۰ نفر
۱۵ بهمن ۱۳۸۷ - ۱۶:۱۱

گزیده‌ای از جلسه مطبوعاتی فیلم می‌زاک

کوثر آوینی

 یک نفر از دوستان به شوخی می‌گفت که آقای لیالستانی به غیر از راه تهران ـ شمال مسیر دیگه‌ای رو نرفتن تا حالا. چرا همه فیلم‌هایتان در شمال است؟ این یک علاقه‌مندی بومی یا فضای آن‌جا برایتان جذاب بوده؟

ـ حسینعلی لیالستانی: به نام خدا. با سلام به همه دوستانی که این‌جا حضور دارند و با سلام به همه دوستانی که فیلم ما را تماشا کردند. به هر نحو، از نظر من با احترام است این فضا. من... شهرهای دیگری هم رفتم!

  آیا این یک فیلم واقع‌گرایانه است یا یک فیلم نمادین؟

لیالستانی: خب من... نمی‌توانم تلاش کنم که بگویم این فیلم واقع‌گرایانه است و از طرفی هم نمی‌توانم بگویم این فیلم... زیاد... دور بود از این فضایی که شما فرمودید. هردو جنبه را درش داشت.

 در این سئوال‌ها اشاره به لهجه در فیلم شما شده است. آقای امیر پوریا نوشته‌اند در حالی که منهای دیالوگ‌های انتهایی آقای ارجمند و آقای فروتن، همه در کل فیلم به زبان فارسی با لهجه حرف می‌زدند، چرا اسم فیلم را به گیلکی گذاشتید و بعد آن دیالوگ‌های آخر را نوشتید تا ما متوجه شویم «می‌زاک» یعنی «بچه».

لیالستانی: اصلاً دنبال این نبودم که ایشان متوجه شوند که اصلاً می‌زاک یعنی بچه [خنده حضار]

 امیر پوریا از میان جمعیت و با لهجه شمالی: همه متوجه می‌شوند برار، شما رشتی بفرمایید [خنده بیشتر]

لیالستانی [در میان صدای خنده]: خب من سعی می‌کنم به فارسی بگویم... تلاش نکردم که حتماً محلی صحبت کنند، یعنی آزاد گذاشتم، منتها فارسی تهرانی صحبت نکنند، یعنی دوستان هم تلاش خودشان را کردند، اصرار نداشتم که حتماً بیایید لهجه بگیرید، بعد بد بشود. تقریباً آزاد گذاشتم دوستان را. آن‌هایی که می‌توانستند صحبت کنند، آن‌هایی که نمی‌توانستند حداقل تلاش کنند فارسی تهرانی صحبت نکنند. تلاش من این بود.

 آقای کوثری درباره سرمایه‌گذاری روی تولید چنین فیلم‌هایی و این‌که چه توجیهی با توجه به این‌که اغلب ما می‌دانیم که شانس اکران در مورد چنین فیلم‌هایی کم است در فضای فعلی نمایش فیلم در ایران اما سرمایه‌گذاری روی چنین فیلم‌هایی چه توجیه اقتصادی دارد؟

[جهانگیر کوثری 5 دقیقه صحبت کرد، بدون این که جواب سئوال‌ را بدهد]

 معذرت می‌خواهم آقای کوثری، اگر بخواهیم در یک جمله بگوییم، آیا هدف شما حمایت از سینمای فرهنگی بوده بدون این که توجیه اقتصادی داشته باشد؟

کوثری: من داشتم به همین‌جا می‌رسیدم. می‌خواهم بگویم موفقیت سینمای ایران، یعنی این سینمای نوین ایران در واقع مدیون ابزار و لجستیکی و مسایل سخت‌افزاری نیست، آن مضمون و محتوای سینمای ایران است که توانسته این جایگاه را در جهان برای سینمای ملی ما به دست بیاورد. وگرنه از نظر تکنیکی ما از خیلی از کشورهای دیگر عقب‌تر هستیم اما آن مضمون  و محتوای از جمله همین فیلمی که من الان پشتش وایستادم و از آن دفاع می‌کنم... [باز هم توضیحات متفرقه، و در نهایت:] چون شریف است و مبتذل نیست و من می‌توانم از آن دفاع کنم، روی آن سرمایه‌گذاری می‌کنم.

 ضابطی سئوالی طولانی درباره شباهت این نقش محمدرضا فروتن با نقشی که در فیلم وقتی همه خواب بودیم (حسن پور) داشت، مطرح کرد.

