وی تعلیق شهرکسازی را به شناسایی یهودی بودن اسرائیل مشروط میکند.
راهحلی که نخست وزیر اسرائیل برای گریز از ادامه تعلیق شهرکسازی در پیش گرفته است، تنها به شهرکنشینان محدود نمیشود. وی پیشنهادی را مطرح کرده است که میداند طرف فلسطینی نمیتواند در مرحله کنونی آن را بپذیرد.
شاید در آینده تحولاتی رخ دهد و کسانی در رهبری فلسطین به قدرت برسند که «شجاعت» اعتراف به یهودی بودن سرزمین مادری خود را داشته باشند! تا آن زمان، اسرائیل وقت خواهد داشت که شهرکهای جدیدی بسازد و راه را برای تشکیل کشور مستقل و به هم پیوسته فلسطینی تنگتر کند.
محمود عباس قبلا گفته است: «نتانیاهو و قبل از او المرت (نخست وزیر پیشین) و پرز (رئیس جمهوری اسرائیل) میتوانند اسرائیل را هرچه خواستند بنامند.
این موضوع به خودشان مربوط میشود و ربطی به وی و فلسطینیان ندارد.»؛ اما به نظر میرسد که نتانیاهو و دیگر رهبران اسرائیل موضوعی را دنبال میکنند که هم به آینده مذاکرات و هم به موجودیت فلسطین ارتباط تنگاتنگی پیدا میکند، زیرا این شناسایی از هویت اسرائیل میگذرد و به زمین نفوذ میکند. به عبارت دیگر، سرزمین تاریخی فلسطین ملک ملت یهود میشود و کسی حق نزاع یا بحث درباره آن را ندارد. بدین ترتیب، اسرائیل درپی لغو کردن هویت فلسطین و مردم فلسطین و حقوق آنهاست.
زمانی که پیمان بالفور (نوامبر سال 1917) برای تشکیل میهن یهودی صادر شد، وزیر امور خارجه وقت بریتانیا بر این نکته تأکید کرد: «باید دانسته شود که این امر نباید موجب لطمه خوردن حقوق مدنی و دینی طوایف غیریهودی مقیم در فلسطین شود.»
نزدیک به یک قرن از این اعلامیه میگذرد و رهبران اسرائیل لازم نمیبینند که به آن پایبند بمانند. بریتانیا دیگر ابرقدرت نیست و نقشی در تعیین سیاستها در فلسطین تاریخی ندارد و جای خود را به امریکا داده است. باراک اباما، رئیس جمهوری امریکا، روشنتر از دیگر همتایان سابق خود، بر یهودی بودن اسرائیل تأکید دارد. وی در پیامی برای نتیانیاهو و شیمون پرز، به مناسبت تأسیس اسرائیل، نوشت: «فلسطین تاریخی همان میهن تاریخی ملت یهود است.»
از این پس کسانی که میخواهند تبعه اسرائیل شوند باید وفاداری خود را به یهودی بودن اسرائیل بیان کنند. این قانون شامل یهودیان خواهان مهاجرت به اسرائیل نمیشود. فلسطینیانی که بعد از روز نکبه 1948 همچنان در سرزمین خود ماندهاند، باید بپذیرند که این سرزمین به آنان تعلق ندارد؛ جدا از اینکه دمکراتیک بودن با یهودی بودن سازگاری ندارد. در کشور دمکراتیک مردم را نباید ناچار کرد که به آیین مخصوصی قسم یاد کنند.
زمانی که امریکا بر مذاکرات غیرمستقیم اصرار میورزید، همه میگفتند که نتیجه آن چیزی جز شکست نیست. بعد که جرج میچل، مأمور انتقال آن به مذاکرات مستقیم شد، بازهم همه میگفتند که هیچ نشانهای وجود ندارد که مذاکرات به نتیجهای برسد و شروع نشده شکست خواهد خورد.
علت نیز کاملا روشن است. اسرائیل نمیتواند توقف شهرکسازی را بپذیرد، چون در این صورت باید برای خود مرز مشخص کند. تنها منطقهای در جهان که هنوز مرزهایش مشخص نیست اسرائیل است و ـ بر همین اساس نیز ـ تا کنون قانون اساسی برای اسرائیل نوشته نشده است.
اریل شارون، نخست وزیر پیشین، یک بار گفت که «اسرائیل هنوز در مرحله جنگ تأسیسی خود است» و جنگ 1948 هنوز پایان نیافته است. روی دیگر سکه این حرف آن است که اسرائیل هنوز خود و مرزهایش را تثبیت نکرده است و مذاکرات برای زمان بعد از تثبیت است.
فیلیپ کروالی، سخنگوی وزارت اموخارجه امریکا، اعتراف کرده است که «ادامه شهرکسازی موجب توقف مذاکرات مستقیم میشود». دولت امریکا نمیتواند شکست را بصراحت بپذیرد. کراولی افزوده است: «اگر نتانیاهو افکار خود (میهن خالص یهودی) را برای آمادگی به منظور کمک به فرایند صلح و نیاز برای رسیدن به نتیجه این فرایند اعلام کرده است، ما نیز امیدواریم که فلسطینیان مانند او گام بردارند.»
احتمالا کراولی خود می داند که با پیچیده کردن الفاظ نمیتواند واقعیت را بپوشاند. آیا سخنان وی به معنای پذیرش افکار نخست وزیر اسرائیل در برهم زدن اساس مذاکرات نیست؟
با این حال، سلطه فلسطینی گام مورد نظر وزات امورخارجه امریکا را برداشته است. یاسر عبد ربه، دبیر P.L.O گفته است: «ما رسما و علنا از دولت امریکا و حکومت اسرائیل میخواهیم که نقشه مرزهای اسرائیل، که میخواهند ما آن را به رسمیت بشناسیم، ارائه کنند.»
روشن است که امریکا مرز اسرائیل را ارائه نمیدهد. اسرائیل نیز هنوز در مرحله جنگ تأسیسی است و مرز خود را مشخص نمیکند.
اظهارات عبد ربه شاید پنجره امیدی را برای امریکا باز کند که مذاکرات ادامه پیدا کند. جرج میچل مشغول جمعآوری مدارک و کاغذهایی میشود و ذرهبین خود را بارها روی نقشه میچرخاند تا مرز اسرائیل را پیدا کند. برای امریکا مهم این است که مذاکرات ادامه داشته باشد، چون آلترناتیو آن ـ از نظر امریکا ـ خشونت خواهد بود. امری که نام دیگر آن مقاومت است.
کروالی پیشنهاد فلسطینی را نشانی بر لزوم ادامه مذاکرات دانسته است، بدون آنکه امیدی برای اجرای آن بدهد.
امریکا بیش از آنکه نگران یهودی بودن یا تعیین مرزهای اسرائیل باشد، نگران تضعیف متحدان خود در خاورمیانه است که در اجلاس سران عرب، در سرت (لیبی)، براحتی موضوع فلسطین را به خواهش واشنگتن از دستور کار و بیانیه پایانی کنار گذاشتند.
آنچه شرایط را برای امریکا دشوار میکند، تقویت جبهه مقاومت در خاورمیانه است که، با شکست مذاکرات بیهوده مستقیم یا غیرمستقیم، شنوندگان بیشتری برای حرفهای خود مییابد. آیا دولت امریکا بعد از سفر رئیس جمهوری اسلامی ایران به لبنان دوباره به ارزیابی سیاستهای خود در خاورمیانه خواهد پرداخت؟
نظر شما