سعید قطبیزاده: این روزها بیشتر از همیشه و هر سال در جلسههای مطبوعاتی فیلمها شرکت میکنم و دوستان دیگرم را هم در آنجا میبینم که جز در مواردی معدود، هیچ سئوالی نمیپرسند و انگار این مکان را برای خستگی درکردن و استراحت انتخاب کردهاند. هر سال، طی یکی - دو بار حضور در این جلسهها، با شنیدن سئوالها مطروحه و جوابهای بعضاً پَرت، تصمیم میگیرم در زمان برگزاری نشستهای مطبوعاتی، جور دیگری وقتم را بگذرانم. هر سال پیش از جشنواره، روابطعمومی فارابی جلسهای میگذارد با حضور نویسندگان و منتقدان، تا نظر آنان را درمورد جشنواره جویا شود. در این چند سال، هر وقت فرصتش پیش آمده، دیدهام که نویسندگان از نحوه برگزاری این جلسات شکایت داشتهاند و هریک دیدگاههای تازهای برای بهبود آن ارائه کردهاند، اما تجربه امسال نشان داد که هنوز در روی همان پاشنه میگردد.
برای اثبات حسننیت این مطلب، از همین دوستان مطبوعاتی شروع میکنم که برخی پرسشهایشان از عوامل سازنده فیلمها، چیزی است در حد همان مصاحبههای بیخاصیت نشریات زرد. نمیگویم میان حاضران در سینما فلسطین، خبرنگاران نشریات زرد نیستند (که اتفاقاً تعدادشان گاه به نویسندگان نشریات تخصصی میچربد) و خاطرم جمع است که هرکدام از اهالی باتجربه سینما خیلی خوب میدانند که چه سئوالی ارزش پاسخدادن دارد و در برابر چه سئوالهایی باید سکوت کرد یا حتی آنها را به تمسخر گرفت. من واقعاً گاهی به برخی از این عوامل حق میدهم که دستشان را بزنند زیر چانهشان و خیره به جمعیت انبوه سالن نگاه کنند و حدس بزنند که واقعاً کی ممکن است چنین سئوالی بیربط (محترمانهترین صفت) را مطرح کرده باشد. اینجا هم نمیخواهم در نقش یک آدم خاص، کوپن خودم را از کسانی که این سئوالها را میپرسند جدا کنم اما امسال احساس میکنم در سایه طرح چنین سئوالهای بیربطی، نوعی عصبیت توأم با کینهتوزی نسبت به برخی آدمهای این سینما وجود دارد. مثلاً در جلسه مطبوعاتی «حیران»، بیش از نیمی از زمان جلسه صرف صحبت درباره لهجة افغانی بازیگر اصلی شد. ماجرا از این قرار بود که پاسخهای دقیق سازندگان، همکاران مطبوعاتی را قانع نمیکرد و برخی از آنها به شکلی توهینآمیز درصدد این بودند که حتی به قیمت افغانی جازدن خود، حال کارگردان و بازیگر را بگیرند.
مشکل دیگر این جلسات، که هم اثبات کمسوادی برخی دوستان است و هم نمایشگر میزان پرخاشگری آنها، این است که درباره جلسه مطبوعاتی و یا جلسه نقد و بررسی دچار سوءتفاهماند. قرار نیست در جلسههای پس از نمایش فیلم، کسی آن فیلم را نقد کند. البته میتوان با طرح پرسشهای انتقادی اما محترمانه، نظر سازندگان را درباره برخی ضعفهای مفروض جویا شد، اما آنها نباید موقعیت خود را به عنوان پرسشگر فراموش کنند و بهجای نوشتن در نشریه محترمشان (اگر در آنها جایی برای نقد فیلمها وجود داشته باشد و اگر چنین صلاحیتی را برای این دوستان قائل باشیم) همه مشکلات زندگیشان را بخواهند با حالگیری از مهمانان این سینما جبران کنند. مثلاً سئوالی که امیر پوریا در لحظة شروع جلسه فیلم بیضایی مطرح کرد میتواند یک الگو باشد برای فهم این نکته که میشود تندترین اظهارنظر را در قالب پرسشی محترمانه ارائه کرد، به گونهای که نه طرف پرسش احساس توهین کند و نه بهانهای برای گریز از پاسخدادن داشته باشد. درباره جلسه «میزاک» نمیشود به راحتی قضاوت کرد چون این بار شاهد حرفهای بیربط از سوی کارگردان بودیم که واکنش طبیعی منتقدان را در پی داشت. میدانم که روابطعمومی جشنواره و شخص ایلبیگی بارها به نحوه اداره این جلسهها فکر کرده و امکانش نیست که نه پرسشها شفاهی مطرح شوند، نه مجری جلسه آنها را سانسور کند و نه اینکه قادر به مطرحکردن آنها بیهیچ تغییری باشد. پس فعلاً باید با همین وضع ساخت. در این شرایط یک راهحل، همان چیزی است که به دوستان سفارش شده اما بعضی رعایت نمیکنند. منظورم اعلام نام پرسشگر و نشریهای است که در آن کار میکند. در این صورت، هم هرکسی که به هر طریق وارد سینما شده اجازه پرسش نمییابد و هم این امکان برای عوامل فیلم فراهم میشود که بدانند مثلاً طراح یک پرسش چِرت، میتواند وابسته به نشریه نامربوطی باشد که ماشاءالله بهوفور موجود است.
اما راهحل دیگری که میتوان به مسئولان پیشنهاد کرد انتخاب افرادی است برای اجرا و درواقع اداره جلسات، که اگر بنا به تشخیصشان، طرح تعدادی از همان سئوالهای بیخاصیت را ضروری ندیدند، کسی به آنها اعتراضی نکند. تا زمانی که مجری جلسه چنین اختیاری ندارد، میتوان با انتخاب افرادی قابلاعتمادتر و پختهتر (منظورم از پختگی لزوماً سنوسال نیست) اجرای جلسات را به عهده آنان گذاشت. من که در جلسه مطبوعاتی «حیران» بودم، از دیدن چهره بیاعتنا و بیاحساس خانم شالیزه عارفپور یکه خوردم. البته من به ایشان حق میدهم که در اولین تجربه فیلمسازیاش، در حالی که پیش از این احتمالاً درباره اینکه قرار است فیلمش چه بازتابی در میان منتقدان داشته باشد، کلی فکر کرده و نگران بوده، پس از شنیدن پرسشهایی اینچنینی - که آدم از شنیدنشان برای شأن و جایگاه ازدسترفته حرفه خودش تأسف میخورد – مأیوس شود.
بنابراین تا زمانی که فکری به حال این نشستهای مطبوعاتی شود، با تأکید میگویم که بیش از نود درصد مشتریان دایمی این جلسات را کسانی تشکیل میدهند که منتقد و خبرنگار بهمعنای حرفهایاش نیستند.