سینما یعنی نقل یک قصه. و به باور من، سینما یعنی تعلیق؛ تعلیق ناشی از قصه.
«عیار 14» فیلم کوچک قصهگویی است. فیلم کوچک اما خوب و اندازهای که راحت قصه ساده - و ظاهراً پیشپاافتاده - اما عمیقش را تا به آخر روایت میکند، بدون آنکه عمق قصهاش رو باشد. «عیار» از اول تا آخر تعلیق نگه میدارد. و تعلیق از قصهاش میآید و عارضی نیست. این تعلیق درونی - قصه و آدم اصلی آن - تا الان که چند ساعت از دیدن فیلم گذشته، با ما کار میکند. و این دیگر به کارگردانی فیلم برمیگردد و به میزانسن، و نه فقط فیلمنامه.
فیلم اندازه نگه میدارد و حرفهای بزرگ، مهم و «معناگرا» نمیزند و سود میجوید. آدم خلق میکند: فرید(با بهترین بازی تمام عمر فروتن) و منصور (با بهترین بازی دیرباز)، حتی پورسرخ و مجتبی(که بسیار کوتاه است). محیط خلق میکند و فضا. کاستیها و ضعفهای کوچک فیلم، آسیب جدی به اثر نمیزنند.
قدرت اصلی فیلم در «بدمن»اش است؛ و عمق آن.
درباره محتوای «عیار» بعداً در زمان اکرانش خواهم گفت. اما فیلمساز ما بایستی از «شر» فیلم خوبش خلاص شود تا جلو برود و قصهای دیگر بگوید. قصهای کوچک اما عمیق.
نظر شما