 فروتن: بهتر است از یک‌جای مهم‌تر شروع کنم، همین یک‌بار هم‌ صحبت می‌کنم، بیشتر وقت جمع را نمی‌گیرم. موقعی که فیلم‌نامه را خواندم، چون خودم هم همیشه با سادگی برخورد می‌کنم و خیلی آدمی نبودم که دنبال دانش باشم، بیشتر دنبال آگاهی‌ام بودم و با دلم انتخاب کردم، فلسفه این فیلم را، یا پیام، یا شعار یا اصلاً توهین، هرچه هست آن را دوست داشتم اما من هیچ‌وقت بازیگر مدعی نبودم، هیچ‌وقت هم نیستم، ادعای بازیگر بودن هم اصلاً ندارم اما وقتی کاری را قبول می‌کنم، تلاش‌ام را می‌کنم... ذات این فیلم را خیلی دوست دارم.

ضابطی: سئوال بامزه ایست که نمی دونم چه طور دوستان متوجه این موضوع نشدند، گفتند دلیل این که بچه تی تی چند کیلومتر آن طرف تر به دنیا آمد را توضیح دهید. ایا آنها به اندازه کافی از عراق دور شده بودند؟ فیلم در کردستان نمی گذشت که، فیلم در شمال بود.

ضابطی سئوالی درباره موسیقی و کار آقای درویشی با ارکستر سمفونیک آلمان مطرح کرد.

ـ لیالستانی: ...ما موسیقی را شنیده بودیم، نمی‌دانستیم ایشان کجا کار می‌کنند، حالا اکراین یا مثلاً بورکینوفاسو، ایشان گفتند من نمی توانم در ایران کار کنم، ما از خود ایشان و موسیقی ایشان خوش مان آمده بود، حالا می‌توانست تو مریخ هم کار کند [خنده حضار].

ضابطی: نه، این را به عنوان یک اعتراض نپرسیدند آقای لیالستانی.

لیالستانی: سئوال کاملاً تخصصی بود. البته شما نارحت نشوید.

ـ ضابطی: نه، خواهش می‌کنم، من چرا ناراحت بشوم، شما باید ناراحت بشوید! [خنده و تشویق حصار]

ضابطی سئوالی درباره شخصیت جمشید مشایخی و زبان شاعرانه‌اش پرسید، و این‌که این شخصیت سمبل و نماد چیست.

لیالستانی: من، ببخشید... قبل از این‌که از آقای مشایخی صحبت کنم و اصلاً قبل از این‌که از خودم صحبت کنم دوست داشتم از یک چیزی صحبت کنم. این‌که به‌هر‌حال ما آدم‌ها بریده‌ای از زمان هستیم، یک زمان خاص. دوست داشتم این را اول بگویم به عنوان مقدمه. نه به‌خاطر عکس‌العملی که در حین تماشای فیلم دیدم، آن طبیعی است. من... سال‌ها پیش وقتی در نشست بلندی‌های صفر شرکت کردم و یک شب هم سال 74، سال عاشق فقیر، چند کلمه‌ای صحبت کردم، می‌خواهم دوباره تکرار کنم چون هم خودم فراموش نکنم هم دوستان. زمانی بسیار دور، ببخشید شما خودتان بهتر از من می‌دانید، شاید 95 میلیون سال پیش، موجوداتی زندگی می‌کردند روی زمین، می‌گفتند دایناسورها، موجودات بسیار متواضعی بودند، خیلی تواضع داشتند [خنده حضار] بعد، دایناسورها حدوداً 125 میلیون سال حاکم بلامنازع زمین بودند یعنی از قطب شمال تا جنوب... حالا قطب شمال معنای امروز هم که نداشته آن موقع... زمانی روی زمین عربده می‌کشیدند و دنبال نفس کش می‌گشتند [خنده حضار] حدوداً 95 میلیون سال پیش از بین رفتند. و الان حدوداً 200 میلیون سال است که تازه استخوان هاشان را از زیر زمین پیدا کردند و هنوز هم سر این که چگونه این‌ها منقرض شدند با هم بحث دارند و به نتیجه‌ای نرسیدند. متأسفانه تواضع دایناسورها باعث شد که از این موجودات نه سنگ‌نوشته‌ای ببینیم، نه دست نوشته‌ای، نه غار نوشته‌ای، و فقط استخوان‌هاشان را پیدا کردیم. ما از بشری که درباره‌اش صحبت می‌کنیم و من دوست داشتم در این فیلم درباره‌اش صحبت کنم، از این بشر یک شناسنامه 12 یا 14 هزار سال داریم. حالا غار نوشته یا دست‌نوشته، خط میخی یا هر چی که شما بهتر از من می‌دانید همه... حالا شما نگاه کنید زندگی دایناسورها 150 میلیون سال حاکم بلامنازع زمین بودند، بشر یک شناسنامه 14 هزار ساله دارد، خیلی اگر دست بالا بگیریم. در این 14 هزار سال شاید بیش از 16 هزار جنگ خونین روی داده بین این بشر و نیروهاشان روبه روی هم صف‌آرایی کردند، خیلی‌ها نمی‌دانستند برای چه روبه روی  هم ایستادن... ببخشید برای همین بشری که 16 هزار جنگ خونین رخ داد، 124 هزار پیامبر آمد. این بشر هنوز هم دارد دور خودش می‌چرخد؛ این از افغانستان ما، آن از عراق ما، آن از یک کشور دیگر ما، آن از به هر حال...

