پیشنهادی دادم مبنی بر تهیه ‌بسته‌ کپی‌رایت که با اقبال ایشان و اعضای آن نشست روبه‌رو شد و در بیانیه خانه موسیقی انعکاس عمومی یافت.اما این حرف و اعتقادات درحد همان سخن باقی ماند و پی کار را کسی نگرفت.  بعدها در نشستی که در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد (از طرف خانه ترانه و به دعوت آقای افشین یداللهی) آقای دکتر سریر هم حضور داشتند که همین سخنان را در جلوی ایشان هم مطرح کردم که گفتند ما نامه نوشتیم به صدا و سیما که پاسخ دادم نامه صرف چه فایده دارد؟ خانه موسیقی باید وکیل و حقوق‌إانی اختیار می‌کرد برای این کار ویژه . چگونه است که حقوقدان صاحب‌نامی را به خانه موسیقی می‌کشانید که از او مشورت حقوقی بگیرید که چگونه یک کانون( کانون سازسازان) را بتوانید فشل کنید و جلوی تحرکات صنفی آنها را بگیرید که البته همان حقوقداند در نشست با یکی از بزرگان خانه گفت که کار شما غیر قانونی است و اصولا در اساسنامه شما چیزی به نام تعلیق وجود ندارد، اما برای چنین اموری وقت و انرژی و حقوقدانی در کار نیست.

حتی برخی جلساتی که در زمان حضور نگارنده در کانون پژوهشگران انجام شد،(سال 87 تا 89 که ریاست کانون را عهده‌دار بودم) بعد از کناره‌گیری از خانه موسیقی در حد همان چند جلسه باقی ماند و استمراری نیافت و هیئت مدیره جدیدکانون عملا فراموش کرد که باید بخشی از کارش را پی گیری و اجرایی کردن و یا غنی کردن مصوبات قبلی اختصاص دهد.

به یاد داشته باشیم ،کار صنفی درست با جدیت و صداقت در کار به دست می‌آید و متاسفانه اعضای هیات مدیره خانه موسیقی اگر صداقتش را داشته باشند،‌ جدیت کار را ندارند و به همین دلیل است که کمیت‌شان همیشه لنگ است.

در حالی که پیگیری جدی این کار می‌توانست منبع درآمدی باشد برای خود خانه موسیقی که با گیرانداختن دزدان و سارقان و به دادگاه کشاندن آنها و تعطیل کردن سایت‌هایشان بخشی از درآمدهای ناشی از جرایم را به نفع خانه موسیقی اختصاص دهند ودر دیگر سو اهالی هنر و موسیقی را از چنین بلای خانمانسوزی که سرمایه‌های مادی و معنوی آنان را به تاراج می‌برند ، نجات می‌دادند. اما کو مرد کهنی که گاو نر کپی‌رایت را به پیش براند.

اصل مطلب به همراه گزارشی از کنسرت آقای ناظری در سن حوزه کالیفرنیا در صفحه آخر روزنامه اعتماد امروز منتشر شده است.

 

منبع: اعتماد

برچسب‌ها