علیرضا خمسه: در این فیلم جمله‌ای از مراد یا پیری که آقای مشایخی نقش اش را بازی می‌کرد شنیدیم که «عاشق باید دل به دریا بزنه»، من چون عاشق بازیگری‌ام دل به دریا زدم و رفتیم شمال. نمی دانم حالا خیس برگشتم، خشکم...

ضابطی: باران، بازی کردن در نقش کسی که حتی یک کلمه دیالوگ هم ندارد سخت بود؟

ـ باران کوثری: سخت بود ولی آسانیش این بود که من واقعاً ترجیح می‌دهم هر کاری بکنم ولی با لهجه بازی نکنم، چون خیلی برایم سخت است، اصلاً تمرکز لهجه گرفتن و راکوردش را حفظ کردن ندارم، تجربه‌هایی هم که داشتم در لهجه معمولاً ناموفق بوده. 

 مسأله تأکید روی بادبادک فرستادن در هوا ریشه در فرهنگ خاصی دارد؟ و آیا چنین چیزی بین بومیان منطقه گیلان باب هست یا نه؟

لیالستانی: هرنقطه‌ای از دنیا خب ممکن است اداهای خاصی داشته باشند. یک‌جایی هست که مثلاً یک گونی بادبادک هوا می‌دهند و یه جایی هست مثلاً در یک روستا که یک نفر بادبادک هوا می‌دهد [خنده حضار] این اصلاً ربطی به فرهنگ نداشت.

 در حاشیه: نیما حسنی نسب نسبت به تغییر دادن لحن سؤالات به ضابطی اعتراض کرد. فروتن وارد بحث شد و در جواب به منتقدانی که اصرار داشتند سؤالات درست خوانده شود گفت که بعضی از این سؤالات را که می‌خواند از این شکل سئوال کردن خجالت می‌کشد. امیر قادری معترض شد که وقتی کسی با پول دولتی فیلم می‌سازد، باید جوابگو باشد. امیر پوریا خطاب به فروتن گفت که در دیگر جشنواره‌های دنیا در سالن منتقدان حتی برخی فیلم‌سازان هو شده‌اند، و این رسم این سالن‌هاست. حسنی نسب به فروتن یادآوری کرد در جشنواره سال گذشته به خاطر سؤال و تعریف‌اش از بازی او در فیلم کنعان، فروتن 48 ساعت دنبال او گشته تا تشکر کند، و این که اگر مجری آن سئوال را با لحن دیگری می‌خواند، دیگر فروتن این واکنش را نشان نمی‌داد. حسنی نسب ادامه داد که وقتی منتقدان صحبت‌های لیالستانی درباره دایناسورها را گوش کردند و صدای دایناسورها را در فیلم شنیدند، توقع دارند که حالا لیالستانی پاسخ آنها را بدهد؛ و در شرایطی که بالاخره امسال بر جلسات پرسش و پاسخ صراحت حاکم شده بود، دوباره دارد این روند از بین می‌رود. علی اعلایی گفت که در سال 72 لیالستانی در جلسه مطبوعاتی حضار را به تمسخر گرفت و الان دوباره دارد این کار را تکرار می‌کند. بحث به جلسه سال 72 و صحبت‌های غریب لیالستانی در آن جلسه درباره رشت و تشت و الاغ و کانت و ونگوگ کشیده شد. 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 3254

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 2 =